کارلوس اسلیم

کارلوس اسلیم؛ دومین مرد ثروتمند جهان

کارلوس اسلیم هلو متولد 27 ژانویه‌ی 1940 در مکزیکو سیتی است. او از بزرگان تجارتی، سرمایه‌گذاران و خیرخواهان مکزیکی می‌باشد. اسلیم از سال 2010 تا 2013، بین اولین‌های فهرست رتبه‌بندی مجله تجاری Forbes قرار گرفت. او در شرکت‌های مکزیکی متعددی از طریق خود در زمینه‌های مختلف نظیر ارتباطات، بیمه، ساخت و ساز، انرژی، معدن، خرده فروشی و امور مالی سود کرده است. کارلوس در سال 2011 نیز به عنوان بیست و چهارمین ثروتمند جهان شناخته شد. به علاوه بر اساس اطلاعات بلومبرگ با دارایی خالص 53.1 میلیارد دلار به عنوان ثروتمندترین فرد آمریکای لاتین معرفی شد.

در این مقاله در compro به معرفی این بزرگ تجاری خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید.

نوجوانی تا جوانی اسلیم

خانواده‌ی کارلوس اسلیم از مهاجران لبنانی به مکزیک بودند. والدین او (جولیان اسلیم حداد و لیندا هلو آتا) از كاتولیك‌های مارونی تبار بودند. این خانواده بخشی از یک جامعه کوچک اما مرفه تجاری بود. پدر کارلوس در سال 1902 برای فرار از سربازی در ارتش عثمانی به مکزیک رفت. او نام خود را پس از مهاجرت به مکزیک به جولیان اسلیم حداد تغییر داد.

در سال‌های 1910 تا 1917 پدر او در املاک و مستغلات ثروت قابل توجهی کسب کرد. موفقیت مستمر پدر کارلوس در این شغل او را تبدیل به میلیونر کرده بود. کارلوس در جوانی به تجارت پدرش علاقه مند شد. پدر او که از این بابت بسیار خرسند بود، دروس تجارت را در زمینه‌های مختلف نظیر مدیریت، خواندن صورت‌های مالی و نگهداری سوابق مالی به او آموزش داد.

کارلوس اسلیم از سنین پایین مشغول به فعالی در زمینه‌ی تجارت شد. او در سن 11 سالگی با خرید اوراق قرضه‌ی مکزیکی برای اولین بار سرمایه گذاری کرد. پس از آن 13 ساله بود که برای اولین بار خرید سهام را آغاز کرد. کارلوس به سرمایه‌گذاری و مفاهیم بورسی علاقه‌‌ی زیادی داشت. در نتیجه تا 16 سالگی بیشتر در این زمینه فعالیت می‌کرد.

کارلوس اسلیم

تحصیلات کارلوس اسلیم

زمانی که کارلوس تنها 13 سال داشت پدر او از دنیا رفت. کارلوس اسلیم پس از فوت پدرش به واسطه‌ی آموزش‌هایی که از او دیده بود توانست در 17 سالگی در شرکت پدر مشغول به کار شود. پس از اینکه اسلیم از دبیرستان فارغ التحصیل شد، به دانشگاه خودمختار ملی مکزیک راه یافت. او در آنجا علاوه بر تدریس جبر و برنامه‌ریزی خطی، در رشته مهندسی عمران نیز تحصیل می‌کرد.

اسلیم در سال 1961 در رشته‌ی مهندسی عمران فارغ‌التحصیل شد. او در سال‌های تحصیل به علم اقتصاد نیز علاقه‌مند شده بود. در نتیجه پس از فارغ‌التحصیلی دوره‌هایی را در رابطه با علم اقتصاد در شیلی گذراند. کارلوس اسلیم در جایی بیان کرده که علم او در زمینه‌ی مهندسی عمران، جبر، برنامه‌ریزی و اقتصاد در پیشرفت او تأثیر چشم‌گیری داشته است.

تأسیس شرکت‌های گسترده

کارلوس پس از فارغ‌التحصیلی در مکزیک به عنوان تاجر سهام مشغول به کار شد. در سال 1965 اسلیم از سرمایه گذاری خصوصی خود چیزی حدود 400000 دلار آمریکا سود کسب کرد. در نتیجه او موفق یه راه‌اندازی کارگزاری سهام Inversora Bursátil شد. در همان سال‌ها او مقدمات اولیه‌ی تأسیس شرکت Grupo Carso را آغاز کرد. در سال 1965  کارلوس Jarritos del Sur را که اولین شرکت این مجموعه بود راه‌اندازی کرد. این شرکت در سال 1966 حدود چهل میلیون دلار ارزش‌گذاری شد.

کارلوس اسلیم از همان ابتدا در صنایع مختلفی نظیر صنعت ساخت و ساز، نوشابه، چاپ، املاک و مستغلات، بطری سازی و معدن فعالیت می‌کرد. در دهه‌ی 70 شرکت‌های صنعتی او در حال پیشرفت گسترده‌ای بودند. بعدها او به صنایع دیگری نظیر قطعات خودرو، آلومینیوم، خطوط هوایی، مواد شیمیایی، تنباکو، تولید کابل و سیم، کاغذ و بسته بندی، استخراج مس و مواد معدنی، لاستیک، سیمان، خرده فروشی، هتل‌ها، تولید و توزیع نوشیدنی، مخابرات و خدمات مالی نیز ورود کرد.

در دهه‌ی 70 او توانست شرکت Grupo Galas (Grupo Carso  امروزی) را که سال 1965 مقدمات آن را چیده بود راه‌اندازی کند. Grupo Galas که شرکت مادر شرکت‌های کارلوس اسلیم بود مدیریت فعالیت‌ها و سرمایه‌گذاری‌های دیگر شرکت‌ها را به عهده داشت. فعالیت این شرکت بیشتر در زمینه‌های ساخت و ساز، معدن، خرده فروشی، مواد غذایی و دخانیات متمرکز بود.

کارلوس

رکود اقتصادی مکزیک؛ فرصت کارلوس برای سرمایه‌گذاری گسترده

اقتصاد مکزیک در سال 1982 دچار رکود شدیدی شد. کارلوس اسلیم این وضعیت را به چشم یکی از بزرگترین فرصت‌های سرمایه گذاری می‌دید. در پی رکود اقتصادی مکزیک بسیاری از بانک‌ها دچار بدهی‌های سنگین شدند. به علاوه سرمایه‌گذاران خارجی سرمایه‌ی خود را به سرعت از این کشور بیرون کشیدند و قیمت نفت شدیدا کاهش یافت. در این زمان اسلیم سرمایه‌گذاری گسترده‌ی خود را آغاز کرد.

استراتژی کارلوس اسلیم همیشه بسیار ساده و در عین حال هوشمندانه بود. او شرکتی را در پایین‌ترین قیمیت می‌خرید، سپس یا جریانات نقدی  در آن ایجاد می‌کرد و یا سهام آن شرکت را با بیشترین سود می‌فروخت. در نتیجه با درآمد حاصل در تجارتی جدید سرمایه‌گذاری می‌کرد.

مهم‌ترین سرمایه‌گذاری‌های اسلیم در دوران رکود اقتصادی

تا قبل از سال 1985 اسلیم درصد بسیار زیادی از مشاغل مکزیک را خریده بود. یک شرکت معدن و مواد شیمیایی، یک شرکت تولیدکننده مس، بزرگترین لاستیک ساز مکزیک، هتل‌های Bimex و دومین تولید کننده بزرگ سیگار در مکزیک تنها تعدادی از سرمایه‌گذاری‌های اسلیم می‌باشند. به علاوه کارلوس اسلیم در سال 1984 برای خرید شرکت بیمه‌ی مکزیک 13 میلیون دلار آمریکا هزینه کرد. ارزش سهام او در بیمه با وجود چهار بار تحریم در سال 2007 به ارزش 1.5 میلیارد دلار رسید.

Empress Frisco (شرکت معدن و مواد شیمیایی) از مهم‌ترین شرکت‌هایی که در آن سرمایه گذاری شده می‌باشد. شرکت Empress Frisco در زمینه‌ی کاوش معادن و صنایع شیمیایی فعالیت می‌کرد. نقره، طلا، مس، قلع و روی استخراج‌های این شرکت می‌باشند. هیدروفلوریک اسید و مولیبدن نیز از مواد شیمیایی‌ای هستند که این شرکت تولید می‌کرد. کارلوس اسلیم برای خرید این شرکت تنها 50 میلیون دلار پرداخت.

کارلوس اسلیم

سودآورترین سرمایه‌گذاری‌های‌ کارلوس اسلیم

سال 1990 کشور مکزیک شرکت مخابراتی خود را خصوصی‌سازی کرد. Grupo Carso نیز شرکت مخابراتی Telmex را از دولت مکزیک خریداری کرد. خرید این شرکت یکی از بزرگترین سودآوری‌های اسلیم را در پی داشت. 90 درصد خطوط تلفن در مکزیک تا سال 2006 توسط تلمکس اداره می‌شدند.

به علاوه شرکت تلفن همراه اسلم که Telcel نام داشت حدود 80 درصد تلفن‌های همراه کشور را اداره می‌کرد. اسلیم در نتیجه‌ی سرمایه‌گذاری در تلفن همراه و مخابرات، شرکت American Mobil را راه‌اندازی کرد. به طور کلی درآمدهای شرکت مخابراتی و شرکت تلفن همراه عمده‌ی ثروت‌ کارلوس اسلیم را تشکیل می‌دادند. البته به دنبال مقررات ضد انحصاری در مکزیک، این شرکت آماده‌ی فروش سهم خود تا زیر 50 درصد می‌باشد.

شرکت Grupo Carso در سال 1996 به سه شرکت مجزا تجزیه شد. آن ها عبارتند از: Carso Global Telecom ، Grupo Carso و Invercorporación. هر یک از این سه شرکت در زمینه‌های مختلفی فعالیت می‌کنند.

ورود اسلیم به بازارهای خارج از کشور

اسلیم در سال 1999 گسترش منافع تجاری خود را فراتر از مرزهای آمریکای لاتین آغاز کرد. البته او به واسطه‌ی وجود بیشترین دارایی‌های خود در مکزیک، این کشور را رها نکرد. او همچنان سرمایه‌های خود را در مکزیک با قدرت مدیریت می‌کرد.

