ری کراک مدیر مک دونالد و کارآفرین آمریکایی

ری کراک مدیر مک دونالد و کارآفرین آمریکایی

ری کراک یک کارآفرین آمریکایی بود که به دلیل گسترش مک دونالد از یک زنجیره محلی به سودآورترین رستوران زنجیره ای در جهان معروف شد.

ری کراک چه کسی بود؟

ری کراک دهه های اول زندگی حرفه ای خود را صرف فروش لیوان کاغذی و خرده فروشی کرد. وی پس از کشف یک رستوران محبوب همبرگر در کالیفرنیا که متعلق به دیک و مک مک دونالد بود، با این برادران همکاری کرد و در نهایت رستوران مک دونالد را در سال ۱۹۵۵ راه اندازی کرد. کراک این رستوران را به طور کامل در سال ۱۹۶۱ خریداری کرد، و آن را به مک دونالد بزرگترین رستوران زنجیره ای جهان قبل از مرگ خود در سال ۱۹۸۴، در سن ۸۱ سالگی تبدیل کرد.

کودکی و سال های اول زندگی

هنگامی که ری کراک کودک بود، پدرش او را نزد یک پزشک متخصص برد که ادعا کرد می تواند آینده را با خواندن برجستگی ها روی سر شخص پیش بینی کند. نمودار کراک نشان داد كه آينده او در صنعت غذا خواهد بود. این پزشک از طریق قدرت روانشناختی و یا شانس، درست پیش بینی کرد. ری کراک با شناسایی منحصر به فرد روندهای محبوب، صنعت مدرن فست فود را برپا و رستوران زنجیره ای مک دونالد را تاسیس کرد.

مانند بسیاری از کارآفرینان، ری کراک در سن کم شروع به کار کرد. پادشاه آینده صنعت فست فود در حالی که به مدرسه می رفت، به فروش لیموناد مقابل خانه خود در حومه شیکاگو، اوک پارک، کار در یک فروشگاه مواد غذایی، و در سوپر مارکت عموی خود مشغول بود. با استفاده از این تجربیات اولیه، کراک جهان را به عنوان یک مکان بزرگ برای فروش در نظر می گرفت. در زمان نوجوانی، ری کراک حوصله مدرسه نداشت، بنابراین به عنوان فروشنده در شرکت لیوان لیلی تولیپ، مدرسه را ترک کرد. طبیعی بود، او جوان، بلندپرواز و مایل به ساعت های طولانی تلاش سخت بود، به این ترتیب او به سرعت فروشنده برتر شرکت شد. در جریان فروش لیوان، کروک با ارل پرنس ملاقات کرد. مشتری که یک دستگاه تولید میلک شیک به نام Multimixer اختراع کرده بود.

ری کراک مدیر مک دونالد و کارآفرین آمریکایی

کراک مجذوب سرعت و کارایی دستگاه شد و در آن زمان با ۳۷ سال سن، لیلی را ترک کرد و امتیاز بازاریابی این دستگاه را به دست آورد. وی یک دهه و نیم دیگر را در کشور گذراند، تا دستگاه Multimxer را به سودا فروشی و صاحبان رستوران ها بفروشد.

با نزدیک شدن پنجاهمین سالگرد تولد ری کراک، فروش او شروع به افت کرد. در اوایل دهه ۱۹۵۰ مردم شهرها را به مقصد حومه شهر ترک می کردند و مجبور شدند بسیاری از فروشگاه ها و رستوران ها را ببندند. ری در حال از دست دادن ده ها مشتری بود. اما یک رستوران کوچک در سان برناردینو، کالیفرنیا، هشت دستگاه سفارش داد. کراک با توجه به این سفارش، به کالیفرنیا عزیمت کرد تا ببیند چه رستورانی حاضر به خرید ۸ دستگاه است. در آنجا او یک دکه همبرگر کوچک یافت که توسط دو برادر، دیک و مک مک دونالد اداره می شد.

راه اندازی مک دونالد

رستوران برادران مک دونالد مانند رستوران هایی که ری تاکنون دیده بود، نبود. در مقایسه با رستوران های محبوب آن زمان، سلف سرویس بود. صندلی داخل مغازه نداشت و فهرست آن محدود به چیز برگر، همبرگر، سیب زمینی سرخ کرده، نوشیدنی و میلک شیک بود که همگی در یک خط مونتاژ تولید می شدند که به مشتریان این امکان را می داد تا سفارش خود را در کمتر از یک دقیقه دریافت کنند.

ری کراک به سرعت درآمد ممکن از این رستوران ها در سراسر کشور را محاسبه کرد. اما وقتی او این ایده را با برادران مک دونالد در میان گذاشت، آنها به او گفتند که علاقه ای به انجام این کار ندارند. بنابراین کراک پیشنهاد داد که این کار را برای آنها انجام دهد. برادران موافقت كردند و به ری کراک حق انحصار فروش مک دونالد را دادند.

ری نخستین مک دونالد خود را در آوریل سال ۱۹۵۵ در حومه شهر Des Plaines در شیکاگو افتتاح کرد.

او از این رستوران دقیق و تمیز و کارآمد به عنوان ویترینی برای فروش شعبه های مک دونالد به بقیه کشور استفاده کرد. برای هر شعبه ای که می فروخت ۱.۹ درصد از فروش ناخالص را دریافت می کرد. از این رو او نصف درصد به برادران مک دونالد می داد.

ری کراک در سال اول فعالیت خود ۱۸ شعبه فروخت اما از اینکه به سختی می تواند پول کافی برای تامین مخارج خود بدست آورد، شوکه شد. وی حق استفاده از روش های مک دونالد را نیز به خریداران فروخت. متاسفانه، او نتوانست از این معامله پولی بدست آورد.

ری کراک مدیر مک دونالد و کارآفرین آمریکایی

موفقیت ری کراک در زمینه املاک و مستغلات

سپس کراک با هری سونن بورن، نابغه مالی آشنا شد و به ری نشان داد كه چگونه می تواند پول بدست آورد اما نه با فروش همبرگر، بلكه با فروش املاك و مستغلات. طبق برنامه او، ری کراک شرکتی را تاسیس کرد که زمین هایی را که تمام رستوران های مک دونالد در آن قرار دارد خریداری یا اجاره می کرد.

شعبه ها باید مبلغ اجاره ماهانه برای زمین یا درصدی از فروش خود را به کراک پرداخت می كردند. با تملک زمینی که شعبه مک دونالد در آن ساخته می شد، کراک سود خود را تضمین می کرد. کراک با وجود فرمول املاک و مستغلات، هدف خود را برای افتتاح ۱۰۰۰ شعبه مک دونالد تضمین کرد. اما مشکلاتی پیش آمد. ری کراک با برادران مک دونالد در مورد تغییراتی که می خواست در فرمول اصلی خود ایجاد کند، درگیر شد. کراک به طور فزاینده ای ناامید شد و تصمیم گرفت که کنترل تمامی شعبات مک دونالد را خودش به دست بگیرد. بنابراین در سال ۱۹۶۱، او مک دونالد را با مبلغ ۲.۷ میلیون دلار نقدی خریداری کرد. ری فکر کرد که این معامله شامل رستوران اصلی مک دونالد در سان برناردینو نیز می شود، اما برادران مک دونالد به او گفتند که این شعبه معامله نخواهد شد. برادران مک دونالد بدون داشتن حق نام خود، مجبور شدند رستوران خود را به نام Big M. تغییر نام دهند. بنابراین کراک یک رستوران شعبه مک دونالد در همان نزدیکی باز کرد و The Big M را از دور خارج کرد.

با خارج کردن برادران مک دونالد از دور، کراک آزاد بود که این شرکت را آنگونه که مناسب می دید، اداره کند. تا سال ۱۹۶۵، او بیش از ۷۰۰ رستوران در ۴۴ ایالت افتتاح کرده بود. در آوریل همان سال، مک دونالد نخستین شرکت فست فودی شد که سهام آن عمومی شد. هر سهم آن ۲۲ دلار ارزش داشت. در طی چند هفته، ارزش هر سهم به ۴۹ دلار نیز صعود کرد و کراک را به سرعت به یک میلیاردر تبدیل کرد. در اواخر دهه، ری کراک از هدف خود پیشی گرفت، و تقریباً ۱۵۰۰ شعبه مک دونالد در سراسر جهان فعالیت می کردند.

تا دهه ۱۹۷۰، مک دونالد بزرگترین تامین کننده مواد غذایی در کشور بود و تا دو دهه آینده نیز همینطور بود. در زمان درگذشت او در ۱۴ ژانویه ۱۹۸۴، به طور متوسط ​​هر ۱۷ ساعت یک مک دونالد جدید  باز می شد. ده ماه بعد، مک دونالد ۵۰ میلیارد برگر خود را فروخت.

ری کراک مدیر مک دونالد و کارآفرین آمریکایی

مانند بسیاری از کارآفرینان تاثیرگذار قرن بیستم، ری کراک خالق نبود. هنگامی که کراک به صحنه آمد، فست فود قبلاً در بسیاری از اشکال از ناهارخوری های محلی گرفته تا غرفه های هات داگ وجود داشت. اما این کراک بود که توانایی درک تمام پیچیدگی های مفهوم فست فود و تحویل آن به بهترین وجه ممکن را داشت.

دلیل موفقیت مک دونالد از نظر ری کراک

ری کراک معتقد بود كه موفقیت شرکت او در شعبه های آن به جهت «روش مک دونالد» بود. برای اطمینان از این امر، او یک کتابچه راهنمای ۷۵ صفحه ای تهیه کرد که تمام جنبه های اجرای یک عملیات مک دونالد را تشریح می کرد. هیچ سوالی باقی نمانده است. برگرها باید دقیقاً ۱.۶ اونس باشد و با یک چهارم اونس پیاز، یک قاشق چایخوری خردل و یک قاشق غذاخوری سس کچاپ سرو شود. سیب زمینی سرخ شده را باید در ۹.۳۰ ثانیه از یک اینچ ضخامت برش داد. در دفترچه راهنما حتی مشخص شده است که چند بار رستوران نیاز به تمیز کردن دارد.

در سال ۱۹۶۱، ری کراک راهی پیدا کرد تا بتواند کنترل بیشتری بر شعبات خود داشته باشد. در زیرزمین مک دونالد در الک گروو، ایلینویز، او یک مرکز آموزشی افتتاح کرد که سرانجام به دانشگاه همبرگر تبدیل شد، و به دانشجویان خود مدرک تخصصی می دهد.امروز در سراسر جهان بیش از ۲۵،۰۰۰ مک دونالد وجود دارد.  جالب است بدانید که ۱‌نفر از هر ۸ آمریکایی برای مک دونالد کار کرده است!

سام والتون تاجر موفق آمریکایی

سام والتون تاجر موفق آمریکایی و موسس فروشگاه های زنجیره ای وال مارت

سام والتون تاجر موفق آمریکایی به دلیل تاسیس فروشگاه های زنجیره ای خرده فروشی وال مارت که یکی از بزرگترین شرکت های جهان است، شهرت بسیاری دارد.

سام والتون چه کسی است؟

سام والتون پس از سال ها فعالیت در زمینه مدیریت خرده فروشی، اولین وال مارت را در سال ۱۹۶۲ افتتاح کرد. فروشگاه های زنجیره ای او طی ۳۰ سال آینده در سطح بین المللی گسترش یافت و تا سال ۲۰۱۰ به یکی از بزرگترین شرکت های جهان تبدیل شد. والتون در سال ۱۹۸۸ در سن ۷۰ سالگی از سمت مدیر عاملی کناره‌‌ گیری کرد، اما تا زمان مرگش در سال ۱۹۹۲ در این شرکت فعال ماند.

سال های اول زندگی سام والتون

سام مور والتون تاجر پیشگامی که نشان داد فروشگاه های بزرگ خرده فروشی می توانند در مناطق کوچک و روستایی رونق بگیرند، در ۲۹ مارس ۱۹۱۸ در کینگفیشر، اوکلاهما متولد شد. او فرزند اول توماس والتون، بانكدار و همسرش نانسی لی بود. زمانی که والتون نوزاد بود، به همراه خانواده اش به میسوری نقل مکان کردند، جایی که او بزرگ شد. او یک دانش آموز توانمند و ورزشکار قابلی بود تا جایی که به عنوان بازیکن خط حمله تیم فوتبال دبیرستان خود انتخاب شد.

در سال ۱۹۳۶ پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان هیکمن در کلمبیا، میسوری، همکلاسی های والتون، او را «پسر همه کاره» نامگذاری کردند. پس از اتمام دوره دبیرستان، والتون در نزدیکی خانه ماند و در دانشگاه میسوری کلمبیا ثبت نام کرد. در سال ۱۹۴۰ با مدرک اقتصاد فارغ التحصیل شد.

اولین شغل خرده فروشی

پس از اتمام کالج، والتون هنگامی که در شرکت J.C Penney، که یک خرده فروشی نسبتاً کوچک بود کار می کرد، اولین تجربه واقعی خود را از دنیای خرده فروشی به دست آورد. والتون پس از خدمت به عنوان کاپیتان ارتش در یک واحد اطلاعاتی در جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۴۵ به زندگی خصوصی خود بازگشت و وام ۲۵۰۰۰ دلاری را از دامادش برای تاسیس اولین فروشگاه خود، دریافت کرد. سپس او یکی از شعبات Ben Franklin را از برادران باتلر اجاره کرد.

در کمتر از دو دهه، والتون با همکاری با برادر کوچکتر خود جیمز، صاحب ۱۵ فروشگاه بن فرانکلین شد. اما ناامیدی از مدیریت این زنجیره، به ویژه تصمیم برای نادیده گرفتن فشار والتون برای گسترش در جوامع روستایی، باعث شد که وی به تنهایی اعتصاب کند.

سام والتون فروشگاه Walton’s Five & Dime را در تابستان سال ۱۹۵۰ افتتاح کرد. دو فروشگاه دیگر نیز در این شهر وجود داشت، اما هیچ یک قیمت های پایین والتون را ارائه نکردند. در نتیجه، شرکت جدید که به سرعت به همان موفقیت قبلی در سرمایه گذاری خود دست یافت، سام والتون را وادار کرد که به دنبال فرصت های سرمایه گذاری دیگری باشد. او بعداً گفت: «شاید این فقط وسوسه من بود که به سراغ سرمایه گذاری بیشتری بروم. و همچنین، نمی خواستم شانس خود را در یک سرمایه گذاری امتحان کنم.»