آغاز گسترش سرمایه‌گذاری‌های بین‌المللی اسلیم از یک شوخی ساده که می‌گفت: «دیگر چیزی برای خریدن در مکزیک باقی نمانده» آغاز شد. کارلوس اسلیم در سال 2003 شروع به خرید سهام بزرگ در تعدادی از خرده فروشی‌های بزرگ ایالات متحده کرد. تعدادی از این سهام‌ها عبارتند از: بارنز و نوبل (Barnes & Noble)، آفیس مکس (OfficeMax)، آفیس دپو (Office Depot)، سیرچر سیتی (Circuit City)، بوردرز و کامپوزا (CompUSA). سرمایه‌گذاری‌های کارلوس او را تبدیل به چهره‌ای برجسته‌ و قوی در بازار تجارت آمریکا کرد.

کارلوس اسلیم

سرمایه‌گذاری‌های اسلیم در آمریکا بیشتر بر صنعت مخابرات متمرکز بود. اسلیم در این کشور Telmex USA را تأسیس کرد. به علاوه در شرکت تلفن همراه آمریکایی Tracfone نیز سرمایه‌گذاریی کرد.

یکی دیگر از سرمایه‌گذار‌های تأثیر گذار کارلوس اسلیم خرید 6.4٪ از سهام نیویورک تایمز با ارزش 27 میلیون دلار است. کارلوس تا سال 2012 سهام خود را از این شرکت به 8 درصد افزایش داد. به علاوه طبق آخرین آمارها سهام اسلیم از نیویورک تایمز 17.4 درصد می‌باشد.

سرمایه‌گذاری‌های ورزشی کارلوس

کارلوس در سپتامبر 2012 سی درصد سهام دو تیم Pachuca و León را در فوتبال مکزیک از طریق شرکت America Movil خریداری کرد. اسلیم در این سال‌ها درگیر پخش ورزش‌های بازارهای بزرگی مانند ایالات متحده شده بود. America Movil در مارس 2012 حق پخش بازی‌های المپیک در سوچی 2014 و برزیل 2016 را برای آمریکای لاتین به دست آورد.

زندگی شخصی کارلوس اسلیم

کارلوس در سال 1967 با سمیه دومیت ازدواج کرد. زندگی مشترک آن ها به دلیل فوت زود هنگام سومایا تنها تا سال 1999 به طول انجامید. سمیه دومیت در فعالیت‌ها و پروژها‌ی بشر دوستانه و خیرخواهانه‌ی کارلوس نقش به سزایی داشت. حاصل زندگی مشترک آن ها 6 فرزند می‌باشد. سه پسر بزرگ آن ها در سمت‌های کلیدی در شرکت‌های اسلیم مشغول به کار هستند. اسلیم و همسرش زندگی بسیار خوشی با یکدیگر داشتند. کارلوس پس از سمیه دوباره ازدواج نکرد.

ثروت کارلوس از نظر مجلات و رسانه‌ها

وال استریت ژورنال در 4 آگوست 2007 گفت: هر لحظه ممکن است ارزش سهام بازارهای اسلیم کاهش یابد؛ اما در حال حاضر او ثروتمندتر از بیل گیتس است.

مجله Fortune نیز در 8 آگوست 2007 اعلام کرد که ثروت کارلوس از بیل گیتس بیشتر می‌باشد. این مجله اعلام کرد در ماه ژوئیه دارایی‌های اسلیم 59 میلیارد دلار برآورد شده است؛ این در حالی است که ارزش خالص دارایی‌های بیل گیتس حداقل 58 میلیارد دلار می‌باشد.

Forbes در 5 مارس 2008 اسلیم را به عنوان دومین فرد ثروتمند جهان پس از وارن بافت و قبل از بیل گیتس معرفی کرد. این رسانه بار دیگر در سال‌های 2010 و 2011 اسلیم را با دارایی خالص 53.5 میلیارد دلار به عنوان ثروتمندترین فرد جهان اعلام کرد.

طبق شاخص میلیاردرهای بلومبرگ در دسامبر 2012 نیز کارلوس اسلیم هلو با دارایی خالص 75.5 میلیارد دلار جایگاه خود را به عنوان ثروتمندترین فرد جهان حفظ کرد.

طبق آخرین آمار  در اکتبر سال 2020 دارایی خالص کارلوس 53.7 میلیارد دلار برآورد شده است.

برخی از جوایز و افتخارات کارلوس اسلیم 

  1. در سال 1985 مدال افتخار کارآفرینی را از اتاق بازرگانی مکزیک دریافت کرد.
  2. در سال 1994 جایزه‌ی طلایی صفحه آکادمی دستاوردهای آمریکا را بدست آورد.
  3. در سال‌ها 2003 و 2004 توسط مجله Latin Trade به ترتیب به عنوان مدیر عامل سال و مدیر عامل دهه معرفی شد.
  4. در سال 2008 نیکوکاری کارلوس اسلیم با اعطای نشان ملی سرو توسط دولت لبنان شناخته شد.
  5. در سال 2011 اسلیم مدال Sorolla را از انجمن اسپانیایی اسپانیا در آمریکا برای کمک به هنر و فرهنگ دریافت کرد.
جی کی رولینگ

جی کی رولینگ؛ نویسنده‌ی مجموعه‌ی هری پاتر

جی کی رولینگ متولد 31 ژوئیه 1965 در یات (در نزدیکی بریستول) انگلیس است. نام او کوتاه شده‌ی Joanne Kathleen Rowling می‌باشد. جی کی نویسنده‌ی بریتانیایی، نیکوکار، تهیه‌کننده‌ی فیلم و سریال و نویسنده است. او به واسطه‌ی مجموعه‌ی تخیلی هری پاتر بسیار شناخته شده است. این مجموعه بیشتر از 500 میلیون فروش رفته و چندین جایزه کسب کرده است. در این مقاله در compro به بررسی زندگی و موفقیت‌های جوآن رولینگ خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید.

علاقه‌ی جی کی رولینگ به نویسندگی

خانوده‌ی جوآن علاقه‌ی زیادی به کتاب خواندن داشتند. او از کودکی با کتاب‌ بزرگ شده بود و همیشه آرزوی نویسندگی را در ذهن می‌پروراند. زمانی که تنها 6 سال داشت کتابی مربوط به خرگوش‌های مبتلا به سرخک نوشت. پس از آن جی کی رولینگ در 11 سالگی رمانی مرتبط با هفت الماس نفرین شده و صاحبان آن نوشت.

جی کی رولینگ

کودکی تا جوانی جوآن رولینگ

جی کی رولینگ در خانواده‌ای چهار نفره بزرگ شد. به علاوه جوآن یک خواهر کوچک‌تر از خود به نام دیان دارد. زمانی که او 4 سال داشت به همراه خانواده به روستای مجاور وینتربورن نقل مکان کرد. جوآن رولینگ در کودکی داستان‌های تخیلی می‌نوشت و آن ها را برای خواهر کوچکش می‌خواند. رولنیگ در 9 سالگی به کلیسای Gloucestershire در توشیل (نزدیکی ولز) نقل مکان کرد. او در نوجوانی زندگی‌نامه‌ی جسیکا میتفورد را خواند. پس از آن میتفورد تبدیل به قهرمان او شد و جوآن همه‌ی کتاب‌های جسیکا را مطالعه کرد.

رولینگ سال‌های نوجوانی شادی نداشت. در آن زمان مادر جوآن مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس شد. به علاوه‌ او رابطه‌ی خوبی با پدرش نداشت و آن ها معمولا با یکدیگر در تنش بودند. جوآن رولینگ نیز مانند بسیاری از نوجوانان هم سن و سال خود به موسیقی راک علاقه داشت. او حتی سعی می‌کرد ظاهر خود را به آن ها نزدیک کند.

رولینگ با ترغیب خوانواده‌اش مشغول به تحصیل زبان فرانسه در دانشگاه اکستر شد. جی کی رولینگ پس از یک سال تحصیل در 1986 در پاریس از دانشگاه اکستر فارغ‌التحصیل شد. سال 1988 مقاله‌ی کوتاهی در رابطه با زمانی که در دانشگاه اکستر درس میخواند نوشت. ژورنال دانشگاه نیز آن را منتشر کرد.

رولینگ پس از فارغ‌التحصیلی به مشاغل مختلفی مشغول شد. یکی مشاغل مورد علاقه‌ی جوآن کار در سازمان عفو بین‌الملل بود. این موسسه‌ی خیریه‌ای بود که علیه نقض حقوق بشر در سراسر جهان فعالیت می‌کرد.

جی کی رولینگ

شکل گیری ایده‌ی هری پاتر

سال 1990 ایده‌ی هری پاتر در ذهن جی کی رولینگ شکل گرفت. او در سفری طولانی از منچستر به لندن بود. در این قطار جرقه‌ی داستان یک پسر جوان در مدرسه‌ی جادوگری در ذهن رولینگ زده شد. زمانی که او به آپارتمان خود رسید به سرعت نوشتن کتاب را آغاز کرد. رولینگ برخی از شخصیت‌ها و قسمت‌های کتاب خود را از وقایع کوچک و بزرگ زندگی خود الهام گرفت. چند نمونه از آن ها را در ادامه خواهیم گفت.

جی کی رولینگ شخصیت هریمون گرنجر را در 11 سالگی خود بنا نهاده بود. شخصیت آلبوس دامبلدور (مدیر هری پاتر) را از مدیر مدرسه‌ی خود در سنت مایکل الهام گرفت. به علاوه رولینگ در کودکی دوستی به نام شان هریس در طبقه‌ی بالای خانه‌ی خود داشت. شان صاحب یک آنگلیا فیروه‌ای بود. جوآن ایده‌ی پرنده‌ای که در هری پاتر و اتاق اسرار ظاهر شد را از آن گرفته است.

مادر جوآن رولینگ در سال 1990 فوت شد. رولینگ رابطه‌ی بسیار نزدیکی با مادرش داشت و پس از مرگ او نیز خیلی ناراحت شد. جوآن در آن زمان در حال نوشتن جلد اول هری پاتر بود. او تمامی احساسات خود را در صحنه‌ای که هری مادر و پدرش را در آیینه می‌بییند منعکس کرد.

جوآن رولینگ

جوآن رولینگ بالاخره نوشتن هری پاتر را شروع کرد

در سال 1991 جی کی رولینگ انگلیس را ترک کرد. او به عنوان معلم انگلیسی در پرتغال مشغول به کار شد. در این دوره بود که او با خورجه آرانتس (همسر اول خود) آشنا شد. حاصل ازدواج آن ها دختری به نام جسیکا بود. جوآن و همسرش پس از چند سال زندگی مشترک به مشکل برخوردند و از یکدیگر جدا شدند.

در سال 1993 رولینگ به انگلیس بازگشت و در ادینبورگ مستقر شد. او توانست حضانت فرزند خود را به دست گیرد اما اوضاع مالی و روحی خوبی نداشت. در آن سال‌ها جوآن به دلیل وضعیت روحی وخیم خود در یک درمانگاه بستری شد. آن زمان بود که جی کی رولینگ تصمیم گرفت روی نویسندگی خود تمرکز کند تا از شرایط نامناسب روحی خود آزاد شود. او در تلاش بود که جلد اول کتاب خود را به پایان برساند. رولینگ زمانی که جسیکا خواب بود به کافه‌ای در ادینبورگ می‌رفت و روی کتاب خود کار می‌کرد.

فروش جلد اول هری پاتر

سرانجام سال 1996 جوآن رولینگ جلد اول کتاب هری پاتر را با نام Harry Potter and the Philosopher’s Stone (هری پاتر و سنگ جادو) به پایان رساند. کتاب رولینگ توسط 12 انتشاراتی بزرگ رد شد. یک سال طول کشید تا جوآن توانست یک انتشاراتی پیدا کند که کتاب او را تحویل بگیرد. در آخر انتشاراتی کوچکی به نام بلومزبری انتشار کتاب او را به ازای 1500 پوند دستمزد قبول کرد.

چند هفته پس از انتشار فروش کتاب پیش رفت. چاپ اول این کتاب چیزی حدود 1000 نسخه بود. در حال حاضر ارزش هر یک چاپ‌های اول کتاب هری پاتر و سنگ جادو 25000 پوند است.جی کی رولینگ

آن زمان جی کی رولینگ از شورای هنر اسکاتلند کمک هزینه‌ای دریافت کرد. جوآن به واسطه‌ی آن کمک هزینه امکان نوشتن تمام وقت داشت. پس از موفقیت اولیه‌ی کتاب در انگلستان، یک شرکت آمریکایی به نام Scholastic در ازای 100000 پوند حق انتشار کتاب را در آمریکا به دست گرفت. جلد اول کتاب هری پاتر ۱۲۰ میلیون نسخه داشت که به زبان‌های زنده‌ی دنیا ترجمه شد و در سراسر کشورهای دنیا منتشر شد.

در سال 1998 برادران وارنر با پرداخت مبلغی هفت رقمی، حق ساخت فیلم کتاب‌های هری پاتر را تأمین کردند. سری فیلم‌های هری پاتر موفقیت کتاب‌های رولینگ را چند برابر کردند. به علاوه ساخت سری فیلم‌های این کتاب، هری پاتر به یکی از شناخته‌شده‌ترین محصولات رسانه‌ای تبدیل شد.

در 21 دسامبر 2006 جی کی رولینگ آخرین کتاب خود را از سری هری پاتر به پایان رساند. کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ در ژوئیه 2007 منتشر شد. این کتاب به یکی از پر فروش‌ترین کتاب‌ها در تمامی دوران تبدیل شد. پس از پایان مجموعه‌ی هری پاتر، رولینگ اعلام کرد که احتمال نوشتن جلد هشتم آن خیلی کم است.

چرا جی کی رولینگ؟

رولینگ اولین جلد هری پاتر را با نام کامل خود منتشر کرد. جلد اول آن خیلی مورد توجه قرار نگرفت. در آن سال‌ها مخاطبان جوان او به خصوص پسرها کتابی که یک زن نوشته بود را نمی‌خواندند. در ادامه مدیر انتشاراتی بلومزبری به جوآن رولینگ پیشنهاد کرد که از دو حرف ابتدایی نام خود به اختصار استفاده کند. رولینگ نام میانی نداشت و به همین دلیل حرف K را از نام مادربزرگ پدری خود (کاتلین) گرفت. از آنپس او از نام جی کی رولینگ برای انتشار کتاب‌هایش استفاده کرده است.

مجموعه‌ی هری پاتر

مجموعه کتاب‌های هری پاتر 7 جلد است. این مجموعه یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های تاریخ محسوب می‌شود که به 70 زبان زنده‌ی دنیا نیز ترجمه شده است. به علاوه مجموعه‌ هری پاتر در جشنواره‌های مختلف جایزه‌های بسیاری گرفته است. 7 جلد این مجموعه عبارت است از:

  1. سنگ جادو (Philosopher’s Stone) سال 1997
  2. تالار اسرار (Chamber of Secrets) سال 1998
  3. زندانی آزکابان (Prisoner of Azkaban) سال 1999
  4. جام آتش (Goblet of Fire) سال 2000
  5. هری پاتر و محفل ققنوس (Order of the Phoenix) سال 2003
  6. شاهزاده دورگه (Half-Blood Prince) سال 2005
  7. یادگاران مرگ (Deathly Hallows) سال 2007

جی کی رولینگ علاوه بر مجموعه هری پاتری چندین داستان بلند و کوتاه دیگر نوشت. هر یک از این کتاب‌ها نیز مورد توجه بسیاری از افراد قرار گرفته است.

جی کی رولینگ

ثروت جی کی رولینگ

در سال 2017 فوربس دارایی رولینگ را 650 میلیون دلار تخمین زده است. به علاوه اعلام شده که ثروت جوآن خیلی بیشتر از این عدد است؛ اما او مبلغ قابل توجهی از آن را به خیریه بخشده است. ارزش جهانی برند هری پاتر 7 میلیارد پوند تخمین زده شد.

جوایز و افتخارات جوآن رولینگ

جی کی رولینگ از دانشگاه‌های سنت اندروز، ادینبورگ، ناپیر ادینبورگ، اکستر، ابردین و دانشگاه هاروارد مدارک افتخاری متعددی دریافت کرده است. در سال 2002 رولینگ عضو افتخاری انجمن سلطنتی ادینبورگ وعضو انجمن ادبیات سلطنتی (FRSL) شد. علاوه بر این در سال 2011 به عنوان عضو کالج سلطنتی پزشکان ادینبورگ (FRCPE) به دلیل خدماتش به ادبیات انتخاب شده است.

 

سوئی چیرو هوندا

سوئی چیرو هوندا؛ مؤسس شرکت هوندا

سوئی چیرو هوندا متولد نوامبر 1906 در روستای کومیو ژاپن است. او کارآفرین، صنعتگر و مخترعی است که در زمینه‌ی تولید موتور سیکلت و اتومبیل فعالیت می‌کند. سوئی بنیان‌گذار شرکت هوندا در ژاپن و ایالت متحده است. سوئی چیرو در تاریخ 5 آگوست 1991، در 84 سالگی به دلیل نارسایی کبد از دنیا رفت.

خانواده‌ی سوئی چیرو هوندا

مادر سوئی به بافندگی مشغول بود. میکی با دستگاه بافندگی خود الگوهای پیچیده‌ای را طراحی می‌کرد. پدر سوئی نیز آهنگر بود. در آن سال‌ها تعمیرات دوچرخه در شهرها‌ی بزرگ محبوبیت زیادی داشت. به همین دلیل پدر سوئی نیز به این کار مشغول بود. سوئی نیز از کودکی به پدرش در زمینه‌ی تعمیرات دوچرخه کمک می‌کرد.

شروع به کار سوئی چیرو

سوئی چیرو هوندا پس از پایان 8 سال تحصیلش در سال 1922 جذب یک آگهی استخدام شد و به دنبال آن بلافاصله به ژاپن رفت. تعمیرگاه اتومبیل آرت شوکای در توکیو به دنبال دستیار بود. او در آن تعمیرگاه با وجود این که جوان‌ترین کارمند بود به تمیز کردن و تهیه‌ی غذا مشغول شد. این تعمیرگاه کارگاه دومی داشت که در آن اتومبیل‌های مسابقه‌ای را طراحی می‌کردند. صاحب تعمیرگاه به سوئی اجازه داد که شب‌ها در آن مشغول به کار شود.

پس از مدتی سوئی در کارگاه آرت شوکای به عنوان دستیار برادران یوزو ساکاکیبارا _صاحبان کارگاه_ مشغول به کار شد. او به آن ها در طراحی اتومبیل مسابقه‌ای کورتیس کمک می‌کرد. در 23 نوامبر 1924 تیم آن ها در پنجمین مسابقات قهرمانی اتومبیلرانی ژاپن مقام اول را کسب کرد. این شروع موفقیت‌های آن ها بود. آن ها توانستند با تأسیس چندین شعبه در استان خود، تجارت خود را ارتقا دهند. یکی از این شعب توسط سوئی چیرو هوندا در شهر هاماماتسو مدیریت می‌شد.

سوئی چیرو هوندا

تحقیقات و اختراعات سوئی چیرو هوندا

در آن سال‌ها سوئی به صاحبان کار خود پیشنهاد داد که از بلندگوهای چوبی به جای فلزی روی چرخ‌ها استفاده کنند. سوئی حق اختراع پیشنهاد خود را نیز دریافت کرد.

پس از آن سوئی در تلاش بود که حلقه‌های پیستونی تولید کند. او تمام پس اندازهای خود را صرف این کار کرد. سوئی چیرو هوندا حتی برای این کار جواهرات همسرش را فروخت. با این حال مدیران آرت شوکای هیچ حمایتی از او نکردند و در نهایت سوئی شکست خود را پذیرفت.

تا آن زمان سوئی چیرو به کسب دانش اعتقادی نداشت. او معتقد بود اگر آموزش بر روی خلاقیت تأثیر داشت، تا به حال همه‌ی معلمان مخترع بودند! پس از آن سوئی پذیرفت که باید دانش لازم را فراگیرد. او در مدرسه‌ی فناوری هاماماتسو شروع به کسب علم کرد. چیرو تمام اوقات فراغت خود را صرف طراحی ماشین‌های مسابقه‌ای می‌کرد.

سوئی چیرو هوندا که خنک کننده‌های اتومبیل را گسترش داده بود، توانست مشکل تمامی اتومبیل‌های مسابقه‌ای آن دوران را رفع کند. به صورتی که دیگر موتور ماشین او در طول مسابقه از گرمای بیش از حد منفجر نشد. چیرو برای تجربه‌ی شاهکار خود تصمیم گرفت در مسابقات بزرگ شرکت کند.