ساختن یک امپراتوری

تا سال ۱۹۶۰، او صاحب ۱۵ فروشگاه بود. اما او سود مورد نظر خود را به دست نیاورد و فکر می کرد برای این تلاش خود باید پول بیشتری به دست آورد. در نتیجه او تصمیم گرفت استراتژی جدیدی اتخاذ کند. او به طرز چشمگیری قیمت محصولات را به امید کاهش رقابت و ایجاد اختلاف در قیمت از طریق حجم بیشتر فروش، کاهش داد.

این ابتکار جدیدی نبود، اما در آن زمان فروشگاه های زنجیره ای در شهرهای کوچک تمایل داشتند که فقط کالاهای مخصوص را تخفیف دهند. ایده والتون ساخت فروشگاه های بزرگی در شهر های کوچک بود که هر آنچه را که داشتند تخفیف می دادند.

زمانی که مدیران بن فرانکلین ایده او در این باره را قبول نکردند در سال ۱۹۶۲ والتون اولین فروشگاه والمارت را در راجرز، آرکانزاس افتتاح کرد. موفقیت سریعی بود. در سال اول وال مارت شش فروشگاه اضافه کرد، به دنبال آن ۱۳ فروشگاه در هر دو سال بعدی، سپس ۱۴ و بعد از آن ۲۶ فروشگاه به مجموعه زنجیره ای خود اضافه کرد. تا پایان سال ۱۹۸۰، والتون ۲۷۶ فروشگاه داشت و به سرعت پس از آن اقدام به افتتاح حدود ۱۰۰ فروشگاه در سال کرد.

سام والتون تاجر موفق آمریکایی

در سال ۱۹۷۶ وال مارت یک شرکت بازرگانی عمومی بود که ارزش سهام آن در شمال ۱۷۶ میلیون دلار بود. تا اوایل دهه ۱۹۹۰، ارزش سهام وال مارت به ۴۵ میلیارد دلار افزایش یافت. در سال ۱۹۹۱ والمارت از Sears ، Roebuck و Company پیشی گرفت تا بزرگترین خرده فروش کشور باشد. در سال ۱۹۸۳، سام والتون اولین فروشگاه عمده فروشی را برای صاحبان مشاغل کوچک و سایر افرادی که مایل به خرید کالا به صورت عمده بودند، راه‌اندازی کرد. یک بار دیگر، والتون موفق شد. در سال ۱۹۸۵، مجله فوربس سام والتون را با ارزش تقریبی ۲.۸ میلیارد دلار، ثروتمندترین مرد آمریکا معرفی کرد.

والتون موفقیت های زیادی توانست کسب کند. دید وی از فروشگاه خرده فروشی با تخفیف در مناطق روستایی با سبک عرضه و تقاضا همراه بود. سام والتون، که غالباً روزهای کاری خود را از ساعت ۴:۳۰ صبح آغاز میکرد، انتظار داشت نتیجه خوبی به دست آورد. والتون از تغییر مسیر یا تغییر کاربری پرسنل خود در صورت رضایت نداشتن از درآمد حاصله ترسی نداشت.

حتی در چنگال رکود، فروشگاه های والتون موفق شدند. در سال ۱۹۹۱، هنگامی که این کشور در رکود اقتصادی قرار داشت، وال مارت بیش از ۴۰ درصد فروش خود را افزایش داد. اما این موفقیت وال مارت را برای این هدف به ویژه برای بازرگانان شهرهای کوچک و ساکنان دیگر که ادعا می کنند فروشگاه های زنجیره ای غول پیکر، فروشگاه های کوچکتر جامعه و خرده فروشی های مرکز شهر را از بین می برند، ترغیب کرد. با این حال، والتون تلاش کرد تا با این ترس ها مواجه شود، و به خیریه های محلی وعده مشاغل و کمک های مالی داد.

سالهای پایانی

سام والتون شکارچی مشتاق و دوست دار طبیعت بود که تصویر فروتنانه ای را تا زمان مرگش از خود ایجاد کرد. وسیله نقلیه مورد نظر او وانت فورد سال ۱۹۸۵ بود. به همراه همسرش هلن که در سال ۱۹۴۳ با او ازدواج کرد، از سال ۱۹۵۹ در همان خانه در بنتونویل، آرکانزاس زندگی کرد. این زوج دارای چهار فرزند بودند: س. رابسون ، جان ، جیمز و آلیس.

در سال ۱۹۸۵ مجله فوربس والتون را ثروتمندترین مرد ایالات متحده نامگذاری کرد، بیانیه ای که به نظر می رسید بیش از هر چیز دیگری تاجران را تحریک می کند. وی گفت: «تمام آنچه که در مورد ارزش خالص دارایی فردی بیان می شود، احمقانه است و زندگی من را پیچیده تر و دشوارتر کرده است.»

سام والتون تاجر موفق آمریکایی

در طی چند سال آخر عمر، والتون از دو نوع سرطان خون و سرطان مغز استخوان رنج می برد.

درست یک ماه قبل از مرگ وی، سام والتون توسط رئیس جمهور جورج بوش به مدال آزادی ریاست جمهوری مفتخر شد. این آخرین و بزرگترین دستاورد او بود. چند روز بعد، والتون به بیمارستان علوم پزشکی دانشگاه آرکانزاس در لیتل راک رفت و در ۵ آوریل ۱۹۹۳، شش روز پس از تولد ۷۴ سالگی درگذشت. در زمان درگذشت او ارزش خالص دارای او حدود ۲۵ میلیارد دلار بود.

سام والتون خرده فروشی را اختراع نکرد؛ درست همانطور که هنری فورد ماشین را اختراع نکرد. اما همان گونه که خط مونتاژ فورد صنعت آمریکا را متحول کرد، والتون با تخفیف های زیادی که در نظر گرفت، اقتصاد آمریکا را متحول کرد. سام والتون صرفاً شیوه‌ اقتصاد آمریکا را تغییر نداد، بلکه او فلسفه تاسیس کسب ‌و کار خرده فروشی آمریکا را تغییر داد. او قدرت را از تولیدکننده به مصرف کننده انتقال داد که موجب موفقیت فروشگاه های او شد.

۱۰ پیشنهاد سام والتون برای موفقیت در کسب و کار

۱. به تجارت خود متعهد شوید.

۲. سود خود را با همکاران خود به اشتراک بگذارید و مانند شرکای خود با آنها رفتار کنید.

۳. به همکاران خود انرژی دهید.

۴. هر آنچه را که ممکن است به شرکای خود بگویید.

۵. بابت هر کاری که همکارانتان برای موفقیت کسب و کار انجام می دهند قدردانی کنید.

۶. موفقیت خود را جشن بگیرید.

۷. به همه افراد شرکت خود گوش فرا دهید.

۸. فراتر از انتظارات مشتریان خود باشید.

۹. هزینه های خود را بهتر از رقیبان خود مدیریت کنید.

۱۰. مسیر خود را مشخص کنید.

درآمد امروز

کل درآمد وال مارت برای سال مالی منتهی به ژانویه ۲۰۲۰، ۵۲۴ میلیارد دلار بود. این شرکت ۲.۲ میلیون نفر در ۱۱،۷۶۶  فروشگاه خود در جهان استخدام کرده است. در حالی که این شرکت فروشگاهی برای خریداران روستایی دارد، انتظار ۳۸ میلیارد دلار درآمد آنلاین در سال ۲۰۲۰ داشت.

رید هافمن کارآفرین و سرمایه گذار موفق در حوزه دیجیتال

رید هافمن کارآفرین و سرمایه گذار موفق و بنیانگذار LinkedIn

رید هافمن کارآفرین اینترنتی آمریکایی است که به عنوان موسس لینکدین که یک شبکه اجتماعی برای ارتباط افراد حرفه ای ها با یکدیگر است، شناخته می شود. او همچنین سرمایه گذار و نویسنده دو کتاب پرفروش نیویورک تایمز است. امروزه از  هافمن به عنوان یک سرمایه گذار موفق و کارآفرین خلاق یاد می شود.

رید هافمن کارآفرین و سرمایه گذار موفق در حوزه دیجیتال

رید هافمن از چند سال پیش برای ایجاد اولین استارت آپ خود به نام SocialNet که کاربران می توانستند از آن برای ارتباط با دوستان خود استفاده کنند، تلاش کرد. علی رغم این که مجبور شد این پروژه را برای چند سال كنار بگذارد، اما  در مورد پویایی مدیریت کسب و کار از ناکامی های اولیه خود برای گسترش شبکه های اجتماعی خود در آمریکا نکات بسیاری آموخت.

او از دوره جوانی یک اندیشمند مبتکر و یادگیرنده سریع بود. رید هافمن ضمن تحصیل در دانشگاه استنفورد، موفق به اخذ بورس تحصیلی برای حضور در دانشگاه آکسفورد و گذراندن تحصیلات عالی شد.

اگر چه در ابتدا می خواست استاد و روشنفکر شود، اما سرانجام نظر خود را تغییر داد و تصمیم گرفت به جای آن به کارآفرینی روی آورد. هافمن پس از کسب تجربه در شرکت های اپل و پی پال و تجربه شکست در زمینه استارت آپ، هنگامی که در دسامبر ۲۰۰۲ به همراه چند نفر از دوستانش شبکه اجتماعی LinkedIn را تاسیس کرد، به موفقیت بزرگی دست یافت.

رید هافمن کارآفرین و سرمایه گذار موفق در حوزه دیجیتال

کودکی و جوانی

رید گرت هافمن در ۵ آگوست ۱۹۶۷ در کالیفرنیا، ایالات متحده به دنیا آمد و والدین او وکالت می کردند. او به مدرسه پوتنی رفت و در کنار تحصیلات خود به فعالیت های مختلف دیگری از جمله کشاورزی و هنر پرداخت. پس از اتمام دوره متوسطه به دانشگاه استنفورد رفت و در سال ۱۹۹۰ در سیستم های نمادین و علوم شناختی با مدرک لیسانس فارغ التحصیل شد. وی ثابت کرد که یک دانشجوی بسیار توانمند دانشگاه است. او موفق به دریافت بورس تحصیلی مارشال، یکی از معتبرترین بورسیه های ایالات متحده شد. رید هافمن با دریافت بورسیه تحصیلی، در سال ۱۹۹۳ کارشناسی ارشد خود را در رشته فلسفه از کالج ولفسون، دانشگاه آکسفورد کسب کرد. در حالی که در دانشگاه علاقه داشت حرفه دانشگاهی را به عنوان استاد و روشنفکر دنبال کند، بعداً متوجه شد که به کارآفرینی بسیار علاقه مند است. رید هافمن در سال ۲۰۰۴ با میشل یی ازدواج کرد.

زندگی حرفه ای

رید هافمن در سال ۱۹۹۴، بلافاصله پس از فارغ التحصیلی خود در آکسفورد، به شرکت رایانه های اپل پیوست. یكی از اولین پروژه هایی كه او روی آن كار كرد eWorld بود. تلاش اولیه او برای ایجاد یک شبکه اجتماعی در سال ۱۹۹۶ بود که نهایتا موفق آمیز نبود و به AOL  فروخته شد. در نهایت او شرکت اپل را ترک کرد و مدتی در فوجیتسو کار کرد. در این زمان، او به افتتاح شرکت خود به صورت  جدی فکر می کرد.

در سال ۱۹۹۷، او اولین شرکت خود را به نام، SocialNet.com تأسیس کرد. این شرکت «روی قرار ملاقات آنلاین و تطبیق افراد با علایق مشابه» تمرکز می کرد. با این حال، وی در مدیریت کسب و کار بی تجربه بود و مجبور شد در سال ۱۹۹۹ این پروژه را رها کند.

هافمن در حالی که همچنان به اداره SocialNet می پرداخت، عضو هیئت مدیره ای شد که خدمات انتقال پول الکترونیکی، PayPal را تاسیس کردند. وی به عنوان ریاست اجرایی شرکت در سال ۲۰۰۰ به پی پال پیوست.

مسئولیت های وی در پی پال شامل مدیریت زیرساخت های پرداخت (VISA، MasterCard ،ACH ، WellsFargo)، توسعه کسب و کار (eBay،Intuit) ، وضعیت واگذاری (نظارتی ، قضایی) و مسائل حقوقی بود. علاوه بر این، مسئولیت روابط عمومی، استراتژی ، نوآوری در پرداخت و خدمات به مشتری را نیز به عهده گرفت. با سخت کوشی بی امان خود به سرعت در رده های مختلف پیش رفت و تا سال ۲۰۰۲ معاون و مدیر ارشد اجرایی این شرکت شد.

رید هافمن کارآفرین و سرمایه گذار موفق در حوزه دیجیتال

رید هافمن در دسامبر ۲۰۰۲ با برخی از همکاران و دوستان سابق خود لینکدین را بنیانگذاری کرد. لینکدین به عنوان یکی از اولین شبکه های اجتماعی آنلاین در زمینه کسب و کار راه اندازی شد. این سایت که به کاربرانی که ثبت نام کرده اند، امکان ایجاد پروفایل های حرفه ای و ارتباط با یکدیگر را می دهد، خیلی زود پس از راه اندازی آن محبوب شد.

رید هافمن در فوریه ۲۰۰۷ به عنوان مدیرعامل بنیانگذار LinkedIn برای چهار سال اول قبل از اینکه به عنوان رئیس، در فوریه ۲۰۰۷  انتخاب شود خدمت کرد. تا سال ۲۰۰۹، او به عنوان رئیس اجرایی انتخاب شده بود. هافمن پس از آن به یک کارآفرین موفق تبدیل شد و به ثروت گسترده ای دست یافت

رید هافمن یکی از پرکارترین و موفق ترین سرمایه گذاران فرشته سیلیکون ولی شد. وی در سال ۲۰۱۰ به شرکت سرمایه گذاری Greylock Partners پیوست و ۲۰ میلیون دلار صندوق اکتشاف آنها را اداره کرد. در Greylock زمینه های مورد توجه او شامل مصرف کننده و خدمات، نرم افزار سازمانی، اینترنت مصرف کننده، بازارهای آنلاین، پرداخت و شبکه های اجتماعی است.