سانحه‌ی سوئی چیرو هوندا

در سال 1963 سوئی چیرو هوندا در رالی سریع ژاپن در رودخانه تاما در حومه توکیو شرکت کرد. متأسفانه سوئی در حین مسابقه تصادف شدیدی کرد. او با سرعت 120 کیلومتر در ساعت در حرکت بود و با اتومبیلی که متوقف شده بود تصادف کرد. ماشین سه با در هوا چرخید و هوندا از آن به بیرون پرتاب شد. بازوی چپ سوئی شکست، شانه‌ی او از جا در رفت و صورتش شدیدا آسیب دید. او برای درمان سه ماه در بیمارستان بستری شد. در نهایت توانایی ورزش برای همیشه از او گرفته شد.

زمانی که سوئی چیرو در بیمارستان بود خبرهای خوبی دریافت نکرد. او 30000 حلقه‌ی پیستونی که تولید کرده بود را برای بررسی به شرکت تویوتا فرستاده بود. از بین آن ها تنها 50 مورد برای بررسی پذیرفته شده بودند. از بین این 50 مورد نیز تنها 3 قطعه تست کنترل کیفیت را با موفقیت پشت سر گذاشته بودند. علاوه بر این، سوئی خبردار شد که به دلیل شرکت نکردن در امتحانات، از دانشگاه اخراج شده بود.

سوئی چیرو هوندا

شرکت “Tokai Seiki”  سوئی چیرو و سرانجام آن

در این شرایط سوئی چیرو هوندا پا پس نکشید و دوباره شروع کرد. او پس از بهبودی، تجارت شخصی خود را در هاماماتسو افتتاح کرد. او توانست در سال 1937 شرکت “Tokai Seiki” را تأسیس کرده و شروع به تولید حلقه‌های پیستونی کند. سرانجام او موفق شد فناوری تولید حلقه‌های پیستونی را بدست آورد.

در طی جنگ چین و ژاپن و پس از جنگ جهانی دوم شرکت هوندا 40 درصد از حلقه‌های پیستونی را در اختیار تویوتا گذاشت. علاوه بر این او قطعات شرکت‌های کشتی‌سازی و هواپیماسازی را نیز تأمین می‌کرد. پس از شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم شرکت “Tokai Seiki” نیز شکست خورد. سال 1945بود که هاماماتسو بمباران شدیدی شد. در نتیجه سوئی به دلیل فقر و تباهی آن دوران ژاپن شرکت خود را احیا نکرد. به همین دلیل چیرو تجارت خود را به قیمت 450000 ین به تویوتا فروخت.

آغاز دوباره‌ی سوئی چیرو هوندا

در سال 1946 پس از یک سال، هوندا کارخانه‌ی خود را با نام مؤسسه‌ی تحقیقات فناوری هوندا افتتاح کرد. او در این کارخانه به تولید صنایع دستی موتور سیکلت مشغول شد. سوئی موتور ژنراتوری را از روی یک رادیوی کوچک ارتش برداشت و بر روی چرخ نصب کرد. پس از آن او از یک بطری آب گرم لاستیکی برای مخزن سوخت موتور سیکلت استفاده کرد. در آن زمان در ژاپن روغن صنوبر به فراوانی وجود داشت. به همین دلیل سوئی چیرو هوندا مخزن‌ سوخت را از روغن صنوبر پر کرد. این موتور سیکلت‌ها به دلیل صدایی که تولید می‌کردند ملقب به چوچو (choo-choo) شده بودند. سوئی چیرو موفق به فروش 1500 عدد از این موتور سیکلت‌ها شد.

پس از آن هوندا در سال 1947 یک موتور دو زمانه‌ که طراحی خاص خودش بود را جایگزین موتور ژنراتور کرد. این اولین موتور اصلی هوندا بود که A-Type نامگذاری شد. در سال 1949 اولین موتور سیکلت با موتور دو زمانه‌یSoichiro  به نام ” The Dream” تولید شد. پس از دو سال سوئی چیرو تولید موتور سیکلت‌های چهار زمانه را آغاز کرد.

سوئی چیرو هوندا

در سال 1958، موتور سیکلت ” Super Cub” وارد ایالت متحده شد. در آن زمان هوندا بزرگترین تولید کننده‌ی موتور سیکلت بود. هوندا بیشتر از 200 رقیب خود را در داخل و خارج ژاپن پشت سر گذاشت و موفق شد.

تجارت موتور سیکلت هوندا هر روز در حال پیشرفت بود. به صورتی که در سال 1961 این شرکت ماهانه 100 هزار موتور سیکلت تولید می‌کرد. این عدد در سال 1968 به تولید یک میلیون موتور سیکلت در ماه رسید. تا اواسط دهه‌ی 80 سوئی چیرو هوندا 60 درصد از بازار جهانی را در دست داشت. تا دهه‌ی 90 تولید شرکت هوندا به 3 میلیون موتور سیکلت در سال رسیده بود. در واقع شرکت هوندا پرفروش‌ترین موتور سیکلت‌های جهان را تولید می‌کرد.

ورود شرکت هوندا به صنعت خودروسازی

اینجا بود که هوندا به این نتیجه رسید که پس از موفقیت در صنعت موتور سیکلت، رویای دیگر خود را به واقعیت تبدیل کند. سوئی چیرو هوندا تصمیم گرفته بود که وارد صنعت اتومبیل شود. سوئی از جوانی علاقه‌ی زیادی به ماشین‌ها داشت و می‌خواست رویای همیشگی خود را برآورده کند.

هوندا روی تولید اتومبیل‌های مسابقه‌ای متمرکز شده بود. در سال 1962 اولین اتومبیل این شرکت آغاز به کار کرد. این در حالی بود که مقامات ژاپنی معتقد بودند که پروژه‌ی سوئی موفق نخواهد شد. دلیل این استدلال آن ها این بود که ژاپن نیازی به تولید کننده‌ی خودرو ندارد. با این حال سوئی با سماجت راه خود را ادامه داد. در نهایت در سال 1970 سوئی چیرو هوندا در صنعت اتومبیل سازی رقابتی پیروز شد.

تا آن زمان هیچ یک از خودروسازان توانایی کنترل مستقیم ضعف گازهای خروجی را نداشتند. ولی شرکت هوندا با ایجاد یک مبدل کاتالیزوری آن را برطرف کرد. هوندا اولین موتور را با سطح آلودگی بسیار پایین طراحی کرد. این موتور سازگار با محیط زیست بود. در سال 1975 به بازار عرضه شد و در مدت زمان کوتاهی محبوبیت بالایی بدست آورد.

در آغاز دهه‌ی 80 شرکت هوندا موتور، سومین شرکت تولید کننده‌ی بزرگ خودرو در ژاپن بود. تا پایان دهه‌ی 80 این شرکت در جایگاه سومین شرکت جهان قرار گرفته بود.

سوئی چیرو هوندا

بازنشستگی سوئی چیرو هوندا

در سال 1973 شرکت هوندا موتور، 25 سالگرد تأسیس خود را جشن گرفت. در این بین سوئی چیرو هوندا در طی جلسه‌ای تصمیم بازنشستگی خود را اعلام کرد. هوندا یکی از کارمندان شرکت را در جایگاه خود قرار داد.

سوئی چیرو به قدری پرانرژی بود که نمی‌توانست بیکار بماند. او به عنوان نایب رئیس اتاق بازرگانی توکیو و انجمن صنعت خودروی ژاپن انتخاب شد. پس از آن چیرو دو سازمان غیر دولتی-انجمن بین المللی علوم ترافیک و ایمنی و بنیاد هوندا را تأسیس کرد.

سوئی چیرو هوندا یکی از رموز موفقیت خود را آزمون و خطا می‌دانست. او معتقد بود که با روش آزمون و خطای تجربی موفق به کسب این جایگاه شده است. سوئی در بین کارمنداش به ” Mr. Thunderstorm” یا آقای رعد و برق معروف شده بود. دلیل این لقب طغیان‌های احساسی هوندا بود. کارمندان سوئی به او علاقه‌ی زیادی داشتند ولی در عین حال همیشه از خشم او ترس داشتند.

پایان سوئی چیرو هوندا

در آخر سوئی چیرو هوندا در 5 آگوست 1991 به دلیل نارسایی کبد از دنیا رفت. در پایان سوئی سابقه‌ای درخشان از 470 اختراع و 150 ثبت اختراع، دکترای افتخاری در دانشگاه فنی میشیگان و دانشگاه ایالتی اوهایو، دریافت روبان آبی ژاپن را به جای گذاشت. سوئی تجارت خود را با تنها 3200 هزار دلار آغاز کرد و در نهایت درآمد سالانه‌ی خود را به 30 میلیارد دلار رساند.

امیدواریم از خواندن بیوگرافی سوئی چیرو هوندا در compro لذت برده باشید.

جک ولش

جک ولش؛ مدیر کل کمپانی عظیم جنرال الکتریک

جان فرانسیس ولچ جونیور متولد 19 نوامبر 1935 در پیبدی ماساچوست است. او که به جک ولش شناخته شده است، مدیر تجاری، مهندس شیمی و نویسنده آمریکایی بود. او از سال 1981 تا 2001 به عنوان رئیس و مدیر ارشد اجرایی شرکت جنرال الکتریک (GE) خدمت می‌کرد. جک زمان بازنشستگی و جدایی از جنرال الکتریک با دریافت 417 میلیون دلار حق انحصاری دریافت کرد که این میزان بزرگترین پرداخت در طول تاریخ است. او پس از 84 سال زندگی به دلیل نارسایی کلیوی در 2 مارس 2020 فوت کرد. ما در copmro زندگی و موفقیت‌های جک ولش را بررسی خواهیم کرد.

دوران تحصیل ولش

جک در خانواده‌ای کاتولیک به دنیا آمد. او تنها فرزند خانواده بود. گریس اندروز (مادر جک) خانه دار بود. پدر او (جک ولش سنیور) رهبر راه آهن بوستون و مِین بود. پدر بزرگ و مادر بزرگ پدری و مادری ولش ایرلندی بودند.

جک ولش

جک ولش زمانی که دانش آموز ابتدایی و دبیرستان بود، تابستان‌ها سراغ کارهای مختلف می‌رفت. او در کودکی و نوجوانی به عنوان توپ جمع کن در زمین‌های گلف، تحویل دهنده‌ی روزنامه، فروشنده‌ی كفش و مجری مطبوعات فعالیت می‌کرد. جک دبیرستان خود را در Salem گذراند. ولش در دوران تحصیل دبیرستانش در تیم‌های بیسبال و فوتبال بازی می‌کرد و کاپیتان تیم هاکی نیز بود.

جک در اواخر سال ارشد در دانشگاه ماساچوست آمهرست پذیرفته شد و در رشته‌ی مهندسی شیمی تحصیل کرد. او در سال‌های دانشجویی، تابستان‌ها به عنوان مهندس شیمی در صنایع Sunoco و PPG کار می‌کرد. جک ولش در سال 1957 با مدرک لیسانس مهندسی شیمی فارغ التحصیل شد. ولش پیشنهاداتی از چندین شرکت برای حضور در مدرسه‌ی تحصیلات تکمیلی دانشگاه Illinios در اوربانا دریافت کرد که همه‌ی آن ها را رد کرد. همچنین در سال 1960 جک دکترای خود را از دانشگاه Illinios گرفت.

کمپانی جنرال الکتریک

آغاز کار با کمپانی جنرال الکتریک

سال 1960 جک ولش با حقوق 10500 دلار به عنوان مهندس رده‌ی اول، کارش را با جنرال الکتریک آغاز کرد. جک یک سال بعد از کار در این کمپانی تصمیم جدی به ترک آن گرفت. او از ابتدای کار با نحوه‌ی ارتقای کارکنان و شیوه‌ی مدیریتی مشکل اساسی داشت. به محض این که از یک شرکت شیمی معدنی پیشنهاد کار دریافت کرد، تصمیم جدی بر جدایی از کمپانی جنرال الکتریک گرفت. البته دلیل جدایی او مسائل مادی نبود، زیرا درآمد ماهانه 10500 دلار برای یک مهندس تازه کار بسیار مناسب است. دلیل جدایی ولش مشکلاتش با شرایط محیط کارش بود.

زمانی که او تصمیم جدایی خود را با مسئول رده بالای خود، Reuben Gufoff در میان گذاشت، بارخوردی را که فکر می‌کرد دریافت نکرد. او فکر می‌کرد به محض در میان گذاشتن این مسئله با استقبال Gufoff مواجه خواهد شد. با این حال به شکل شگفت‌آوری با مخالفت او رو به رو شد. Gufoff طی یک جلسه‌ی 4 ساعته با جک و همسرش او را متقاعد به ماندن کرد. مسئول جک به او قول داد فضایی به دور از بروکراسی حاکم بر ادارات و شرکت‌های بزرگ فراهم خواهد کرد.

در نهایت جک ولش با عزمی جدی و پرقدرت به کمپانی بازگشت و کار خود را آغاز کرد. در سال 1968 ولش به عنوان معاون رئیس و رئیس بخش پلاستیک جنرال الکتریک منصوب شد. ولش روی تولید و بازاریابی پلاستیک‌های Lexan و Noryl تولید شده توسط GE نظارت می‌کرد. او با به کارگیری روشی نوین و مبتکرانه، بازاریابی محصولات کمپانی جنرال الکتریک را ارتقا داد. او با این کار توانست نام و اعتبار خوبی در کمپانی برای خود به دست آورد.

جک ولش

جک هر روز در حال ارتقا و پیشرفت بود

جک ولش در سال 1971، به معاون رئیس بخش‌های متالوژی و شیمیایی جنرال الکتریک ارتقا یافت. جک از سال 1973 تا 1979 در جایگاه خود به عنوان رئیس برنامه ریزی استراتژیک جنرال الکتریک فعالیت کرد. ولش سال 1979 به عنوان معاون رئیس GE رسید. در سال 1981، جک به عنوان جوان‌ترین رئیس و مدیر عامل شرکت جنرال الکتریک شناخته شد.

پس از آن جک ولش به عنوان رهبری بی‌رحم مشهور شد. زیرا او کارخانه‌ها را تعطیل کرد، دستمزد کارمندان را کاهش داد و خط تولیدهای قدیمی را بست. جک به دلیل تعدیل نیروهای بی‌رحمانه‌اش به عنوان جک نوترون لقب گرفت. ولش هر سال 10 درصد از مدیران خود را اخراج کرده و 20 درصد کارمندان و مدیران برترش را پاداش می‌داد. بعدها این استراتژی ولش توسط مدیر عاملان دیگر شرکت‌های آمریکایی به کار گرفته شد. در این زمان جک به دو چیز معروف شده بود. او به از بین بردن سلسه مراتب 9 لایه و ایجاد حس غیر رسمی در شرکت شناخته شده بود.

در طی فعالیت 20 ساله‌ی جک ولش کمپانی جنرال الکتریک به پیشرف بی‌سابقه‌ای رسید.  به صورتی که فروش محصولات او از سالانه 12 میلیارد دلار به 280 میلیارد دلار سالانه در 2001 رسید. در سال 1999 مجله‌ی Fortune ولش را به عنوان “مدیر قرن” و “مدیر نهایی” انتخاب کرد.

در نهایت جک در سپتامبر 2001 به خواسته‌ی خود از جنرال الکتریک بازنشسته شد.

جک ولش

زندگی جک ولش بعد از جنرال الکتریک

توان و هوش علمی-مدیریتی جک ولش بسیار قوی بود. جک با این که بازنشسته شده بود به عنوان مشاور و راهنما در کنار 500 کمپانی فعالیت کرده و تکنیک‌های خود را در اختیار آن ها می‌گذاشت. برای مثال او به عنوان مشاور Clayton ، Dubilier & Rice (یک شرکت سهامی خاص) و Barry Diller (مدیر اجرایی IAC) فعالیت می‌کرد.

علاوه بر این جک ولش به مدت 4 سال همراه با همسرش سوزی ولش به صورت مشترک برای BusinessWeek نویسندگی کرد. در سال 2005 ، جک و سوزی کتابی در مورد مدیریت منتشر کردند که در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های وال استریت ژورنال و پر فروش‌ترین‌های نیویورک تایمز قرار گرفت.

در سال 2006 جک ولش نام خود را به Sacred Heart University’s College of Business ” کالج تجارت دانشگاه مقدس قلب” داد. این کالج در سال 2016 با عنوان Jack Welch College of Business ” کالج تجارت جک ” شروع به فعالیت کرد.

کمپانی جنرال الکتریک

کتاب‌های جک ولش

  • جک ولش در سال‌های مختلف کتاب‌های متنوعی نوشته است: برخی از آن ها عبارت اند از:
  • The Real‑Life MBA: Your No‑BS Guide to Winning the Game در 14 آوریل 2015
  • When Running Was Young and So Were We: collected works در آوریل 2014
  • Up from Ashes در 31 مارس 2015
  • Winning: The Answers: Confirming 75 of the Toughest Questions در 6 فوریه 2007
  • The New GE: How Jack Welch Revived an American Institution در سال 1993
  • Jack Welch and Leadership: Executive Lessons of the… در سال 2001

جک

زندگی شخصی ولش

ولش دارای 4 فرزند از همسر اول خود، کارولین، است. آن ها پس از 28 سال ازدواج در سال 1987 به صورت دوستانه از یکدیگر جدا شدند. همسر دوم جک، جین بیسلی، آن ها در آوریل 1989 ازدواج و در سال 2003 طلاق گرفتند. بیسلی با دریافت حدود 180 میلیون دلار از جک، از او جدا شد. همسر سوم جک ولش سوزی وتلاوفر نام داشت. جک و سوزی در 24 آوریل 2004 با یکدیگر ازدواج کردند.

جمع بندی

جک ولش روشی نوین برای اداره‌ی شرکت‌ها و کمپانی‌های بزرگ ابداع کرد. امروزه بسیاری از مدیران کمپانی‌های بزرگ برای اداره‌ی شرکت‌های خود از تکنیک‌‌های جک استفاده می‌کنند. جک در سن 44 سالگی کنترل تمامی امور کمپانی جنرال الکتریک آمریکا را در دست داشت. از او به عنوان جوان‌ترین مدیر کمپانی جنرال الکتریک یاد می‌شود.

گوردون رمزی

گوردون رمزی، ثروتمندترین سرآشپز جهان

گوردون رمزی متولد 8 نوامبر 1966 در جان استون اسکاتلند است. او ثروتمندترین آشپز جهان است که به دلیل رستوران‌های گردان و کتاب‌های بی‌نظیرش بسیار مورد تحسین قرار گرفته است. بهترین رستوران او، رستوران Gordon Ramsay است. این رستوارن از معدود رستوران‌هایی است که سه ستاره‌ی میشلن گرفته است. گوردون کودکی و زندگی پر از چالشی داشته است. با این حال او تبدیل به یکی از بهترین آشپزان جهان شده است. در سری پیشروان کسب و کار غیر ایرانی در compro به زندگی این سرآشپز بزرگ می‌پردازیم.

کودکی و نوجوانی گوردون رمزی

رمزی دومین فرزند خانواده است. او دو خواهر و یک برادر نیز دارد. گوردون رمزی و خانواده‌اش در 5 سالگی، از جان استون به استراتفورد در خیابان انگلیس نقل مکان کردند. پدر رمزی معتاد بود و هر وقت که عصبانی می‌شد مادر او را مورد ضرب و شتم قرار می‌داد. حتی مواردی بود که پلیس او را دستگیر می‌کرد. وقتی مادر او در بیمارستان بستری می‌شد، گوردون و خواهر و برادرش به خانه‌ی کودکان منتقل می‌شدند. همیشه برای او سوال بود که چرا مادرش از پدرش جدا نمی‌شد.

نوجوانی گوردون رمزی

در سال‌های اول زندگی گوردون، او و خواهر و برادرش چندین بار مدرسه‌هایشان را عوض کردند. زیرا مکان خانه‌ی آن‌ها با مکان کار پدرشان مرتبط بود. پدر او همچنین به علت اعتیاد، دفعات مکرر شغل خود را از دست می‌داد و آن ها مجبور به جابه‌جایی می‌شدند.

گوردون رمزی در ده سالگی به شدت به فوتبال علاقه مند شده بود. در 12 سالگی در مسابقات محلی تیم جوانان آکسفورد یونایتد بازی کرد. گوردن با استعداد سرشارش در سن 15 سالگی به باشگاه حرفه‌ای گلاسگو رنجرز پیوست. رمزی به مدت 3 سال در این تیم بازی کرد. در نهایت به دلیل آسیب در ناحیه‌ی زانو نتوانست تبدیل به یک بازیکن حرفه‌ای در فوتبال شود. پس از این، او مسیر کاملا متفاوتی را در زندگی پیش گرفت.