او همچنین یک نویسنده پرکار است و پست های مختلفی را به عنوان ” اینفلوئنسر لینکدین” در LinkedIn منتشر کرده است. وی همچنین چندین نسخه چاپی در واشنگتن پست نوشت. هافمن سال ۲۰۱۲، او کتاب «استارت آپ شما: با آینده خود را وفق دهید، روی خودتان سرمایه گذاری کنید و کارتان را متحول سازید» به همراه نویسنده بن کاسنوچا منتشر کرد. این کتاب بازخورد خوبی از منتقدان دریافت کرد و عنوان پرفروش ترین «نیویورک تایمز» و «وال استریت ژورنال» را کسب کرد.

وی کتاب دیگری با عنوان «اتحاد: مدیریت استعداد در عصر شبکه» را با بن کاسنوچا و کریس یه نوشت که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد. در این کتاب نویسندگان بحث می کنند که چگونه شرکت و کارمندان می توانند در مواردی که اهداف مشترکی دارند و حتی زمانی که منافع آنها متفاوت است همکاری کنند. و روابط طولانی مدت را در اقتصاد بی ثبات امروز ایجاد کنند. این کتاب نیز پرفروش شد.

رید هافمن در کنفرانس بنیاد XPrize، کنفرانس TED در لانگ بیچ در سال ۲۰۱۲ و Fast Forward’s Accelerate Good Global در سال ۲۰۲۰ سخنرانی کرده است. وی مدرس دوره هایی در دانشگاه استنفورد، دانشگاه آکسفورد، دانشگاه هاروارد و موسسات دیگری بوده است. وی در نمایشگاه چارلی رز، میدان جهانی فرید زکریا در سی ان ان و سایر برنامه های تلویزیونی ظاهر شده است.

کار عمده

رید هافمن بیشتر به عنوان بنیانگذار LinkedIn شناخته می شود که در زمان راه اندازی آن یکی از اولین خدمات شبکه های اجتماعی با محوریت کسب و کار بود. این سایت بسیار محبوب شد و امروزه به ۲۴ زبان چینی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، پرتغالی، اسپانیایی و هلندی در دسترس است. این شبکه بیش از ۳۶۴ میلیون کاربر در بیش از ۲۰۰ کشور جهان دارد.

رید هافمن کارآفرین و سرمایه گذار موفق در حوزه دیجیتال

فعالیت های بشردوستانه رید هافمن

هافمن سال ۲۰۰۶ در هیئت مشاوران مرکز رسانه های خدمات شهروندی مشغول فعالیت بود. این مرکز یک موسسه غیرانتفاعی است که به طور مشترک به دانشگاه کالیفرنیا، دانشکده روزنامه نگاری برکلی و مرکز اینترنت و جامعه برکمن و دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد وابسته است. رید هافمن در Kiva.org، پیشگام در زمینه تامین اعتبار همتا به همتا، فعالیت می کند که این امکان را می دهد تا از طریق اینترنت به کارآفرینان و دانشجویان کم درآمد وام بپردازند. وی در سال ۲۰۱۲ یک میلیون دلار به Kiva وام داد.

جوایز و دستاوردها

رید هافمن در سال ۲۰۱۲، به دلیل مشارکت ها و پیشرفت های خود در صنعت فناوری، جامعه و بشریت، جایزه مدال دیوید پکرد را از طریق TechAmerica دریافت کرد. در آپریل ۲۰۱۴، رید هافمن جایزه شهروندان ممتاز را از باشگاه Commonwealth دریافت کرد. آکادمی دستاورد جایزه سالانه Golden Plate را به هافمن اعطا کرد، که به دستاورد های افراد «برای موفقیت چشمگیر در زمینه های آنها» افتخار می ورزید.

دارایی خالص

از اکتبر سال ۲۰۱۵، رید هافمن دارایی خالص ۴.۶ میلیارد دلار دارد. سهام وی در LinkedIn اکنون ۱۲۹ میلیون دلار ارزش دارد که در سال ۲۰۱۶، ۴۱ میلیون دلار افزایش یافته است. سهام مدیر عامل شرکت LinkedIn، جف وینر در این شرکت، اکنون ۷۸ میلیون دلار ارزش دارد. او همچنین بیش از ۶۵۰،۰۰۰ گزینه دیگر دارد که با قیمت سهام ۱۹۲ دلار حدود ۱۲۰ میلیون دلار ارزش دارد.

در ژانویه ۲۰۱۶، شرکت مایکروسافت اعلام کرد که قصد دارد LinkedIn را با ۲۶۰۲ میلیارد دلار خریداری کند، این مبلغ بزرگترین رقم قرارداد تاریخ مایکروسافت است. این یکپارچه سازی به تصویب مقررات در ایالات متحده و سایر کشورهایی که شرکت ها فعالیت می کنند نیاز دارد. قیمت سهام لینکدین در اخبار مربوط به این معامله پیشنهادی صعود کرد. رید هافمن، که بزرگترین سهامدار شخصی LinkedIn است، این طرح را تصویب کرده است.

جان دیویسون راکفلر تاجر نفت و یکی از ثروتمندترین مردان جهان

جان دیویسون راکفلر تاجر نفت و یکی از ثروتمندترین مردان جهان

جان دیویسون راکفلر رئیس شرکت نفتی و یکی از ثروتمندترین مردان جهان بود. او از ثروت خود همواره برای فعالیت های بشردوستانه استفاده کرد.

بیوگرافی جان دیویسون راکفلر

جان دیویسون راکفلر، صنعتگر آمریکایی، ۸ ژوئیه ۱۸۳۹ در ریچفورد، نیویورک متولد شد. والدین او ویلیام اوری راکفلر و الیزا دیویسون بودند. پدرش دارای نژاد آلمانی و انگلیسی بود و مادرش اسکاتلندی-ایرلندی بود. جان دی راکفلر فرزند دوم از شش فرزند حاصل از ازدواج والدینش بود و او بزرگترین پسر خانواده بود. پدرش وقت زیادی با خانواده نمی گذراند. چرا که او یک فروشنده مسافرتی بود که به ندرت به خانه می آمد.

ویلیام به دلیل شیوه های کسب و کار مشکوک و اخلاق دمدمی مزاج خود مشهور بود. از طرف دیگر مادر جان، الیزا زن خانه دار پرهیزکاری بود که برای حفظ عدالت در خانواده تلاش می کرد. به عنوان مثال، او در ازای تنبیه جان، کارهای خانگی را به او می سپرد.

در سال ۱۸۵۱، هنگامی که جان دوازده ساله بود، خانواده به اوگو نقل مکان کردند. در اینجا جان به آکادمی اوگو پیوست. زندگی جان دیویسون راکفلر در اینجا بسیار کوتاه بود، زیرا خانواده دو سال بعد به استرانگ ویل نقل مکان کردند. در آنجا جان در دبیرستان کلیولند شرکت کرد. شخصیت جان در آن روزها مطیع، درس خوان و فرومایه توصیف می شود. در کلیولند اولین دوره خود در زمینه کسب و کار را در کالج تجاری فولسوم گذراند.

او نخستین پالایشگاه نفت خود را در نزدیکی کلیولند ساخته و در سال ۱۸۷۰ شرکت استاندارد نفتی خود را نیز تاسیس کرد. در سال ۱۸۸۲ تقریبا تمام انحصار تجارت نفت در ایالات متحده در دست شرکت نفتی راکفلر بود، اما شیوه های تجارت وی منجر به تصویب قوانین ضد انحصاری شد. راکفلر در اواخر زندگی، خود را وقف اعمال انسان دوستانه کرد. وی در سال ۱۹۳۷ درگذشت.

سال های اولیه زندگی جان دیویسون راکفلر

او که در ریچفورد، نیویورک متولد شد، در ۸ ژوئیه ۱۸۳۹، در سن ۱۴ سالگی به همراه خانواده اش به کلیولند، اوهایو نقل مکان کرد، وی که از کار سخت و طاقت فرسا ترسی نداشت، در سن نوجوانی به تعدادی مشاغل کوچک پرداخت. اولین کار دفتری خود را در سن ۱۶ سالگی به عنوان دستیار دفتردار در شرکت هویت و تاتل، شروع کرد.

در سن ۲۰ سالگی، راکفلر که پیشرفت خوبی در شغل خود داشت، با یک شریک تجاری دست به کار شد و به عنوان بازرگان در زمینه یونجه، گوشت، حبوبات و کالاهای دیگر مشغول به کار شد. در پایان سال اول فعالیت، این شرکت ۴۵۰ هزار دلار درآمد کسب کرده بود.

راکفلر، که یک تاجر دقیق و مشتاق بود و از ریسک های غیرضروری خودداری می کرد، متوجه فرصتی برای تجارت نفت در اوایل دهه ۱۸۶۰ شد. با افزایش تولید نفت در غرب پنسیلوانیا، راکفلر فهمید تاسیس پالایشگاه نفتی در نزدیکی کلیولند، در فاصله کمی با پیتسبورگ، می تواند یک اقدام تجاری خوب باشد. در سال ۱۸۶۳، او اولین پالایشگاه خود را افتتاح کرد و طی دو سال به بزرگترین منطقه موجود تبدیل شد. این موفقیت راکفلر را برای اشتغال تمام وقت به تجارت نفت متقاعد کرد.

جان دیویسون راکفلر تاجر نفت و یکی از ثروتمندترین مردان جهان

استاندارد اویل

در سال ۱۸۷۰، راكفلر و همكارانش شرکت استاندارد اویل را تاسيس كردند كه به لطف شرايط مطلوب اقتصادی، صنعت و تلاش راكفلر برای تحقق اهداف شركت و حفظ بودجه، بلافاصله رونق گرفت. با موفقیت به دست آمده، او شروع به خرید سهم رقبای خود کرد. روند پیشرفت استاندارد اویل آنقدر سریع و گسترده بود که طی دو سال اکثر پالایشگاه های منطقه کلیولند را تحت کنترل درآورد. سپس استاندارد اویل از قدرت خود در منطقه استفاده کرد تا معاملات مطلوبی با راه‌آهن برای حمل و نقل نفت خود انجام دهد.

در همین زمان، استاندارد اویل با خرید خطوط لوله و پایانه وارد کار شد و سیستم حمل و نقل را برای محصولات خود راه اندازی کرد. با کنترل و تملک تقریباً هر جنبه ای از کسب و کار، نفوذ استاندارد اویل در صنعت افزایش یافت. جان دیویسون راکفلر حتی هزاران هکتار جنگل را برای الوار و حفاری خریداری کرد و مانع فعالیت رقیبان خود در این زمینه شد.

استاندارد اویل روز به روز قوی تر شد و سهام رقبای دیگر در منطقه را نیز خرید. راکفلر جاه طلبی خود برای حضور در صنعت نفت در ایالات متحده و خارج از کشور را دنبال کرد. با گذشت بیش از یک دهه از ابتکار استاندارد اویل، تقریباً انحصار تجارت نفت در آمریکا در اختیار جان دیویسون راکفلر بود و هر بخش را تحت یک شرکت بزرگ ادغام كرد، و خود نیز بر آن نظارت داشت. کار هایی که راکفلر تا آن زمان انجام داده بود منجر به اولین انحصار آمریکا و اعتمادسازی شده بود. تا جایی که این امر به عنوان چراغ راهنما برای دیگران در کسب و کارهای پس از او محسوب می شود.

مسائل ضد انحصاری

با چنین فشار تهاجمی به صنعت، مردم و کنگره ایالات متحده متوجه استاندارد اویل و انحصار طلبی غیر قابل توقف آن شدند. رفتار انحصار گرایانه جان دیویسون راکفلر مورد استقبال قرار نگرفت. استاندارد اویل خیلی زود مظهر یک شرکت بیش از حد بزرگ و حد مسلط بر نفع عمومی شد. کنگره در سال ۱۸۹۰ با قانون ضد انحصار شرمن وارد شد و دو سال بعد دیوان عالی اوهایو استاندارد اویل را انحصاری دانست که خلاف قانون اوهایو بود. جان دیویسون راکفلر که همیشه مشتاق بود یک قدم جلوتر باشد، شرکت را منحل کرد و اجازه داد که هر یک از املاک زیر پرچم استاندارد اویل توسط دیگران اداره شود. سلسله مراتب کلی همچنان در جای خود باقی ماند، و هیئت مدیره استاندارد اویل کنترل شرکت های غیرفعال را حفظ کرد. تنها ۹ سال پس از تجزیه شرکت در مقابل مقررات ضد انحصاری، بخش های شرکت در یک شرکت هلدینگ مجدداً به یکدیگر پیوستند. با این حال در سال ۱۹۱۱، دیوان عالی ایالات متحده نهاد جدید را به دلیل نقض قانون ضد انحصار شرمن غیرقانونی اعلام كرد و مجدداً مجبور به انحلال آن شدند.

جان دیویسون راکفلر تاجر نفت و یکی از ثروتمندترین مردان جهان

سال های آخر زندگی و میراث جان دیویسون راکفلر

راکفلر یک باپتیست فداکاری بود که توسط یک زن پرهیزگار بزرگ شده بود. چیزی که پس از پایان کار بزرگترین شرکت در جهان، در اقدامات او خود را نشان داد. او شروع به تمرکز روی تلاش های خیرخواهانه کرد و به یکی از بزرگترین نیکوکاران تاریخ تبدیل شد. او در یافتن دانشگاه شیکاگو در سال 1882 کمک کرد. و زمانی که از اداره یکی از بزرگترین مشاغل جهان (در سال ۱۸۹۵، در ۵۶ سالگی) بازنشسته شد، خود را وقف کارهای خیرخواهانه کرد و به یکی از نیکوکار ترین افراد تاریخ تبدیل شد.

جان دیویسون راکفلر برای تاسیس دانشگاه شیکاگو (۱۹۸۲) کمک کرد، که قبل از مرگ وی بیش از ۸۰ میلیون دلار به آنها پرداخت. او همچنین به موسسه تحقیقات پزشکی راکفلر (که بعدها دانشگاه راکفلر نامیده شد) در نیویورک و بنیاد راکفلر کمک کرد. در مجموع وی بیش از ۵۳۰ میلیون دلار به عناوین مختلف اهدا کرد.

جان دیویسون راکفلر به همراه همسرش لورا، پنج فرزند داشت که یکی از دختران او به نام آلیس در نوزادی درگذشت. جان دیویسون راکفلر در ۲۳ می ۱۹۳۷ در ساحل اورموند، فلوریدا درگذشت. میراث وی همچنان ادامه دارد، راكفلر یکی از تاجران برجسته آمریکا محسوب می شود و به عنوان فردی که كمک کرد تا ایالات متحده را به آنچه امروز است تبدیل كند، شناخته می شود.

تنها پسر وی به نام جان نیز در حالی كه پدرش هنوز زنده بود از طرف پدر به عنوان خیرخواه خدمت می كرد. او در طول جنگ جهانی دوم به تاسیس سازمان ملل متحد (USO) کمک کرد و پس از جنگ، زمین هایی را برای دفتر مرکزی سازمان ملل متحد نیویورک اهدا کرد. وی همچنین ۵ میلیون دلار برای مرکز هنرهای نمایشی لینکلن در شهر نیویورک اهدا کرد. جان به ترمیم ویلیامزبرگ، ویرجینیا کمک کرد و بودجه لازم را برای موزه هنرهای مدرن فراهم کرد.

رازهای موفقیت راکفلر به نقل از جان دیویسون راکفلر

اگر می خواهید موفق شوید باید در مسیرهای جدید قدم بگذارید، نه اینکه در مسیرهای فرسوده موفقیت های قبلی حرکت کنید.

من هیچ چیزی را از مردی که همه ساعات روز بیداری را به خاطر پول به کسب پول اختصاص می دهد، تحقیرآمیز تر نمی دانم.

اگر تنها هدف شما ثروتمند شدن است، هرگز به آن دست نمی یابید.

من اعتقاد دارم كه هر حقي به معناي یک مسئولیت، هر فرصتی یک تعهد؛ و هر موقعیتی یک وظیفه است.

مهمترین چیز برای یک جوان تامین اعتبار، شهرت و شخصیت است.

رهبری خوب شامل نشان دادن چگونگی انجام کار افراد برتر به افراد متوسط ​​ است.

من به شان کار اعتقاد دارم. خواه با سر و یا دست انجام شود. جهان به هیچ کس یک زندگی مدیون نیست، بلکه به هر فردی فرصتی برای ساخت زندگی مدیون است.

سرگی برین کارآفرین حوزه علوم کامپیوتر و اینترنت

سرگی برین کارآفرین حوزه علوم کامپیوتر و اینترنت

در این داستان موفقیت، ما قصد داریم بیوگرافی سرگی برین دانشمند رایانه و کارآفرین اینترنتی آمریکایی را که با لری پیج، گوگل را که یکی از سودآورترین شرکت های امروزی محسوب می شود، تاسیس کرده اند، به اشتراک بگذاریم.

ویژگی های بارز شخصیتی سرگی برین استقامت، خلاقیت، بصیرت و هوش هیجانی است. مردم بسیاری می دانند که برین از شش سالگی از اتحاد جماهیر شوروی به ایالات متحده مهاجرت کرده است، اما همه با شرح حال کامل او آشنا نیستند. ما از شما دعوت می کنیم تا در ادامه این مقاله از کامپرو زندگی نامه سرگی برین را مطالعه کنید.

سرگی برین دانشمند علوم رایانه و کارآفرین در زمینه اینترنت است که به همراه لری پیج در سال ۱۹۹۸ گوگل را بنیان نهاد. برین در جوانی از اتحاد جماهیر شوروی به ایالات متحده مهاجرت کرد.

مایکل برین پدر او، زمانی که در اتحاد جماهیر شوروی زندگی می کرد، مرتباً با موانع بسیاری روبرو می شد. رویای مایکل این بود که یک ستاره شناس باشد. او قصد تحصیل در رشته فیزیک در دانشگاه را داشت، اما اجازه ورود به هیچ کدام از آنها را نداشت. در آن زمان، حزب کمونیست برای جلوگیری از دسترسی یهودیان به اسرار هسته ای کشور، تحصیل آنها را در موضوعات خاص از جمله فیزیک  را ممنوع می دانست. در نتیجه او به رشته ریاضی روی آورد.

زمانی که سرگی ۶ سال داشت، خانواده برین از زندگی خود در مسکو راضی بودند اما مایکل می دانست که سرانجام سرگی برین به دلیل ملیت یهودی خود از فعالیت ها و فرصت های بسیاری محدود خواهد شد. در نتیجه آنها مجبور به مهاجرت شدند.

سرگی برین در کالج ریاضیات و علوم رایانه تحصیل کرد و سپس برای ادامه تحصیل در رشته دکترای علوم کامپیوتر، به دانشگاه استنفورد رفت. به عنوان یک محقق، حوزه های مورد علاقه وی شامل استخراج اطلاعات از منابع بدون ساختار، موتورهای جستجو و استخراج داده از مجموعه های بزرگ داده بود.

وی با محققی به نام لری پیج که در یک پروژه تحقیقاتی کار می کرد، ملاقات کرد. این دو نفر سطح فکری نزدیکی داشتند و شروع به طراحی جدید موتورهای جستجوگر در کامپیوترهای دانشگاه کردند.

در ابتدا، پروژه آنها “BackRub” نامگذاری شد و از طریق بنیاد ملی علوم حمایت مالی شد. سرگی برین و لری پیج الگوریتم PageRank را ایجاد کردند، که توسط گوگل برای رتبه بندی صفحات وب به کار می رود. اجرای موفقیت آمیز پروژه آنها بر روی کامپیوترهای دانشگاه در مدت طولانی، این دو نفر را متقاعد كرد كه شركت خود را تاسیس كنند. آنها هر دو مطالعات خود در مقطع دکتری را رها کردند و با سرمایه گذاری مالی در قالب چک ۱۰۰۰۰۰ دلاری از طرف شرکت سان میکروسیستمز، اندی بچتولشیم، به طور رسمی شرکت گوگل در کالیفرنیا را راه اندازی کردند.

سرگی برین کارآفرین حوزه علوم کامپیوتر و اینترنت

کودکی و زندگی اولیه

سرگی برین از پدر و مادر یهودی به نام های مایکل برین و یوجینیا برین در مسکو متولد شد. پدر وی استاد ریاضیات و مادرش محقق مرکز پرواز فضایی گودارد ناسا بود. زمانی که او شش سال داشت،  به ایالات متحده مهاجرت کردند. چرا که ادامه تحصیلات عالی برای یهودیان در مسکو و پرداختن به حرفه مورد نظر خود دشوار بود. سرگی برین در مدرسه نقاشی مونته سروی در مریلند شرکت کرد. پدرش او را تشویق می کرد تا در خانه به مطالعه ریاضیات بپردازد.

پس از اتمام دبیرستان، او برای تحصیل در ریاضیات و علوم کامپیوتر به دانشگاه مریلند رفت و لیسانس علوم خود را در سال ۱۹۹۳ دریافت کرد. وی برای تحصیلات تکمیلی خود در رشته کامپیوتر در دانشگاه استنفورد به کمک بورس تحصیلات تکمیلی بنیاد ملی علوم ثبت نام کرد.

تاسیس گوگل

ایده گوگل زمانی شکل گرفت که برین با لری پیج در مورد پروژه تحقیقاتی برای پایان نامه خود همکاری می کرد. پیج علاقه مند به کاوش در مورد خصوصیات ریاضی شبکه جهانی وب بود، مفهومی که برای برین نیز جذابیت داشت. آنها در ابتدا بر روی پروژه تحقیقاتی به نام “BackRub” شروع به همکاری کردند. برین به همراه پیج، الگوریتم PageRank را توسعه دادند.

آنها پس از تجزیه و تحلیل خروجی BackRub با استفاده از این الگوریتم، متوجه شدند که موتور جستجوگر مبتنی بر PageRank نتایج بهتری را نسبت به تکنیک های موجود ایجاد می کند. آنها فرضیه خود را بر روی رایانه های دانشگاه استنفورد آزمایش کردند و نتایج بسیار خوبی گرفتند.

پروژه آنها به مدت چندین ماه روی رایانه های استنفورد اجرا شد. در ابتدا این پروژه از وب سایت دانشگاه با دامنه google.stanford.edu استفاده می کرد. در سال ۱۹۹۷، آنها دامنه google.com را ثبت کردند.

این شرکت به طور قانونی در ۴ سپتامبر ۱۹۹۸ در گاراژ یک دوست در منلو پارک، کالیفرنیا تاسیس شد. اندی بچتولشیم، بنیانگذار سان میکروسیستمز، اولین بودجه آنها را با پرداخت ۱۰۰۰۰۰ دلار به گوگل تامین کرد. تا سال ۱۹۹۹، این شرکت با هشت کارمند مشغول به کار بود و دفتر خود را به پالو آلتو در کالیفرنیا منتقل کرده بود، منطقه ای که منجر به رشد بیشتر آن شد. این مجتمع اداری اکنون به عنوان “Googleplex” شناخته می شود.

سرگی برین کارآفرین حوزه علوم کامپیوتر و اینترنت

طی سال های بعد، گوگل ویژگی های جدید بسیاری را راه اندازی کرد، و چندین شرکت اینترنتی دیگر را نیز راه اندازی کرد و با سایر شرکت ها وارد همکاری شد تا به یکی از سریع ترین شرکت های اینترنتی در جهان تبدیل شود.

دستاورد های مهم

تاسیس گوگل بزرگترین دستاورد برین تاکنون بوده است. شرکتی که وی در سال ۱۹۹۸ از یک گاراژ تاسیس کرد، در مدت کوتاهی شاهد رشد و موفقیت چشمگیری بوده است. برین و پیج در جستجوی اطلاعات جهان به صورت آنلاین انقلاب کردند. Google.org، بازوی شرکت گوگل با اهداف خیرخواهانه، در سال ۲۰۰۴ برای فعالیت در حوزه هایی که بر کل جامعه تاثیر می گذارند، شکل گرفت. این شرکت فناوری را توسعه می دهد که به رفع مشکلات جهانی مانند آموزش، بحران انرژی، مدیریت گرسنگی و … کمک می کند.

جوایز و دستاوردها

_ سرگی برین به همراه لری پیج توسط تکنولوژی MIT TR100 جزء ۱۰ نوآور برتر جهان زیر ۳۵ سال شناخته شد.

_ برین و پیج مدرک افتخاری MBA را از مدرسه کسب و کار IE به جهت «تجسم روحیه کارآفرینی و وام دادن به ایجاد مشاغل جدید» دریافت کردند.

_ جایزه بنیاد مارکنی، که «با ارزش ترین جایزه مهندسی» محسوب می شود در سال ۲۰۰۴ به برین و پیج اهدا شد و آنها به عنوان عضو بنیاد مارکونی در دانشگاه کلمبیا انتخاب شدند.

_ در سال ۲۰۰۴، برین به دلیل «رهبری در توسعه نمایه سازی سریع و بازیابی اطلاعات مربوطه از شبکه جهانی وب» به آکادمی ملی مهندسی دعوت شد.

زندگی شخصی و میراث

برین در سال ۲۰۰۷ با بنیانگذار 23andMe به نام آن وجچیکی ازدواج کرد. این زوج در سال ۲۰۰۸ صاحب یک پسر و در سال ۲۰۱۱ یک فرزند دختر شدند. زندگی مشترک برین پس از رابطه با مدیر بازاریابی گوگل گلس، آماندا روزنبرگ به اتمام رسید. این دو در سال ۲۰۱۳ به زندگی مشترک خود خاتمه دادند و سرانجام در سال ۲۰۱۵ طلاق گرفتند. سرگی برین و همسر سابقش بنیاد برین وجچیکی را اداره می کنند که به موضوعات مختلف اجتماعی کمک مالی می کند.

سرگی برین کارآفرین حوزه علوم کامپیوتر و اینترنت

در سپتامبر ۲۰۰۷، سرگی برین و لری پیج ۳۰ میلیون دلار به عنوان جایزه لونار ایکس‌پرایز گوگل به هر کسی که یک سفینه فضایی خصوصی بسازد و آن را روی ماه بگذارد، در نظر گرفتند. در ژوئن سال ۲۰۰۸، برین قصد خود را برای پرواز به ایستگاه فضایی بین المللی (ISS) به عنوان یک توریست فضایی اعلام کرد. وی مبلغ ۵ میلیون دلار به اسپیس ادونچرز اختصاص داده است، و این موجب می شود یک صندلی برای او در ISS تضمین شود.

جزئیاتی درباره سرگی برین و شرکت گوگل

_ نام گوگل تغییریافته کلمه “gogool” است که به معنای بالاترین رقم است (رقم ۱ با ۱۰۰ صفر).

_ سرگی برین جهش ژن LRRK2 دارد که احتمال ابتلا به بیماری پارکینسون را در سنین بعدی افزایش می دهد.

_ او و لری پیج یک بوئینگ  ۷۶۷-۲۰۰ سفارشی و یک آلفا جت دورنیز مشترک دارند.

ارزش خالص

در ژانویه سال ۲۰۱۷، ارزش خالص دارایی سرگی برین ۴۵ میلیارد دلار آمریکا تخمین زده شده است و او دوازدهمین فرد ثروتمند جهان است.

سرگی برین به عنوان انسانی خلاق، بسیار قابل اعتماد و با اخلاق و در نهایت به وجود آورنده تفاوت بزرگی در جهان به یاد می آید. او که اصالتاً اهل مسکو است. از پدر خود متشکر است که در شش سالگی او را به آمریکا آورد و در بسیاری از مصاحبه ها نیز این چنین گفته بود. با این حال، بسیاری از نقل قول های وی در مورد شرکت او با لری پیج است، آنها همچنین اظهار داشتند که «می خواهند گوگل نیمه سوم مغز شما باشد» و افراد بزرگی برای آنها کار کنند.

والت دیزنی ، کارآفرین و پیشگام صنعت انیمیشن

والت دیزنی ، کارآفرین و پیشگام صنعت انیمیشن

معرفی والت دیزنی کارآفرین و خالق انیمیشن های ماندگار

والت دیزنی (۱۹۰۱ – ۱۹۶۶) تهیه کننده فیلم، چهره با نفوذ رسانه و بنیانگذار شرکت والت دیزنی بود. وی چهره ای شناخته شده در صنعت رسانه و سرگرمی قرن بیستم به شمار آمده و در تولید فیلم های زیادی مشارکت داشت. او با کارمندان خود شخصیت های معروف کارتونی مانند میکی موس و دانلد داک را خلق کرد. نام او همچنین در پارک های موفق دیزنی نیز استفاده شده است. وی در طول زندگی، ۵۹ مرتبه نامزد دریافت جایزه اسکار شد و ۲۲ جایزه را به دست آورد.