او در سال 1976 در رستوارن محلی هندی که خواهرش در آن پیشخدمت بود ظرف می‌شست. گوردن در 16 سالگی تصمیم به جدایی از خانواده گرفت و در یک آپارتمان در بانبری زندگی خود را ادامه داد.

Gordon Ramsey

آغاز کار گوردون در حرفه‌ی آشپزی

گوردون رمزی در سال 1987 موفق به گرفتن دیپلم حرفه‌ای در مدیریت هتل از کالج فنی North Oxon شد. رمزی پس از آن به لندن نقل مکان کرد. گوردون مهارت‌های آشپزی خود را زیر نظر سرآشپز Marco Pierre White و Albert Roux در رستوران‌های Harvey’s و La Gavroche آموخت. پس از آن در اوایل دهه 1990 گوردون رمزی به فرانسه سفر كرد. او در آنجا توانست غذاهای كلاسیك فرانسوی را در آشپزخانه‌های سرآشپز جوئل روبوچون و گای ساووی تهیه کند.

گوردون رمزی در سال 1993 در رستورانی به نام بادمجان (Aubergine) در لندن برای اولین بار سرآشپزی را آغاز کرد. او سه سال بعد، در سال 1996 موفق شد دو ستاره‌ی راهنمای میشلن را (که در کل سه ستاره است) دریافت کند.

رستوران گوردون رمزی

رستوران‌های گوردون رمزی

گوردون بیش از 40 رستوران دارد که تعدادی از آن ها ستاره میشلن را دریافت کرده‌اند. زمانی که رستوران بادمجان پشتوانه‌ی مالی خود را از دست داد، رمزی آن را ترک کرد. او در سال 1998 اولین رستوران خود را در لندن با عنوان رستوران گوردون رمزی (Gordon Ramsay) تأسیس کرد. این رستوران به شکل چشمگیری مورد توجه قرار گرفت. سرانجام او توانست سه ستاره را از میشلن دریافت کند.

گوردون همچنین در سال 1999 Pétrus را افتتاح کرد. Pétrus توانست ظرف هفت ماه به یک ستاره میشلن دست یابد. رمزی در سال 2001 شعبه‌ای از رستوران گوردون رمزی را در Claridge’s تأسیس کرد. این شعبه طی دو سال موفق به کسب یک ستاره میشلن شد. البته این رستوران در سال 2013 نیز بسته شد.

به علاوه، گوردون رمزی در سال 2001 اولین رستوران بین المللی خود به نام Verre در دبی و امارات متحده عربی راه‌اندازی کرد. گوردون در سال 2011 ارتباط خود را با این رستوان به پایان رساند.در نهایت رمزی در سال 2006 شعبه‌ای از اولین مکان خود را در آمریکا، در شهر نیویورک افتتاح کرد. این رستوران نیز در سال 2014 بسته شد.

کابوس‌های آشپزخانه‌ی رمزی

حضور رمزی در تلویزیون

گوردون رمزی جدا از تجارت رستوران‌های چند میلیون دلاری خود، از سرشناسان برنامه‌های تلویزیون نیز بود. او در تلویزیون به عنوان مجری‌ای بداخلاق و عصبانی شناخته شده است.

اولین نقش رمزی در مستند تلویزیون در مستندهای Boiling Point (1999) و Beyond Boiling Point (2000) بود. رمزی در سال 2001 در Faking It حضور یافت. او در این برنامه به آشپز احتمالی یک برگر به نام Ed Devlin، در آموزش کمک کرد. این قسمت از برنامه‌ی Faking It، برای “بهترین لحظه واقعی تلویزیون” برنده‌ی BAFTA 2001 شد.

گوردون رمزی در سال 2004 برنامه‌ی Ramsay’s Kitchen Nightmares (کابوس‌های آشپزخانه‌ی رمزی) را ساخت. او در این برنامه، نمایش دردسرها و چالش‌های رستوران‌های بزرگ را به نمایش گذاشت. هدف از این برنامه احیای رستوران‌های ضعیف بود. او به رستوران‌های ضعیف به عنوان یه منتقد مراجعه می‌کرد و نقاط ضعف آن ها را می‌گفت. سپس پس از چند ماه دوباره به آن مکان بازمی‌گشت و پیشرفت آن ها را می‎سنجید. مجموعه سریال‌های کابوس‌های آشپزخانه‌ی رمزی در 12 سپتامبر 2014 به پایان رسید.

آشپزخانه‌ی جهنم

در 30 مه 2005، پخش برنامه‌های 24 ساعته‌ی Hell’s Kitchen (آشپزخانه‌ی جهنم) در تلویزیون آغاز شد. محتوای این برنامه تا حدودی شبیه به کابوس‌های آشپزخانه‌ی رمزی بود. هدف این برنامه نیز کمک به پیشرفت رستوران‌های مشتاق رشد بود. او در این نمایش به ده نفر آشپز انگلیسی در رستورانی در Brick Lane آموزش می‌داد. با این که گوردون رمزی سازنده‌ی آشپزخانه‌ی جهنم بود، به دلیل قرارداد چهار ساله‌اش با شبکه 4، فقط در سری اول آن حضور داشت.

در سال 2010، رمزی به عنوان تهیه کننده و داور MasterChef در نسخه‌ ایالات متحده مسترشف شروع به کار کرد. این مسابقه از مراحل مختلفی از جمله تست مهارت، جعبه مرموز، حذف کردن، چالش تیمی و تست فشار تشکیل شده است. در فینال این برنامه ۲۵۰ هزار دلار جایزه ی نفر برتر می‌باشد.

زندگی شخصی گوردون رمزی

گوردون رمزی در سال 1996 با کایتانا الیزابت هاچسون (معلم مدرسه) ازدواج کرد. آن ها دارای پنج فرزند با نام‌های مگان، هالی، جک، ماتیلدا و اسکار هستند.

گوردون رمزی

تا سال 2010، پدر زن گوردون (کریس هاچسون) مسئول اداره امپراتوری رستوران رمزی بود. اما در 7 ژوئن 2017، هاچسون به جرم توطئه هک کردن سیستم رایانه‌ای منافع تجاری رمزی، به مدت شش ماه دستگیر شد. هاچسون به همراه پسرانش به این متهم شدند که از 23 اکتبر 2010 تا 31 مارس 2011 حدود 2000 بار به سیستم های شرکت گوردون رمزی دسترسی پیدا کرده‌اند.

علاوه بر رستوران هایی که رمزی صاحب آن ها است، رمزی دارای یک عمارت 4 میلیون پوندی در تربتریک، یک ملک 4.4 میلیون پوندی در راک و یک ملک درجه‌دار 2 میلیون پوندی در فاوی است. این سه خانه در کرن وال با ارزش تقریبی 11 میلیون پوند قرار دارند.

دبی فیلدز

ملکه‌ی کوکی، دبی فیلدز

دبی فیلدز متولد سپتامبر 1956، کارآفرین و نویسنده‌ی چندین کتاب آشپزی بود. دبی که در سال 1990 بین خانواده به ملکه‌ی کوکی مشهور شده بود، از آشپزخانه‌ای کوچک شروع کرد و امروز آن را به شرکتی با ارزش بیش از  500 میلیون دلار تبدیل کرده است. دبی فردی موفق و با اراده است که فعل خواستن را به خوبی صرف کرده است. او توانست بر محدودیت‌هایش غلبه کند و آن ها را دور بزند.

کودکی دبی فیلدز

دبی فیلدز متولد شهر جین سیویر در اوکلند-کالیفرنیا است. او کوچکترین دختر خانواده‌ ای 7 نفره است. پدر او جوشکار نیروی دریایی و مادرش خانه دار بود.

دبی فیلدز اولین بار در سال 1969 وقتی که 13 سال داشت لقب دختر توپ”Ball Girl” را دریافت کرد. او از اولین کسانی بود که در تیم دسته A بیسبال اوکلند استخدام شد. دبی هر ساعت 5 دلار درآمد داشت که از آن برای تهیه‌ی مواد اولیه‌ی کوکی‌های مشهورش استفاده می‌کرد.

دبی فیلدز در سال 1974 و در سن 17 سالگی از دبیرستان آلامدا_کالیفرنیا فارغ التحصیل شد. سپس به مدت 2 سال در کالج Foothill که یک کالج محلی در Los Altos Hills واقع در کالیفرنیا مشغول به تحصیل شد.

او تا سن 20 سالگی زنی خانه دار و بدون هیچ تجربه‌ی تجارتی بود. دبی از زمان کودکی به شیرینی پزی و به خصوص پخت کوکی‌های شکلاتی علاقه زیادی داشت. او به کوکی‌های خوشمزه‌اش معروف بود و همیشه آرزوی معرفی این کوکی‌های خوشمزه را داشت.

ملکه ی کوکی/ دبی فیلدزز

دلیل بنیان گذاری Mrs Fields Chocolate Chippery

دبی فیلز در سال 1977، در 19 سالگی با راندال کیت فیلدز 29 ساله، مشاور مالی و اقتصادی Fields Investment Group ازدواج کرد. فیلدز در جلسات و مهمانی‌هایی که همسرش را همراهی می‌کرد با واکنش‌های عجیبی نسبت به خانه‌دار بودن خود مواجه می‌شد. در نتیجه‌ی این واکنش‌ها دبی به خودش آمد و فهمید که دیگر نمی‌خواهد خانه دار باشد و تصمیم به بنیان گذاری شغل مورد علاقه‌اش گرفت.

پدر دبی فیلدز همیشه می‌گفت ثروت همان چیزی است که تو دوست داری و دبی شیرینی پزی را دوست داشت. در نتیجه تصمیم به آغاز کاری در رابطه با علاقه‌ی کودکی‌اش گرفت.

روند تجارت دبی فیلدز

خانواده‌ی دبی به موفقیت او ایمان نداشتند زیرا نه سرمایه ی کافی و نه تحصیلات لازم را داشت. با این وجود دبی که از کیفیت کوکی های خودش مطمئن بود با وجود عدم حمایت خانواده‌اش تصمیم به شروع این بیزنس گرفت. فیلدز تمام تلاش خودش را برای بدست آوردن سرمایه ی اولیه‌اش کرد و توانست بانک را متقاعد کند که وام 50 هزاری دلاری در اختیار او قرار دهد.

آغاز تجارت دبی فیلدز از سال 1977 در پالو آلتو کالیفرنیا بود. دبی توانست فروشگاه کوچک شیرینی پزی‌اش را با وام دریافتی‌اش راه اندازی کند. فروشگاه او با نام تجاری Mrs Fields Chocolate Chippery معروف شد. در روزهای اول تأسیس، شعبه‌ی او آن چندان فروشی نداشت. با این حال دبی بسیار مصمم بود و تصمیم گرفته بود که حتما در شغلش موفق شود. در نتیجه سینی‌ای را از کوکی‌های داغ پر کرد و در ساعت شلوغی فودکورت، در پیاده‌روها به صورت رایگان بین مردم پخش کرد. او با زیرکی و هوش توانست از روز اول جذب مشتری کند و 70 دلار به جیب بزند.

دبی فیلدز

این عملکرد دبی فیلدز نشان دهنده‌ی این بود که او فقط در زمینه‌ی شیرینی پزی استعداد نداشت. دبی فردی بسیار خلاق در زمینه‌ی کسب و کار و مارکتینگ بود. حتی شیوه‌ی عملکرد او در کسب‌وکار به عنوان مطالعه‌ی موردی در دانشگاه هاروارد تدریس می‌شود.

تجارت او به قدری موفق بود که تا سال 1984 تعداد شعبه‎های او در آمریکا به صد و شصت و هشت عدد رسید. و توانست 4 شعبه خارج از ایالت متحده‌ی آمریکا تأسیس کند. دبی در طول این مدت کوتاه توانست 45 میلیون دلار به جیب بزند. در حال حاضر شعبه‌های او به 650 عدد در ایالت متحده و بیش از 80 بیکری در 11 کشور مختلف رسیده است و سالانه بیش از 87 میلیون دلار درآمد دارد.

با وجود افزایش تعداد فروشگاه ها، دبی فیلدز هم چنان خودش نظارت مستقیم برخط تولید داشت. او همیشه‌ نمونه‌هایی از خط تولید را شخصا امتحان می‌کرد که از رعایت سطح استاندارد بالای محصولات مطمئن شود. دبی حتی به مدت یک روز فروشگاه‌های خود را تعطیل کرد زیرا کوکی‌ها به اندازه‌ی کافی نرم و جویدنی نبودند. او می‌گوید در صورتی که کیفیت به میزان لازم نباشد، حتی اگر محصولات 600 دلاری باشند، آنها را دور می‌ریزد؛ زیرا چیزی مهم‌تر از رعایت استانداردهای بیان شده به مشتریان نیست.

خط تولید کوکی‌های دبی فیلدز یکسان نبوده و همیشه تغییراتی در آنها ایجاد می‌کرد. او با افزودن بلغور، جو دوسر، گردو، مغز نارگیل-ماکادامیا  و سایر ترکیبات، انواع کوکی‌ها را با طعم های متنوع تولید می‌کرد.

او با نام یکی از دخترانش شرکتی به نام Jessica’s Cookies تأسیس کرد و درآمد آن را به کودکان کار تخصیص داد.

دبی فیلدز

پایان تجارت دبی فیلدز

رکود اقتصادی در سال 1990 ضربه‌ی جدی و شدیدی به تجارت وارد کرد. فیلدز تا سال 1993 مجبور شد 80 درصد از شرکت را به وام دهندگانی بدهد که بیش از 94 میلیون دلار به او برای گسترش تجارت کمک کرده بودند. در حال حاضر او شرکت خود را فروخته است و به عنوان سخنگوی شرکت فعالیت می‌کند.

فعالیت‌های متفرقه‌ی دبی فیلدز

علاوه بر فعالیت‌های تجاری، دبی یکی از اعضای هیئت مدیره Outback Steakhouse ، WKNO (ایستگاه PBS) و تئاتر Orpheum نیز می‌باشد.

موفقیت‌های او در کنار تهیه‌ی کوکی شامل نویسندگی نیز می‌شود. در سال 1987 زندگی نامه‌ی خود را با نام “یک کوکی هوشمند” منتشر کرد. این کتاب توسط سیمون و شوستر منتشر شد. محتوای این کتاب چگونگی تبدیل دستورالعمل کوکی شکلاتی یک زن خانه دار به یک تجارت چند میلیون دلاری است.

debbi fields

دبی فیدز همچنین  تعدادی کتاب آشپزی در زمینه‌ی دسرهای بزرگ آمریکایی در سال 1996 نوشته است. یکی از برجسته ترین آنها خانم Cookie Books Fields می‌باشد ک شامل 100 دستور العمل از آشپزخانه Debbi Fields است. دبی توانسته حدود 2 میلیون نسخه از کتابش را بفروشد. این کتاب در لیست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز جای گرفت. این اولین باری بود که یک کتاب آشپزی وارد این لیست شده است.

وی میزبان برنامه‌ای در تلویزیون عمومی، “Great American Desserts” نیز شده بود. اندکی بعد کتاب دیگری با نام Debbi Fields Great American Desserts منتشر کرد. او به نوشتن ادامه داد و به عنوان سخنران انگیزشی در سراسر کشور ظاهر شد. او در سخنرانی هایش می‌گوید که چگونه رویای کوچک “کوکی” خود را  به یک تجارت 500 میلیون دلاری تبدیل کرد.

زندگی شخصی دبی فیلدز

دبی فیلدز و همسرش ،راندال کیت فیلدز، 5 دختر با نام‌های جسیکا، جنسا، جنیفر، اشلی و مک کنزی داشتند. سرانجام آنها در سال 1997 طلاق گرفتند. دبی در 29 نوامبر 1997، با مایکل رز ازدواج کرد.

جمع بندی

به گفته دبی فیلدز “بزرگترین شکست در زندگی این است که هرگز تلاش نکنید”. با سرلوحه قرار دادن گفته‌ی دبی خواهید فهمید که هیچ بهانه‌ای برای نرسیدن به اهدافتان وجود ندارد.

لوئیز هی

بیوگرافی لوئیز هی سخنران انگیزشی

لوئیز هی متولد 8 اکتبر 1926 بوده و در 30 آگوست 1976 در 90 سالگی فوت شده است. او علاوه بر اینکه معلم فیزیک بود، نویسنده انگیزشی آمریکایی و بنیان گذار Hay House نیز بود. او از سال 1976 پیرامون ارتباط ذهن و بدن بحث می‌کرد. اولین کتاب او Heal Your Body بود که در سال 1988 ویرایش و به شکل گسترده منتشر شد. دیگر کتاب مشهور وی You Can Heal Your Life (شما می‌توانید زندگی خود را بهبود بخشید) بود. این کتاب در سال 1984 به 35 زبان ترجمه شد و در 33 کشور انتشار یافت. او طی 30 سال بیش از  50 میلیون جلد از مشهورترین کتابش را بفروشد.

کودکی لوئیز هی

لوئیز هی داستان زندگی خود را در مصاحبه با مجله‌ی نیویورک تایمز به اشتراک گذاشت. لوئیز متولد هلن ورا اونی در لس آنجلس بوده است. مادری فقیر و ناپدری خشنی داشته است. هی در 5 سالگی مورد تجاوز همسایه‌ی خود قرار گرفت. در 15 سالگی باردار شد و دانشگاهش را رها کرد. در 16 سالگی دختر تازه متولد خود را به خانواده‌ای دیگر واگذار کرد.

شروع تحول در زندگی لوئیز هی

هی پس از رها کردن دانشگاه لوئیز مدتی به شیکاگو رفت. او نام کوچک خود را هنگام نقل مکان مجدد به نیویورک تغییر داد. زندگی جدیدی را شروع کرد و پا در عرصه‌ی مدلینگ گذاشت و با افرادی مثل بیل بلاس، اولگ کاسینی و پائولین تریگر کار کرد و توانست موفقیت‌هایی در این زمنیه بدست آورد.

لوئیز هی در سال 1954 با تاجری انگلیسی ازدواج کرد که پس از 14 سال زندگی مشترک به دلیل خیانت همسرش از او جدا شد. در نتیجه‌ی این اتفاق هی روحیه‌ی خود را از دست داد. در این زمان آثار نویسندگانی مثل فلورانس اسکل شین و ارنست هولمز التیام بخش روحیه‌ی او بودند. آثار مطالعه‌ی این کتاب‌ها در زندگی او منعکس شد و افکار او به سمت انرژی مثبت رفت.

هی هاوس

هی در سال 1970 با شرکت در جلسات علوم دینی تبدیل به یک پزشک دینی شد. او معتقد بود رفتار و حرف‌های افراد روی زندگی و بیماری‌های آنها تأثیر بسزایی دارد. به عنوان یک پزشک دینی به مردم در زمینه‌ی گفتار و و اظهارات آنها راهنمایی می‌کرد. خیلی زود تبدیل به سخنران محبوب کلیسا شد و به مردم مشاوره می‌داد.

لوئیز هی برای تأیید علمی نظریه‌های خود تحقیق گسترده انجام داد. مهم‌ترین عقاید او توانایی فرد در درمان هر نوع بیماری در بدن خود فقط با دوست داشتن خود و مثبت اندیشی بود. هی این موضوعات را در کارگاه‌های به مراجعین ارائه می‌داد.

لوئیز هی در نتیجه‌ی این تحقیق توانست کشفیات فکری خود را به تأیید علمی برساند. این موضوعات ابتدا در سال 1976 در جزوه‌ای با عنوان You Can Heal Your Body که با کتاب کوچک آبی نیز شناخته می‌شد، ارائه می‌شدند. این جزوه شامل لیستی از بیماری‌های مختلف بدن و علل متافیزیکی احتمالی آنها بود. با این کتاب میلیون‌ها انسان را به این باور القا کرد که منشأ همه‌ی بیماری‌ها ناراحتی روحی و منفی نگری‌های فرد است.

این کتاب در سال 1984 ویرایش شده و به مشهورترین کتاب او یعنی You Can Heal Your Life تبدیل شده است. به محض انتشار کتاب با استقبال عموم مردم همراه شد. خریداران توصیه‌های لوئیز هی را اجرا کرده و تحولی شگفت انگیز در زندگی خود ایجاد کردند.

لوئیز هی

لوئیز سرطان را شکست داد!