اوایل زندگی، والت دیزنی

والت دیزنی در ۵ دسامبر سال ۱۹۰۱ در شیکاگو متولد شد. والدین وی آلمانی / انگلیسی تبار و ایرلندی بودند. در کودکی، خانواده دیزنی بین مارسلین و‌ کانزاس سیتی ایالت میزوری در رفت و آمد بودند و سپس به شیکاگو نقل مکان کردند. دیزنی جوان به هنر علاقه بسیاری نشان داد و در موسسه هنری کانزاس و سپس در موسسه هنری شیکاگو درس هایی در این زمینه فرا گرفت. در نهایت او کاریکاتوریست مجله مدرسه شد. هنگامی که آمریکا به جنگ جهانی اول پیوست، والت مدرسه را ترک کرد و سعی داشت در ارتش ملی ثبت نام کند. وی به دلیل سن کمتر از حد نصاب قانونی رد شد اما بعداً توانست به صلیب سرخ بپیوندد و در اواخر سال ۱۹۱۸ برای رانندگی آمبولانس به فرانسه اعزام شد.

در سال ۱۹۱۹، وی به کانزاس سیتی بازگشت و در آنجا پیش از آنکه در حوزه مورد علاقه خود یعنی صنعت فیلم، اشتغال پیدا كند به مشاغل مختلف پرداخت. این شرکت برای کمپانی تبلیغاتی کانزاس سیتی کار می کرد؛ و او این فرصت را پیدا کرد تا در زمینه انیمیشن که نسبتاً صنعت نوپدیدی بود، شروع به کار کند. والت برای شروع از استعداد خود به عنوان کاریکاتوریست استفاده کرد.

موفقیت اولین کارتون های او باعث شد تا استودیوی خود را با نام Laugh-O-Gram راه اندازی کند. با این حال، محبوبیت کارتون های والت با توانایی او در انجام یک کسب و کار پرسود مطابقت نداشت. شرکت دیزنی با هزینه های بالایی که داشت ورشکست شد. پس از اولین شکست دیزنی، او تصمیم گرفت به هالیوود، کالیفرنیا که محل رشد صنعت فیلم در آمریکا بود، نقل مکان کند. توانایی غلبه بر ناسازگاری، یک ویژگی استاندارد در حرفه والت دیزنی بود.

“تمام سختی هایی که در زندگی داشته ام، همه مشکلات و موانع، من مرا قوی تر کرده است. ممکن است وقتی اتفاق بیفتد آن را درک نکنی، اما مشتی در دهانت ممکن است بهترین اتفاق در جهان باشد.”

والت دیزنی (1957)

والت دیزنی ، کارآفرین و پیشگام صنعت انیمیشن

دیزنی به همراه برادرش روی، شرکت دیگری راه اندازی کرد و به دنبال یافتن توزیع کننده برای فیلم جدید خود، کمدی های آلیس، بر اساس ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب بود.

خلق میکی موس

در سال ۱۹۲۷، استودیوی دیزنی انیمیشن موفق ” اسوالد، خرگوش خوش شانس ” را به تهیه کنندگی یونیورسال استودیوز تولید کرد. با این حال، با حقوقی که یونیورسال استودیوز برای “اسوالد خرگوش خوش شانس” در اختیار داشت، والت نتوانست از این موفقیت سودی ببرد. وی پیشنهاد یونیورسال را برای تهیه کنندگی رد کرد و خودش کار را بر عهده گرفت. در این مرحله بود که او شخصیت میکی موس (در ابتدا با نام مورتیمر موس) را خلق کرد. آب آیورکس میکی ماوس را کشید، و صداپیشگی این شخصیت توسط خود والت انجام شد.

کارتون های میکی موس به همراه موسیقی متن، بسیار مشهور شدند که باعث افزایش شهرت و قدرت روز افزون شرکت دیزنی گردید. مهارت والت دیزنی این بود که به کارتون های خود ویژگی های باور کردنی زندگی واقعی را می داد. مخاطب داستان را به واسطه استفاده پیشگامانه او از داستان های بلند و ویژگی های اخلاقی، به سادگی تصور می کردند.

در سال ۱۹۳۲، او اولین جایزه اسکار خود را برای بازسازی رنگی انیمیشن محبوب ” Flowers and trees ” دریافت کرد. او همچنین یک جایزه ویژه آکادمی برای میکی موس دریافت کرد. در سال ۱۹۳۳، او موفق ترین کارتون خود را در تمام دوران “سه خوک کوچک” (۱۹۳۳) با آهنگ معروف ” چه کسی از گرگ بزرگ بد می ترسد” ساخت؛ که موفق به کسب دومین جایزه اسکار شد.

در سال ۱۹۳۴، والت دیزنی جاه طلبانه ترین پروژه خود تا به امروز را آغاز كرد. او آرزو داشت یک انیمیشن بلند با عنوان “سفید برفی و هفت کوتوله” بسازد. بسیاری اعتقاد داشتند که این پروژه یک شکست تجاری خواهد بود. اما با استفاده از تکنیک های جدید فیلمبرداری، این انیمیشن با نتایج درخشانی روبرو شد. تقریباً سه سال طول کشید تا فیلمبرداری آن تمام شود، بعد از اینکه دیزنی تمام سرمایه اش را از دست داد، این انیمیشن در سال ۱۹۳۷ اکران شد. اما استقبال جدی از فیلم، آن را به موفق ترین فیلم سال ۱۹۳۸ تبدیل کرد و در اولین اکران آن ۸ میلیون دلار فروخت.

این فیلم دارای ارزش تولید بسیار بالایی بود، اما دیزنی افسانه فیلم را برای اولین بار به تصویر کشید. والت دیزنی جایی گفته بود که او هیچ وقت فیلم هایی را برای منتقدان تولید نکرده است، بلکه برای عموم مردم ساخته است. وی در پاسخ به انتقاد مبنی بر اینکه تولیدات وی تا حدودی چرند است، پاسخ داد:

“خیلی خوب، من چرند هستم اما فکر می کنم تقریباً صد و چهل میلیون نفر در این کشور وجود دارند که دقیقاً مثل من هستند. ”

والت دیزنی می دانست مردم دوست دارند چه چیزی تماشا کنند و در این زمینه توانایی فوق العاده ای داشت.

پس از موفقیت سفید برفی و هفت کوتوله، استودیو چندین انیمیشن موفق دیگر مانند “پینوکیو”، “پیتر پن”، “بامبی” و “باد در میان بیدها” تولید کرد. پس از ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۱، این عصر طلایی از انیمیشن محو شد و استودیو دیزنی با ساخت فیلم های تبلیغاتی غیر سودآور، ادامه داد.

موفقیت والت دیزنی پس از جنگ

در طول جنگ، تقاضای انیمیشن کارتونی به مراتب کمتر بود. تا اواخر دهه ۱۹۴۰ طول کشید تا دیزنی بخشی از درخشش و موفقیت خود را بازیابد. او تولید سیندرلا و همچنین پیتر پن (که در طول جنگ به آن پناه آورده بود) را به پایان رساند، در دهه ۵۰، کمپانی والت دیزنی شروع به گسترش فعالیت خود در زمینه فیلم های اکشن محبوب کرد. آنها چندین فیلم موفق مانند “جزیره گنج” (۱۹۵۰) ، ” ۲۰۰۰۰ فرسنگ زیر دریا” (۱۹۵۴) و “پولیانا” (۱۹۶۰) را تولید کردند.

در نوآوری دیگری، استودیو دیزنی یکی از اولین نمایش های مخصوص کودکان را با نام کلاب میکی موس تولید کرد. در دهه ۱۹۶۰ امپراتوری دیزنی با موفقیت گسترش یافت. در سال ۱۹۶۴، آنها موفق ترین فیلم خود تا آن زمان را با نام “مری پاپینز” تولید کردند.

دیزنی لند

در اواخر دهه ۱۹۴۰، والت دیزنی شروع به ساختن تم پارک والت دیزنی کرد. او آرزو داشت تم پارک مانند چیزی باشد که تاکنون روی زمین ایجاد نشده است. به ویژه، او می خواست که این مکان یک دنیای جادویی برای کودکان باشد و با قطار احاطه شود. دیزنی از زمان کودکی علاقه زیادی به قطارها داشت و مرتباً قطارهایی که از نزدیکی خانه آنها می گذشتند را تماشا می کرد. مشخصه والت دیزنی این بود که برای تلاش در تحقق چیزهای جدید، حاضر بود خطرات زیادی انجام دهد.

“به نظر من شجاعت مهمترین کیفیت رهبری است، و مهم نیست که در کجا اعمال می شود. معمولاً این امر به ویژه در نوآوری ها خطرات خود را نشان می دهد. شجاعت برای شروع چیزی و ادامه آن، روحیه پیشگامانه و ماجراجو برای امتحان کردن راه های جدید، غالباً در سرزمین پر از فرصت ما ضروری است. “

کتاب زمینه های فکری دیزنی (۲۰۰۰) توسط بیل کپوداگلی

پس از چندین سال برنامه ریزی و ساخت و ساز، دیزنی لند در ۱۷ ژانویه سال ۱۹۵۵ افتتاح شد. بخشی از صحبت های دیزنی در افتتاحیه آن:

” به همه کسانی که به این مکان شاد می آیند، خوش آمد می گویم. دیزنی لند سرزمین شماست. در اینجا خاطرات دلنشین گذشته یادآوری می شود و جوانان ممکن است از چالش و نوید آینده بهره مند شوند. دیزنی لند به ایده آل ها، رویاها و حقایق سختی که آمریکا را ایجاد کرده، اختصاص یافته است. با این امید كه منشأ شادی و برای همه جهان الهام بخش باشد. ”

پایان زندگی والت دیزنی

موفقیت دیزنی لند، والت را ترغیب کرد تا پارک دیگری در اورلاندو، فلوریدا بسازد. در سال ۱۹۶۵ یک تم پارک دیگر ساخته شد. والت دیزنی در ۱۵ دسامبر ۱۹۶۶ بر اثر سرطان ریه درگذشت. وی در طول زندگی به شدت سیگار می کشید.

پس از مرگ وی، برادرش روی برای رهبری شرکت دیزنی انتخاب شد، اما این شرکت رهبری و نبوغ والت دیزنی را از دست داد. دهه ۱۹۷۰ دوره افول والت دیزنی قبل از دهه ۱۹۸۰ بود، در دهه ۱۹۸۰ نسل جدیدی از فيلم ها، مانند “چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت” (۱۹۸۸) و “شاه شیر” (۱۹۹۴) ساخته شد.

علاوه بر این، دیزنی یک دانشگاه، موسسه هنر کالیفرنیا، معروف به کال آرتز ایجاد و از آن حمایت مالی کرد. وی اهمیت زیادی برای آموزش هنر قائل بود؛ جایی که افراد به اشکال مختلف می توانند در کنار هم کار کنند، رویا بکشند و فعالیت هنری خود را توسعه دهند.

در زمان مرگ والت دیزنی، شرکت های او احترام، تحسین و یک امپراتوری تجاری به ارزش بیش از ۱۰۰ میلیون دلار در سال به دست آورده بودند، اما دیزنی را هنوز هم به عنوان مردی که تقریباً چهل سال قبل میکی موس را خلق کرده بود، به یاد می آورند.

اندرو کارنگی ، صنعتگر و نیکوکار اسکاتلندی

اندرو کارنگی ، صنعتگر و نیکوکار اسکاتلندی

اندرو کارنگی چطور به یک صنعتگر بزرگ تبدیل شد؟

اندرو کارنگی ، کارآفرین، سرمایه دار و صنعتگر آمریکایی و متولد اسکاتلند بود که ثروت خود را در صنعت فولاد به دست آورد و سپس به اقدامات خیرخواهانه بسیاری روی آورد. اندرو کارنگی قبل از رسیدن به مقام سرپرستی واحد مدیریت شرکت پنسیلوانیا در سال ۱۸۵۹ و زمانی که یک پسربچه بود، در یک کارخانه کتان کار می کرد. بعدها در حالی که برای شرکت راه آهن کار می کرد، در سرمایه گذاری های مختلف از جمله شرکت های آهن و نفت سرمایه گذاری کرد و اولین ثروتش را در اوایل دهه ۳۰ زندگی خود به دست آورد. در اوایل دهه ۱۸۷۰، او وارد صنعت فولاد شد و طی دو دهه بعدی به یک نیروی غالب در این صنعت تبدیل شد.

در سال ۱۹۰۱، او شرکت فولاد کارنگی را با قیمتی حدود ۴۸۰ میلیون دلار به بانکداری به نام جان پیرپونت مورگان فروخت. پس از آن کارنگی خود را وقف امور بشردوستانه کرد و تا پایان عمر بیش از ۳۵۰ میلیون دلار صرف فعالیت های خیرخواهانه کرد.

آشنایی با تجربیات و زندگی افراد موفق الهام بخش و راهنمای خوبی برای پیمودن مسیر موفقیت است. هر انسانی بسته به شرایط و توانایی های خود می تواند انتخابی بین کمترین تا بیشترین استفاده از مهارت های خود و فرصت هایی که در مسیرش قرار می گیرد داشته باشد. مطالعه زندگی افرادی که با تلاش و تصمیمات به موقع به نتیجه مطلوب رسیده اند این را اثبات می کند که همیشه می توان یک قدم جلوتر رفت.

سرگذشت اندرو کارنگی

اندرو کارنگی در ۲۵ نوامبر ۱۸۳۵ در دانفرملاین اسکاتلند، در خانواده ای فقیر متولد شد. او فرزند دوم ویلی و مارگارت کارنگی بود. پدرش یک بافنده دستی بود که برای تولیدی های محلی کفش، خیاطی می کرد. در سال ۱۸۴۸، خانواده کارنگی carnegie در جستجوی فرصت های بهتر اقتصادی به آمریکا نقل مکان کردند و در شهر آلگنی (اکنون بخشی از پیتسبورگ است) پنسیلوانیا مستقر شدند.

اندرو کارنگی، که تحصیلات رسمی او با ترک اسکاتلند به پایان رسید و سال های کمی به تحصیل پرداخته بود، به همراه پدرش در یک کارخانه تولید کتان مشغول به کار شد. درآمد او ۱.۲۰ دلار در هفته بود. او با جاه طلبی و سخت کوشی که داشت، در ادامه سلسله مشاغلی از جمله پیام رسان در یک دفتر تلگراف، دبیر و اپراتور تلگراف و سرپرست بخش مدیریت راه‌آهن پنسیلوانیا را گذراند.

پیشرفت های کاری

اندرو کارنگی، صنعتگر و نیکوکار اسکاتلندی

در سال ۱۸۵۹، اندرو کارنگی با شایستگی هایی که از خود نشان داده بود، به عنوان جانشین رئیس برای سمت سرپرست بخش مدیریت راه آهن انتخاب شد. این عنوان به او کمک کرد تا در مورد صنعت راه آهن اطلاعات بیشتری کسب و بتواند فرصت های سرمایه گذاری هوشمند را شناسایی کند؛ با اینکه هنوز ثروتی برای سرمایه گذاری در این زمینه نداشت. وی در حالی که در این جایگاه قرار داشت، در مشاغل مختلفی از جمله شرکت های ذغال سنگ، آهن، نفت و ماشین سازی سرمایه گذاری های سودآوری را شروع کرده بود.

هنگامی که توماس اسکات، مدیر کارنگی در راه آهن پنسیلوانیا، به او گفت که شرکت آدامز اکسپرس قصد فروش ۱۰ درصد از سهام خود را دارد، مادر کارنگی برای تهیه ۵۰۰ دلار مورد نیاز خانه خود را گرو گذاشت. پس از آن، تئودور وودروف با ایده قطارهای کابین دار به کارنگی نزدیک شد و سهم خود را در شرکت قطار کابین دار وودروف به وی پیشنهاد داد. برای این سرمایه گذاری، کارنگی مجبور شد وام بانکی دیگری را نیز تهیه کند. با افزایش ارزش این سهام ها، قرض های او  بازپرداخت شد و دو سال پس از این سرمایه گذاری، کارنگی به بازده ۵۰۰۰ دلاری در سال رسیده بود. این بیش از سه برابر حقوق وی از کار در راه آهن پنسیلوانیا بود. در طول جنگ داخلی، پیتسبورگ به مکانی مهم برای تولید اسلحه، توپ و سایر موارد تبدیل شد. کارنگی در یک چاه نفت سرمایه گذاری کرد که بیش از یک میلیون دلار سود سهام نقدی داشت. همچنین در آن زمان برای تاسیس کارخانه فولاد تلاش کرد.

پس از جنگ، اندرو کارنگی تلاش های خود را برای تاسیس کارخانه های آهنی از جمله Keystone Bridge Works و Union Ironworks متمرکز کرد. او از روابط خود با مدیریت شرکت راه آهن پنسیلوانیا برای تامین قراردادها و طی مسیرهای مختلف در این ایالت استفاده کرد.

اندرو کارنگی پس از ترک سمت خود در شرکت راه آهن در سال ۱۸۶۵، مسیر پیشرفت صعودی در دنیای کسب و کار و سرمایه گذاری را ادامه داد. با ورود صنعت راه آهن به ایالات متحده، او وارد دوره رشد سریعی شد؛ سرمایه گذاری های مربوط به راه آهن را گسترش داد و سرمایه گذاری هایی همچون مشارکت در تاسیس یک شرکت پل و تولیدات (شرکت پل کیستون) و یک شرکت تلگراف را آغاز کرد.  اغلب از ارتباطات خود برای پیروزی در قراردادهای داخلی استفاده می کرد. در زمانی که او تازه ۳۰ سال سن داشت، به یک مرد بسیار ثروتمند تبدیل شده بود.

تاسیس کارخانه فولاد

در اوایل دهه ۱۸۷۰، کارنگی اولین شرکت فولادی خود را در نزدیکی پیتسبورگ تاسیس کرد. و در طی سالهای بعد کارخانه های دیگری تاسیس کرد که سوددهی آن را به حداکثر رساند. به سبب مالکیت کارخانه ها، مواد اولیه و زیرساخت های حمل و نقل درگیر در ساخت فولاد، هزینه تولید و قیمت نهایی را به حداقل رساند. در سال ۱۸۹۲، کارخانه اصلی او به اسم شرکت فولاد کارنگی ثبت شد. در نهایت او شرکت رقیب با نام تجاری Homestead را نیز خرید و به اسم شرکت خود ثبت کرد.

در همان سال شهرت وی توسط اعتصاب خشونت بار در کارخانه فولاد او در Homestead پنسیلوانیا به خطر افتاد. پس از اعتراض کارگران اتحادیه نسبت به کاهش دستمزدها، مدیر کل کارخانه کارنگی، هنری کلای فریک، که مصمم به برهم زدن اتحادیه بود، کارگران را از کارخانه اخراج کرد. اندرو کارنگی به هنگام اعتصاب در اسکاتلند و مشغول گذراندن تعطیلات بود. اما از فریک که در حدود ۳۰۰ نگهبان مسلح پینکرتون برای محافظت از کارخانه فراخوانده بود، پشتیبانی کرد. نبرد خونین بین کارگران اعتصاب کننده و پینکرتون آغاز شد و حداقل ۱۰ مرد کشته شدند. سپس شبه نظامیان ایالتی برای كنترل شهر مستقر شدند؛ رهبران اتحادیه دستگیر و فریک كارگران جایگزینی را برای این كارخانه استخدام كرد. پس از پنج ماه، اعتصاب با شکست اتحادیه پایان یافت. علاوه بر این، جنبش کارگری در کارخانه های فولادی منطقه پیتسبورگ برای چهار دهه آینده فلج شد.

در سال ۱۹۰۱، بانکداری به نام جان پیرپونت مورگان، کارخانه اندرو کارنگی را با مبلغ ۴۸۰ میلیون دلار خریداری کرد و کارنگی بدین شکل به یکی از ثروتمندترین مردان جهان تبدیل شد. در همان سال، مورگان کارخانه فولاد‌ کارنگی را با گروهی دیگر از مشاغل فولاد ادغام کرد تا فولاد ایالات متحده، اولین شرکت میلیارد دلاری جهان را تشکیل دهد.

 

فعالیت های بشردوستانه اندرو کارنگی

اندرو کارنگی، صنعتگر و نیکوکار اسکاتلندی

بعد از اینکه کارنگی شرکت فولاد خود را فروخت، خود را بازنشسته و تمام وقت خود را وقف امور بشردوستانه کرد. او مقاله ای به نام “انجیل ثروت” نوشت كه در آن اظهار داشت كه ثروتمندان “وظیفه اخلاقی دارند كه پول خود را به طریقی كه موجب رفاه و سعادت انسان های عادی می شود، وقف کنند.” کارنگی همچنین گفت، “مردی که ثروتمند می میرد، بی آبرو مرده است.”

سرانجام کارنگی حدود ۳۵۰ میلیون دلار (معادل میلیاردها دلار به پول امروز) وقف کرد، که بخش عمده ای از ثروت وی بود. در میان فعالیت های بشردوستانه وی، بودجه تاسیس بیش از ۲۵۰۰ کتابخانه عمومی در سراسر جهان، اهداء بیش از ۷۶۰۰ ارگان به کلیساها در سراسر جهان و سازمان های وقف (بسیاری از آنها هنوز وجود دارند) جهت اختصاص به پژوهش در علم، آموزش و صلح جهانی نیز به چشم می خورد.

 

از جمله هدایای وی ۱.۱ میلیون دلار هزینه برای زمین و ساخت کارنگی هال و سالن کنسرت افسانه ای نیویورک سیتی بود. موسسه کارنگی برای دانش، دانشگاه کارنگی ملون و بنیاد کارنگی همه به لطف حمایت مالی وی تاسیس شدند.‌ همچنین وقف برای عاشقان کتاب را نیز فراموش نکرد؛ و بزرگترین سرمایه گذار فردی در زمینه کتابخانه های عمومی در تاریخ آمریکا بود.

بدون شک، اندرو کارنگی این بخشندگی را از کودکی خود الهام گرفته بود. هنگامی که او در مدرسه رایگان در شهر دانفرملاین اسکاتلند که توسط آدام رولند به این شهر اعطا شده بود تحصیل می کرد؛ و یا به کتابخانه ای می رفت که سرهنگ جیمز اندرسون، برای پسران شاغل محلی در زمان جوانی کارنگی افتتاح کرده بود.

اندرو کارنگی با وجود تلاش های خیرخواهانه ای که داشت، ثروتمند درگذشت. در وصیت نامه خود، ۳۰ میلیون دلار، به معنی بخش عمده ای از ثروت باقیمانده خود را به شرکت کارنگی داد، که امیدوار بود به ایجاد قوانین بین المللی و تقویت صلح جهانی کمک کند.

زندگی خانوادگی و سال های پایانی عمر

مادر کارنگی، که تاثیر عمده ای در زندگی او داشت، تا زمان مرگش در سال ۱۸۸۶ با او زندگی کرد. سال بعد، کارنگی ۵۱ ساله با لوئیز ویتفیلد دختر یکی از بازرگانان شهر نیویورک ازدواج کرد، که بیست سال از او جوان تر بود. این زوج یک فرزند به نام مارگارت داشتند. کارنگی در یک عمارت در منهتن زندگی می کرد و تابستان ها را در اسکاتلند می گذراند، جایی که یک  قلعه اسکیبو، با حدود ۲۸،۰۰۰ هکتار مساحت داشت.

اندرو کارنگی در سن ۸۳ سالگی در ۱۱ آگوست سال ۱۹۱۹ در لنوکس ماساچوست درگذشت. وی در گورستان اسلیپی هالو در نیویورک به خاک سپرده شد.

هنری فورد یکی از بزرگ ترین کارآفرینان در صنعت خودروسازی

هنری فورد یکی از بزرگ ترین کارآفرینان در صنعت خودروسازی

هنری فورد چه کسی بود؟

هنری فورد کارآفرین، مخترع، نظریه پرداز و تولید کننده اتومبیل آمریکایی بود که شرکت خودرو سازی فورد را در سال 1903 تاسیس کرد. وی مخترع خط تولید صنعتی می‌باشد، که نخستین بار با هدف تولید خودروی ارزان ‌قیمت خط تولید را به کار گرفت. او ماشین مدل T را در سال ۱۹۰۸ ساخت و در ادامه کارخانه مونتاژ اتومبیل را راه اندازی کرد که انقلابی در صنعت خودروسازی بود.

در سال های بعد فورد میلیون ها اتومبیل فروخت و رهبر یک کسب و کار بزرگ شد. به همین سبب او یکی از مشهور ترین کارآفرینان جهان به شمار می آید.

این شرکت بعدا تسلط بازار را از دست داد اما تاثیر ماندگاری در توسعه فناوری، صنعت ماشین سازی و زیرساخت های ایالات متحده داشت. امروزه اقدامات فورد برای کمک به ساخت اقتصاد آمریکا در سالهای ابتدایی پیشرفت این کشور، قابل احترام است و یکی از بازرگانان برجسته آمریکا محسوب می شود.

مطالعه زندگی افراد موفق و کارآفرینان بزرگ الهام بخش و راهنمای خوبی برای ادامه مسیر موفقیت می باشد. درصد بالایی از کارآفرین های برتر که امروزه مشهور و موفق هستند، ابتدا افرادی عادی بوده و امکانات خاصی نداشته اند. لیکن تفاوت آنها در این است که مشکلات، آنها را از مسیرشان منصرف نمی کند. کارآفرین برتر شدن هرگز اتفاقی نبوده و در سایه ی شانس و اقبال نیز محقق نمی شود؛ بلکه باید پیوسته در تلاش بود و ناامید نشد.

نوجوانی و جوانی هنری فورد

در ۳۰ ژوئیه ۱۸۶۳ در مزرعه خانوادگی خود در وین کانتی، در نزدیکی دبورن میشیگان متولد شد. او علاقه بسیاری به ابزار مکانیکی داشت؛  وقتی در 13 سالگی پدرش یک ساعت جیبی به او هدیه داد، پسر جوان فوراً قطعات آن را از هم جدا و دوباره سرهم کرد. این میزان تبحر و استعداد دوستان و همسایگان را تحت تاثیر قرار داد. آنها ساعت هایشان را برای تعمیر پیش او می آوردند.

هنری فورد از کار در مزرعه ناراضی بود، بنابراین در سن ۱۶ سالگی خانه خود را ترک کرد تا به عنوان کارآموز مکانیک در یک شرکت کشتی سازی در دیترویت کار کند. در سال های بعد، او با دقت و تلاش خود یاد گرفت که به طرز ماهرانه ای سرویس دهی موتورهای بخار را انجام دهد.

در سال ۱۸۸۸، فورد با کلارا جین برایانت ازدواج کرد. این زوج در سال ۱۸۹۳ یک پسر به نام ادسل داشتند.

اختراعات هنری فورد

هنری فورد یکی از بزرگ ترین کارآفرینان در صنعت خودروسازی

هنری فورد در سال ۱۸۹۰ و در سن 27 سالگی به عنوان مهندس شرکت دیترویت ادیسون استخدام شد. در سال ۱۸۹۳، استعدادهای طبیعی وی موجب شد به سمت مهندس ارشد ارتقا یابد. مدتی بود که هنری فورد برنامه خود را برای ساخت یک کالسکه بدون اسب دنبال می کرد. فورد اولین خودروی گازوئیلی خود را ساخت که دارای موتور دو سیلندر با قدرت چهار اسب بخار بود. در سال ۱۸۹۶، او اولین اتومبیل مدل خود، یعنی Quadricycle را ساخت. در همان سال، در جلسه‌ای با حضور مدیران ادیسون شرکت کرد و برنامه های ساخت خودروی خود را به توماس ادیسون ارائه داد. نبوغ و پشتکار هنری فورد او را ترغیب به ساختن یک مدل دوم بهتر کرد.

شرکت موتور فورد

تا سال ۱۸۹۸، هنری فورد اولین حق ثبت اختراع خود را برای یک کاربراتور دریافت کرد. یک سال بعد با پولی که از سرمایه گذاران برای توسعه سومین مدل ماشین خود جمع آوری کرده بود، شرکت ادیسون را رها کرد تا کسب و کار تمام وقت خود را در زمینه ساخت اتومبیل ایجاد کند. پس از چند کار آزمایشی در زمینه ساخت اتومبیل، فورد در سال ۱۹۰۳ شرکت موتور خود را تاسیس کرد.

مدل T

در اکتبر سال ۱۹۰۸ مدل T، اولین اتومبیلی را که برای اکثر آمریکایی ها مقرون به صرفهبود، معرفی کرد و ساخت آن را تا ۱۹۲۷ ادامه داد. این خودرو همچنین با عنوان “Tin Lizzie” نیز شناخته می شود؛ ساخت این خودرو که به دوام و تطبیق پذیری بسیار مشهور بود، به سرعت به یک موفقیت تجاری بزرگ تبدیل شد.

برای چندین سال متوالی، شرکت فورد موتور، سود ۱۰۰ درصدی را به ثبت می رساند. خودرویی که رانندگی با آن بسیار ساده و تعمیر آن بسیار آسان بود. از سال ۱۹۱۸ به ویژه پس از اختراع خط مونتاژ فورد، تقریبا نیمی از کل اتومبیل های آمریکا مدل T بودند. تا سال ۱۹۲۷، فورد و پسرش ادسل ماشین موفقیت آمیز دیگری با نام مدل A را معرفی کردند و شرکت فورد موتور به یک بدنه صنعتی تبدیل شد.

 

هنری فورد یکی از بزرگ ترین کارآفرینان در صنعت خودروسازی

خط مونتاژ

در سال ۱۹۱۳، هنری فورد اولین خط مونتاژ متحرک را برای تولید انبوه خودرو آغاز کرد. این تکنیک جدید باعث شده مدت زمان لازم برای ساخت خودرو از ۱۲ ساعت به دو و نیم ساعت کاهش یابد که به نوبه خود هزینه مدل T را از ۸۵۰ دلار در سال ۱۹۰۸ به ۳۱۰ دلار در سال ۱۹۲۶ و برای یک مدل بسیار بهتر کاهش داد.

 

در ۱۹۱۴، فورد دستمزد ۵ دلاری را برای یک روز کاری ۸ ساعته (۱۱۰ دلار در سال ۲۰۱۱) به کارگران خود پیشنهاد کرد، چیزی بیش از دو برابر آنچه که قبلاً کارگران به طور متوسط ​​دریافت می کردند؛ او این افزایش حقوق را به عنوان روشی برای حفظ بهترین و وفادارترین کارگران خود به شرکت در نظر گرفت. هنری فورد بیشتر از سودآوری زیاد، به دید انقلابی خود مشهور شد؛ ساخت یک اتومبیل ارزان قیمت توسط کارگران ماهر که دستمزدهای پایدار می گیرند و هفته کاری آنها پنج روز و ۴۰ ساعت است.

فلسفه و بشردوستی

فورد یک صلح طلب سرسخت بود و با جنگ جهانی اول مخالف نمود، او حتی یک کشتی صلح به اروپا اهدا کرد. سپس، در سال ۱۹۳۶، فورد و خانواده اش بنیاد فورد را تاسیس کردند تا کمک های مالی مداوم برای تحقیق، آموزش و توسعه ارائه دهند. در این کسب و کار، هنری فورد تقسیم سود را برای انتخاب کارمندانی که شش ماه در این شرکت ماندند و از همه مهمتر، افرادی که ساختار زندگی قابل احترامی دارند، پیشنهاد کرد. در همان زمان، “گروه اجتماعی” شرکت برای بررسی صلاحیت افراد در مشارکت، آشامیدن نوشیدنی، قمار و همچنین فعالیت های ناپسند کارمندان را بررسی می کرد.

هنری فورد، ضد یهود

علیرغم تمایلات بشردوستانه فورد، او یک ضد یهود متعهد بود. حتی تا آنجا پیش رفت که از یک روزنامه هفتگی تحت عنوان Dearborn Independent که چنین دیدگاه هایی را ارائه می داد، حمایت میکرد.

فورد تعدادی از رساله های ضد یهودی از جمله رساله سال ۱۹۲۱ با عنوان “یهود بین المللی: مهمترین مشکل جهان” منتشر کرد.

او در سال ۱۹۳۸ توسط آدولف هیتلر، صلیب عقاب آلمانی را دریافت کرد؛ این مهمترین جایزه ای بود که نازی ها به خارجی ها اهدا می کردند. در ۱۹۹۸، دادخواستی در نیوجرسی، شرکت فورد موتور را متهم کرد که از کار اجباری هزاران نفر در یکی از کارخانه های کامیون خود در کلن آلمان در طول جنگ جهانی دوم، سود می برد. شرکت فورد نیز اعلام کرد که این کارخانه تحت کنترل نازی ها است، و جزو دفتر مرکزی شرکت های آمریکایی نیست. در سال ۲۰۰۱، شرکت فورد موتور مستنداتی را منتشر کرد که نشان می داد این شرکت از شرکت تابعه آلمان سود نمی برد، در عین حال قول داده بود که ۴ میلیون دلار به مطالعات حقوق بشر با محوریت برده داری و کار اجباری اهدا کند.

مرگ

هنری فورد در ۷ آوریل ۱۹۴۷ در اثر خونریزی مغزی و در سن ۸۳ سالگی، نزدیک املاک خود در دیربورن فیر لین درگذشت.

موزه هنری فورد

فورد یک جمع کننده مشتاق آمریکایی بود و علاقه خاصی به نوآوری های فناوری و زندگی مردم عادی داشت؛ كشاورزان، كارگران كارخانه، مغازه داران و افراد بازرگان. وی تصمیم گرفت محلی را ایجاد کند که بتواند از زندگی و علایق آنها تجلیل کند.

با افتتاح این موزه در سال ۱۹۳۳، در دیربورن میشیگان، هزاران اشیائی که فورد جمع آوری کرده و موارد جدید دیگری همچون ساعت مچی و دیواری و لیموزین های ریاست جمهوری و سایر آثار نمایشی، در آن به نمایش گذاشته شد. همچنین در یک فضای باز، ماکت هایی از دهکده گرینفیلد، موتورهای راه آهن عملیاتی، فروشگاه دوچرخه برادران رایت، ماکت آزمایشگاه منلو، پارک توماس ادیسون و محل تولد فورد واقع شده اند.

تصور فورد برای این موزه چنین بیان شد، “زمانی که ما در حال گذر هستیم، باید زندگی آمریکایی ها را همانطور بود، بازتولید کنیم؛ فکر می کنم این بهترین راه برای حفظ حداقل بخشی از تاریخ و سنت ما است.”

۷ درسی که می توان از موفقیت هنری فورد آموخت

 ۱. خدمت به دیگران

مشاغل کاملاً اختصاصی، اگر تنها در مورد سود خود نگران باشند و به خدمات خود به مردم توجهی نداشته باشند، بسیار شرم آور خواهند بود.

۲. تمرکز کنید

هیچ انسانی وجود ندارد که بیشتر از آنچه فکر می کند بتواند انجام دهد.

۳. تولید کننده باشید

اغلب افراد موفق در مدتی كه دیگران زمان را از دست می دهند، پیشرفت می کنند.

۴. راه حل مشکلات

اکثر مردم وقت و انرژی بیشتری را صرف فکر برای حل مشکلات می کنند؛ اما برای آن تلاشی نمی کنند.

۵. هیچ چیزی به طور خاص سخت نیست

اگر آن را به کارهای کوچک تقسیم کنید، هیچ کاری سخت نیست.

۶. چشم خود را بر روی پاداش نگه دارید

موانع چیزهای ترسناکی هستند؛ اگر به آنها بیش از حد توجه کنید، خود را از هدف دور خواهید کرد.

۷. فکر کنید

فکر کردن سخت ترین کار در دنیا است، احتمالاً به همین دلیل تعداد کمی از افراد درگیر آن هستند.

موفقیت به سبک استیو جابز

موفقیت به سبک استیو جابز

با استیو جابز در مسیر موفقیت

موفقیت یکی از مطلوب ترین خواسته های افراد در تمام جهان محسوب می شود. همه افراد دوست دارند موفق باشند و بدین سبب در اجتماع جایگاه مطلوبی را به دست بیاورند و از زندگی خود لذت ببرند. اما برخی راه رسیدن به آن را بسیار سخت تصور می کنند و بر این باورند که باید خود را به آب و آتش بزنند تا بلکه بتوانند موفق شوند. البته برخی از افراد هم با اندکی درایت و تامل راه میان بُر را انتخاب می کنند و مایلند از این راه به مقصد برسند. یکی از راه های میان بُر که بسته به میزان همت شما، می تواند مفید هم باشد پیروی از سبک افراد موفق است؛ می توان آن را به عنوان الگوی موفقیت در نظر گرفت. یکی از الگوهای مطرح جهانی در خصوص موفقیت، استیو جابز می باشد. در این قسمت سعی داریم راهکارهای موفقیت به سبک استیو جابز را برایتان بگوییم تا بتوانید با الگوگیری و برنامه ای ساده و منظم، طعم موفقیت به سبک اسیو جابز را بچشید و در شمار افراد موفق قرار بگیرید. البته هر انسانی خصوصیات و شرایط مختص به خود را دارد و می تواند بسته به توانایی های فردی خود، از یک سبک مشخص موفقیت، الگوبرداری کند.

در ابتدا برای آشنایی بیشتر توضیحات مختصری در خصوص زندگی این انسان موفق بیان می کنیم و سپس راهکارهای موفقیت به سبک استیو جابز را برایتان شرح می دهیم.

مختصری از زندگی استیو جابز

استیو جابز متولد سال 1955 در سان فرانسیسکو است. مادر جابز دارای ملیت آلمانی- سوییسی و پدر او نیز فردی سوری و مسلمان بود. او کارآفرین آمریکایی و بنیانگذار شرکت اپل است. و یکی از چهره های مشهور در صنعت رایانه به شمار می آید. جابز در سال 1976 به همراه دوستش به نام استیو وازنیک اقدام به تاسیس شرکت اپل کرد. آنچه که امروز سبب شهرت استیو جابز را فراهم آورده بنیانگذاری شرکت اپل و ایده های خلاق او در خصوص تاسیس این شرکت است. استیو جابز و دوستش توانستند اولین رایانه شخصی را تحت عنوان اپل وارد بازار کنند. در سال 1985 به سبب وجود اختلاف مدیریتی استیو جابز شرکت اپل را ترک کرد و خود اقدام به تاسیس شرکت «نکست» نمود. شرکت مذکور نیز شرکتی بسیار موفق بود و بدین سبب در سال 1996 توسط شرکت اپل خریداری شد. فلذا استیو جابز مجدد به اپل برگشت. در سال 2007 استیو جابز به عنوان یکی از قدرتمند ترین افراد دنیا و حتی برتر از بیل گیتس، روپرت مرداک و اریک اشمت معرفی شد. همچنین در سال 2009 به عنوان برترین و تحسین برانگیز ترین کار آفرین مشهور جهان در نظر نوجوانان انتخاب شد. استیو جابز به راستی یک نابغه بود و توانست افتخارات بسیار زیادی را کسب کند. سرانجام بر اثر سرطان لوزالمعده در سن 65 سالگی در 5 اکتبر 2011 از دنیا رفت. اما چیزی که نام او را هنوز زنده نگه داشته، روش هایی است که می توان آن ها را به عنوان راهکارهای موفیقت به سبک استیو جابز نام برد.

روش هایی برای موفقیت به سبک استیو جابز

1- نه گفتن به فرصت های گوناگون

یکی از راهکارهای موفقیت به سبک استیو جابز قدرت نه گفتن به مسئله های گوناگون زندگی است. نظر جابز در خصوص این راهکار موفقیت این گونه است: «من همانند خیلی از کارهای موثری که انجام داده ایم به موارد بسیاری که انجام نداده ایم هم افتخار می کنم. ابداع کردن شامل گفتن نه به هزاران مسئلهٔ گوناگون است». بنابراین کنترل مسیر موفقیت با استفاده از قدرت نه گفتن به سایر موارد وسوسه انگیز می تواند امکان پیشرفت شما را تقویت کند. در این مورد همیشه هم تصمیم گیری آسان نیست و شاید سود کوتاه مدت شما را به انتخاب راه های فرعی ترغیب کند. روش موفقیت به سبک استیو جابز دوراندیشی و گذشتن از بعضی کارها را به شما پیشنهاد می کند.

2- توجه به ارزش کار

به عقیدهٔ استیوجابز «بدل شدن به ثروتمند ترین مرد جهان که در گوشه ای از قبرستان آرام گرفته است برایم ارزش ندارد، اینکه هر شب وقتی به رختخواب می روم احساس کنم کاری ارزشمند انجام داده ام چیزی است که برایم مهم محسوب می شود». بسیاری از افراد صرف کسب ثروت فراوان را هدف خود قرار می دهند. در موفقیت به سبک استیو جابز ارزش کار انجام شده است که ملاک در نظر گرفته شده است. وقتی عمل افراد با ارزش باشد قطعا قیمت خوبی هم پیدا می کند.

3- توجه به کیفیت عمل

همیشه آنچه که سبب پایداری افراد و اعمال شان می شود کیفیت و به عبارتی مطلوب بودن فعالیتی است که از سوی آنها انجام شده است. گاهی افراد به کارهای زیادی مشغول می شوند و به سبب افزایش حجم فعالیت های خود، کلا یادشان می رود که در کجای راه ایستاده اند. اگر می خواهید موفقیت به سبک استیو جابز را تجربه کنید، باید بدانید که «کیفیت، بسیار مهم تر از کمیت است. یک موفقیت بسیار بزرگ بهتر از موفقیت های مقطعی و کوتاه مدت است».

4- تلاش و پشتکار

وقتی بخواهیم میزان موفقیت افراد را بسنجیم متوجه می شویم که انسان ها دو گونه هستند. 1- افراد باهوش 2- افراد با پشتکار. آنچه که با تجربه بدست آمده و می توان با نهایت جرات و اطمینان از آن سخن گفت این است که برای رسیدن به موفقیت، پشتکار بیشتر از هوش کارساز است. چرا که فرد با پشتکار تمام تلاش خود را برای رسیدن به خواسته هایش به کار می برد. استیو جابز در این خصوص می گوید: «من بر این باور هستم آنچه بیش از نیمی از کارآفرینان موفق را از غیرموفق ها جدا می نماید. پشتکار خالص است». در نتیجه می توان پشتکار را به عنوان یکی از اصلی ترین راهکارهای موفقیت به سبک استیو جابز نام برد.

5- انتخاب راه های ساده

موفقیت به سبک استیو جابز

از دیگر مولفه های موفقیت به سبک استیو جابز انتخاب راه های ساده برای رسیدن به موفقیت است. جابز در این خصوص می گوید: «تمرکز و سادگی، یکی از مهم ترین اعتقادات من است. پدیده ساده می تواند دیر یاب تر و دشوار تر از یک پدیده پیچیده باشد. باید تلاش بسیاری کنید تا فکر و ایده خود را به ساده ترین وجه ممکن به بار بنشانید». توجه به ساده بودن روش و ساده عمل کردن یکی از آسان ترین و مطمئن ترین راه هایی است که احتمال رسیدن به موفقیت را افزایش می دهد.

6- نا امید نشدن از شکست، مهمترین راهکار موفقیت به سبک استیو جابز

گاهی افراد با دنیایی از آرزو برای رسیدن به موفقیت تلاش می کنند و چه بسا در چندین مرحله نیز موفق می شوند. اما ممکن است به حسب اتفاق یا اشتباه محاسباتی، موفقیت های قبلی جای خود را به شکست بدهند. در روش موفقیت به سبک استیو جابز شکست معنی ندارد. او در خصوص اخراج کوتاه مدت از شرکت اپل که به ظاهر شکستی بزرگ است می گوید: «اخراج از شرکت اپل، بهترین اتفاقی بود که در زندگی من افتاد. با این اتفاق سنگین بار یک فرد موفق بودن، با فروغ و خوش دلی یک تازه کار بودن جایگزین شد. این اتفاق به من انگیزه داد تا وارد یکی از خلاقانه ترین دوره های زندگی ام شوم». در نتیجه شکست هرگز به معنی عدم موفقیت نیست و می توان آن را محرکی برای موفقیت های بعدی به حساب آورد.

7- رابطه خلاقیت و موفقیت

موفقیت به سبک استیو جابز

یکی از مواردی که وجه تمایز افراد موفق از غیر موفق می باشد، میزان ابتکار و خلاقیت آنان است. هر چقدر که فرد خلاق باشد ایده های بیشتری به ذهنش خطور می کند و راهکارهای بهتری از میان آن ها بدست می آورد. خلاقیت و ابتکار را نیز می توان به عنوان یکی از راهکارهای موفقیت به سبک استیو جابز معرفی کرد. به عقیده او «ابتکار و خلاقیت است که بین یک رهبر و یک پیرو تفاوت ایجاد می کند». هر چه شما بتوانید خلاق تر عمل کنید، به تبع آن می توانید بیشتر به عنوان پرچمدار موفقیت مطرح شوید. این مهارت اکتسابی است یعنی شما با تمرین و وادار کردن خود می توانید میزان خلاقیت تان را رشد بدهید.

8- علاقه به شغل

برای موفقیت در هر زمینه ای شرط اول این است که با علاقه به سمت آن بروید. اگر کاری را با بی میلی و از سر اجبار و یا به هر دلیل دیگری غیر از علاقه شروع کنید، مطمئن باشید که شکست نتیجهٔ نهایی آن خواهد بود. اگر می خواهید طعم موفقیت به روش استیو جابز را بچشید، باید بدانید که: «تنها راه انجام کارهای بزرگ این است که عمیقا عاشق آنچه انجام می دهید باشید. اگر هنوز شغل مورد علاقه خود را پیدا نکرده اید به جستجو ادامه دهید و توقف نکنید. قلب تان، به شما می گوید که چه زمانی به آن رسیده اید». در نتیجه برای اطمیان از شروع مسیر انتخابی خود در خصوص موفقیت، راه کار ساده این است که بدانید چه میزان به وضعیتی که خواستار رسیدن به آن هستید علاقه دارید. زیرا میزان علاقه شما، بیانگر میزان تلاش برای رسیدن به موفقیت مذکور است.

راهکارهای گفته شده در خصوص موفقیت به سبک استیو جابز نکاتی طلایی برای رسیدن به موفقیت محسوب می شوند. در این نوشتار سعی شد که با جملات استیو جابز و از زبان خود او شما را با راهکارهایی که استفاده کرده آشنا کنیم. همان گونه که ملاحظه کردید این روش ها، ساده و در عین حال پر کاربرد است. امیدوارم مطالب گفته شده مفید بوده و تلنگر کوچکی برای آغاز موفقیت های شما در زندگی محسوب شود. اقدام نهایی را خود شما بر میدارید و مطالعه زندگی انسان های بزرگ، تنها چراغ راه هستند.

بیوگرافی کارل آلبرشت

بیوگرافی کارل آلبرشت

کارل آلبرشت (به آلمانی: Karl Albrecht) ۲۰ فوریه ۱۹۲۰- درگذشته ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۴) کارآفرین آلمانی که به‌همراه برادرش تئو، مؤسس و مالک سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای آلدی است.

در ماه اکتبر ۲۰۱۲، آلبرشت با دارایی خالص ۲۲٫۶ میلیارد دلار، به‌عنوان یکی از ثروتمندترین افراد جهان شناخته شد.پیش از این، در سال ۲۰۱۱ مجله فوربز، دارایی‌های آلبرشت را، ۲۵،۴ میلیارد دلار برآورد کرد و در فهرست ثروتمندترین افراد جهان، در رتبه دهم قرار گرفت.

کارل آلبرشت، تا پیش از درگذشت در سال ۲۰۱۴ ثروتمندترین فرد آلمان به شمار می‌آمد. همچنین چهارمین فرد ثروتمند اروپا شناخته می‌شد

دوران کودکی و جوانی

کارل و تئو آلبرشت در وضغیت متوسطی در اسن بزرگ شدند.

پدرشان ابتدا کارگر معدن بود. سپس به عنوان دستیار نانوایی، مشغول به کار شد. مادرشان صاحب یک خواربارفروشی کوچک، در محله کارگران «شانه بِک» بود. تئو نزد مادرش به شاگردی پرداخت؛ درحالی که کارل در مغازه پخت غذاهای آماده مشغول به کار شد. کارل همچنین طی جنگ جهانی دوم در ارتش آلمان نازی مشغول به خدمت شد.

دوران حرفه‌ای و موفقیت ثروت کارل

پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۶، این دو برادر کسب و کار مادرشان را، به دست گرفتند. تا سال ۱۹۵۰ برادران آلبرشت، ۱۳ مغازه در «روهر والی» داشتند.

این دو برادر ایده‌ای داشتند، که در آن زمان بسیار جدید بود. آنها حداکثر میزانی را که به طور قانونی می‌توانستند، از قیمت کالا قبل از فروش کم کنند (یعنی ۳٪ درصد) به عنوان تخفیف در نظر می‌گرفتند. این در حالی بود که پیشگامان بازار آن دوره که اغلب نیز با هم، همکاری داشتند، مشتریان را برای دریافت تخفیف، ملزم به جمع‌آوری برچسب‌های تخفیف می‌کردند، تا پس از جمع‌آوری و ارسال آنها، بتوانند مقداری از پولشان را پس بگیرند.

برادران آلبرشت همچنین کالاهایی را که خوب به فروش نمی‌رفتند، از لیست فروشگاهشان حذف می‌کردند. به علاوه آنها با عدم انجام تبلیغات و تا جای ممکن کوچک نگه‌داشتن اندازه فروشگاه‌هایشان، هزینه‌ها را کاهش می‌دادند.

زمانی که دو برادر در سال ۱۹۶۰ شرکت را به دو بخش تقسیم کردند، همه فکر می‌کردند، که آنها ورشکست خواهند شد، در حالی‌که در همان زمان، آنها مالک ۳۰۰ فروشگاه و درآمد سالانه ۹۰ میلیون (به پول رایج آلمان در آن زمان) بودند.

کارهای فروشگاه آلدی بین دو برادر تقسیم شد، به این شکل که کارل کنترل بخش سودآورتر آلدی «سود» (جنوب) و برادرش تئو کنترل آلدی «نورد» (شمال) را به عهده گرفتند. با اینکه هر دوی این گروه‌ها از سال ۱۹۶۶ از لحاظ قانونی و مالی کاملاً جدا شده‌اند، همواره روابط‌شان را، روابطی دوستانه نامیده‌اند.

آنها در سال ۱۹۶۲ برای اولین بار، برند فروشگاه آلدی (Albrecht-Discount) را معرفی کردند. گروه آلدی شمال، در حال حاضر شامل ۳۵ شعبه مستقل منطقه‌ای با حدود ۲۵۰۰ فروشگاه و گروه آلدی جنوب، شامل ۳۱ کمپانی با ۱۶۰۰ فروشگاه می‌باشند.

آلدی شمال مختص بازارهایی چون بازار بلژیک، هلند، لوکزامبورگ، فرانسه، اسپانیا، پرتغال و دانمارک است.

آلدی جنوب هم بازارهای ایالات متحده آمریکا، استرالیا، بریتانیا، ایرلند، سوییس، اسلوونی و غیره را پوشش می‌دهد.

زندگی شخصی

از آنجا که کارل همیشه از مطرح شدن زندگی شخصی‌اش در جامعه اجتناب کرده، اطلاعات کمی درباره او وجود دارد. او متاهل است و به گفته مجله فوربز دو فرزند دارد، که هیچ کدامشان در آلدی کار نمی‌کنند.

تا سال ۲۰۱۴ و پیش از درگذشت کارل، برادران آلبرشت هر دو در اسن آلمان زندگی می‌کردند. کارل یکی از طرفداران گلف بود و گاهی اوقات در زمین گلف خود، که در سال ۱۹۷۶ آن را ساخته بود، گلف‌بازی می‌کرد.

او همچنین گل‌های ارکیده پرورش می‌داد. شایعاتی وجود دارد، در مورد اینکه او کلکسیونر دستگاه‌های تایپ قدیمی و عتیقه نیز می‌باشد. کارل آلبرشت در سال ۱۹۹۴ خودش را از فعالیت‌های روزانه آلدی کنار کشید و تنها به عنوان رییس هیئت مدیره شرکت به فعالیت پرداخت. او در آغاز سال ۲۰۰۲ از این مقام هم کناره‌گیری و به این شکل، تمام کنترل شرکت را، واگذار کرد. در حال حاضر هیچ‌کدام از این دو برادر دیگر این فروشگاه را اداره نمی‌کنند. هم‌اکنون فروشگاه‌های آلدی در حدود ۶۰ کشور دنیا شعبه دارند.

آلدی

شرکت آلدی (مخفف Albrecht Discount) بعنوان یکی از شرکت‌های موفق در صنعت خرده فروشی با تخفیف شناخته می‌شود. این شرکت فروشگاهی است زنجیره‌ای متشکل از ۲ گروه که هرکدام توسط ۲ برادر کارل و تئو آلبرشت تاسیس شده و هر یک مالکیت قسمت‌های مختلف شرکت را بر عهده دارند. برادر بزرگتر کارل البریچ با ثروتی بالغ بر ۱۷ میلیارد یورو ثروتمندترین فرد آلمان محسوب می‌شود. یکی از این گروه‌ها دارای ۲۵۰۰ فروشگاه است که در قسمت‌های شمالی و شرقی آلمان فعالیت کرده و دیگری دارای ۱۶۰۰ فروشگاه است که در مناطق جنوبی و غربی مشغول به فعالیت می‌باشند. طبق آخرین آمار در کشور آلمان ۹۵٪ از کارمندان یقه آبی، ۸۸٪ از کارمندان یقه سفید، و ۸۰٪ از کسانی که دارای کسب و کار شخصی هستند از فروشگاه‌های زنجیره‌ای آلدی خرید می‌کنند. شایان ذکر است که دلیل اصلی جدایی این دو برادر عدم موافقت بر سر فروش سیگار در محلی نزدیک به صندوق فروشگاه (محل خروج مشتریان) بود.

کارل آلبرشت در سال ۱۹۲۰ میلادی و تئو در سال ۱۹۲۲ متولد شده و هر دو آنها از سنین کودکی در مغازه خواربار فروشی مادرشان که در سال ۱۹۱۳ افتتاح گشته بود مشغول به کار می‌شوند. پدر این دو فرزند نیز بعنوان دستیار شیرینی پز مشغول به کار می‌شود. یکی از شعارهای تبلیغاتی که این فروشگاه همیشه از آن استفاده می‌نمود شعار “ارزانترین منبع غذایی” بود که بر درب فروشگاه نصب شده بود. پس از اتمام خدمت سربازی، این دو برادر کسب و کار مادری خود را تصاحب کرده و تا سال ۱۹۵۰ یعنی در بازه زمانی ۴ ساله تعداد فروشگاه‌ها را به ۱۳ رساندند. ایده این دو برادر برای توسعه کسب و کار، که در آن زمان ایده‌ای نوین بود، اعمال تخفیف حداکثری و قبل از تعیین قیمت فروش بود. در آن زمان یکی از روشهای متداول بازاریابی ارائه کوپنی همراه با خرید اجناس بود که مشتری با جمع‌آوری این کوپن‌ها و ارسال آنها برای فروشنده قادر به دریافت قسمتی از پول خود بود. برادران آلبرشت با حدف این پروسه تخفیف را مستقیماً بر روی قیمت اجناس اعمال نمودند که این روش با استقبال خوبی روبرو شد. یکی از روشهای دیگر مورد استفاده این دو برادر حذف بسیار سریع اجناس کم فروش و کاهش هزینه‌ها با حذف هزینه‌های تبلیغاتی و بازاریابی بود. آنها همچنین سعی بر آن داشتند تا سایز فروشگاه‌های خود را کوچک نگاه دارند. در سال ۱۹۶۲ هنگامی‌که دو برادر بر سر اختلاف یاد شده کسب و کار خود را جدا نمودند فروشگاه‌های آلدی تعداد سیصد شعبه و گردش مالی سالانه‌ای بالغ بر ۹۰ میلیون فرانک داشتند.

فروشگاه‌های آلدی در آلمان بالغ بر ۲۵۰۰ شعبه بوده که تحت نظر ۳۵ حوزه مدیریتی فعالیت می‌کنند. در عرصع بین‌المللی این زنجیره دارای ۸ هزار فروشگاه می‌باشد. گفتنی است در حال حاضر در کشور انگلیس بطور متوسط هفته‌ای یک فروشگاه افتتاح می‌شود.

 

با همراهی پیشروان کسب و کار ؛ کشتی بادبانی کسب و کار خود را در تلاطم امواج بازار با انگیزه و لذت تا مقصد مطلوب رهبری کنید.

ثروت , موفقیت , کارل آلبرشت ثروت , موفثروت , موفقیت , کارل آلبرشتثروت , موفقیت , کارل آلبرشتثروت , موفقیت , کارل آلبرشتثروت , موفقیت , کارل آلبرشتثروت , موفقیت , کارل آلبرشتثروت , موفقیت , کارل آلبرشتثروت , موفقیت ,کارل آلبرتقت , کارل آلبرشت ثروت , موفقیت , کارل آلبرشت ثروت , موفقیت , کارل آلبرشت