لوئیز هی در اواخر دهه‌ی 1970 به سرطان دهانه‌ی رحم مبتلا شد. او معتقد بود افکار منفی و کینه‌توزی او نسبت به کودک آزاری و تجاوز در ایجاد سرطان تأثیر زیادی داشته است. او ایمان داشت که برای درمان نیازی به تجهیزات پزشکی ندارد و از انجام درمان‌های معمول پزشکی اجتناب کرد. تنها از راه‌هایی نظیر رژیم غذایی، ماساژ رفلکسولوژی و گاهی تنقیه‌ی روده‌ی بزرگ را برای درمان انجام می‌داد. ادعا داشت با همین روش، قدرت بخشش زندگی گذشته‌ی خود و پاکسازی روحش توانست این سرطان بدون درمان را شکست دهد.

عقاید لوئیز هی

لوئیز هی معتقد بود انسان قادر به کنترل احساست درونی خود است. فرد می‌تواند در جهت بهبود و تعالی روح خود افکار و سخنان خود را به سمت مثبت اندیشی ببرد. در نتیجه از بیماری‌ها مصون ماند و یا بیماری خود را درمان کند. زندگی تلخ و دشوار او الهام بخش عقاید او بود.

ذهن زیبا و نگرش ملایم او نسبت به همه‌ی مسائل زندگی موجب تأثیرگذاری چشم گیر او بر روی جوامع مردم بود. او می‌گوید فرد باید با تاریکی درون خود مبارزه کند . تلاش کند هر روز انسان بهتری باشد. سرگذشت هی و چگونگی مبارزه‌ی او با سرطان میزان تأثیر افکار و روح انسان بر روی جسم و زندگی را نشان می‌دهد.

بنیاد Hay House

در سال 1985 شروع به پشتیبانی از گروه‌های حمایتی از افراد مبتلا به ایدز کرد. اولین گروه پشتیبانی او با نام Hay Rides، متشکل از شش مرد مبتلا به ایدز در اتاق نشیمن او بود. طولی نکشید که صدها نفر داوطلب این جلسات . این گروه کوچک در سال 1988 به تجمعی 800 نفره تبدیل شده و از اتاق نشیمن لوئیز هی به سالن تماشا خانه در غرب هالیوود در کالیفرنیا منتقل شد. در این زمان او با تکیه بر تجربیات خود کتاب ایجاد یک رویکرد مثبت را در زمینه‌ی ایدز منتشرکرد.

در سال 1988 لوئیز بنیاد انتشاراتی خود را با نام Hay House تأسیس کرد. این بنیاد میزبان بهترین نویسندگان جهان نظیر Doreen Virtue، دکتر Wayne Dyer، Marianne Williamson ، Deepak Chopra ، Suze Orman و Sylvia Brownie بوده است. علاوهبر این هی هاوس آموزه‌های “ابراهیم” را که از طریق استر هیکس هدایت می‌شوند، منتشر می‌کند.

بنیاد Hay House سازمانی غیر انتفاعی است که جوامع متفاوتی را از نظر مالی، سر پناه، مشاوره، خابگاه، مبتلایان ایدز، زنان آسیب دیده را تأمین می‌کند.

حمایت لوئیز هی از بیماران ایدز شهرت او را چندین برابر کرد و در مارس 1999 به نمایش اپرا و نمایش فیل دوناهو دعوت شد. با حضور لوئیز در برنامه‌ی اپرا کتاب You Can Heal Your Life پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز می‌شود.

در سال 2014، لوئیز هی هاوس پس از فروش 6.3 میلیون محصول، صد میلیون دلار درآمد کسب کرد که 8 درصد آن سود حاصل بود. این شرکت در نهایت به شرکتی چند میلیون دلاری تبدیل شد. تعداد زیادی از نویسندگان و مجموعه‌های گسترده محصولات، از جمله کتاب، CD و دوره‌های آنلاین در شرکت ارائه می‌شوند. علاوه بر این سخنرانی‌ها و کارگاه‌های آموزشی را با حضور نویسندگان خود برگزار می‌کند. این بنیاد فعالیت خیرخواهانه‌ی لوئیز را که بیش از 30 سال پیش آغاز شده است را همچنان ادامه می‌دهد. اکنون دفاتر این بنیاد در کالیفرنیا، نیویورک، لندن، سیدنی، ژوهانسبورگ و دهلی نو وجود دارند.

سال 2001 لوئیز مدرک دکترای افتخاری الهیات را از Religious SCIENCE International در Asilomar ، CA دریافت کرد.

فیلم زندگی لوئیز هی

در سال 2008 فیلم زندگی لوئیز هی با کارگردانی مایکل گورجیان ساخته شد. این فیلن با عنوان You Can Heal Your Life به گفته خود لوئیز داستان زندگی او، آموزه‌هایش و چگونگی بکارگیری تعالیم و عقاید خود در طول زندگی‌اش است. در فیلم سخنرانان و نویسندگان برجسته‌ای در زمینه رشد شخصی، نظیر گرگ برادن، وین دایر، گی هندریکس، استر هیکس، جری هیکس و دورین ویرتو نیز حضور دارند. در همان سال لوئیز هی برنده جایزه مینروا در کنفرانس زنان شد.

you can heal your life

آثار لوئیز هی

  • شما می‌توانید زندگیتان را بهبود ببخشید/ You Can Heal Your Life
  • قلب، سرچشمه افکار/ Heal Your Body
  • شفای زندگی/ The AIDS Book
  • باغ افکار/ A Garden of Thoughts
  • خودت را دوست داشته باش/ Love Yourself
  • قدرت در درون شماست/ The Power Is Within You
  • افکار قلب/ Heart Thoughts
  • دوست داشتن افکار برای افزایش رفاه/ Loving Thoughts For Increasing Prosperity
  • قدردانی، یک راه زندگی/ Gratitude: A Way Of Life
  • زندگی، بازتاب سفر در شما/ Life! Reflections On Your Journey
  • زندگی کامل عشقی-انسانی/ Living Perfect Love
  • سلامت بدن شما A-Z علل روحی برای بیماری‌های جسمی و راه غلبه بر آن‌ها/  Heal Your Body A–Z
  • ۱۰۱ راه برای سلامتی و شفا/ 101 Ways To Health And Healing
  • همه چیز خوب است/ All is Well
  • زندگی شما را دوست دارد/ Life loves you
  • من فکر می‌کنم، من هستم/  I Think, I Am

جمع‌بندی

لوئیز هی انعکاس قدرت افکار، انرژی و سخنان شما را بر روی زندگیتان نشان می‌دهد. کودکی تلخ او الهام بخش این مسیر پرشکوه او بود.

برای آشنایی با دیگر پیشروان کسب و کار ایرانی و غیر ایرانی روی compro کلیک کنید.

گری واینرچوک پادشاه بازاریابی

گری واینرچوک را پادشاه بازاریابی در شبکه های اجتماعی لقب داده اند او سال‌ها برای رسیدن به شهرت تلاش شبانه روز کرده است. او یکی از اولین کاربران شبکه‌های اجتماعی است که تبدیل به اینفلوئنسر شد. این شغل امروزه بسیار پردرآمد و پرطرفدار است. گری تاجری باهوش است که در اوایل فهمید که رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال برای ایجاد یک مدل تجاری سودآور چقدر اساسی هستند.

کودکی گری واینرچوک

گری واینرچوک در 14 نوامبر 1975 در بابرویسک، اتحاد جماهیر شوروی متولد شد و از نژاد یهودی‌های شوروی است. گری با خانواده‌اش پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به بلاروس معروف شد. او یکی از سه فرزند خانواده بود و در کنار یک خواهر و برادر بزرگ شد.

گری واینرچوک پس از گذراندن سه سال اول زندگی خود در بابرویسک، با خانواده‌اش به آمریکا رفت. پدرش یک تاجر بود و خانواده بزرگ در یک آپارتمان استودیویی در کوئینز، شهر نیویورک زندگی می‌کردند.

پدرش کار خود را در یک فروشگاه مشروبات الکلی در نیوجرسی آغاز کرد. فروشگاه متعلق به یکی از نزدیکان آنها بود. پدر گری واینرچوک فرزندانش را با خود برد تا در ادیسون، نیوجرسی زندگی کنند. گری همیشه ذهنیت کارآفرینی داشت و برای بدست آوردن درآمد اضافی هنگام تحصیل در مدرسه یک لیموناد برپا می کرد.

گری واینرچوک

گری واینرچوک حتی قبل از بزرگ شدن، همیشه علاقه‌مند به کسب درآمد بود. در نوجوانی، او از باغ های همسایه‌اش گل برداشت و آنها را در خیابان‌ها فروخت و این اولین فعالیت تجاری او بود. جذابیت طبیعی او به رشد تجارت وی کمک کرد. دکه لیمونادی که او در نوجوانی باز کرد یک حق رأی در هیئت آنها شد و در نتیجه مدیریت بسیاری از غرفه‌های لیموناد را در شهر به دست گرفت.

او همچنین با کارت‌های مسابقات بیسبال تجارت می‌‌کرد و هر هفته هزاران دلار درآمد بدست می‌‌آورد. پدر گری واینرچوک تا آن زمان کنترل کامل مشروبات الکلی را به دست گرفته بود و در نهایت از گری خواست که به کار او بپیوندد. گری نتوانست این پیشنهاد را رد کند و همه فعالیت‌های مستقل خود را متوقف کرد.

گری دبیرستان خود را در دبیرستان North Hunterdon به پایان رساند. در سال 1998، واینرچوک با مدرک لیسانس از کالج Mount Ida در نیوتن، ماساچوست فارغ التحصیل شد.

زندگی کاری گری واینرچوک

در 14 سالگی در سال 1990 به تجارت خرده فروشی شراب خانواده اش پیوست. کنترل فروشگاه آن‌ها “Shopper’s Discount Liquors”، واقع در اسپرینگفیلد، نیوجرسی، به او داده شد. با این حال، گری واینرچوک می‌دانست که تجارت الکترونیکی صنعتی است كه به سرعت در حال رشد است و می‌خواست از مزایای این صنعت بهره ببرد. این ایده منجر به تحول بزرگی در صنعت شراب پدرش شد.

گری فروشگاهی آنلاین راه اندازی کرد و نام آن را به “کتابخانه شراب” تغییر داد. برای تبلیغات بیشتر، یک کانال “YouTube” به نام “Wine Library TV” را راه اندازی کرد، و با پخش اینترنتی روزانه در آن انواع مختلف شراب را مورد بحث قرار داد.

در اواسط دهه 2000 با نام تجاری جدید، تجارت خانوادگی آن‌ها با سرعت بسیار بالایی رشد کرد. در حالی که ارزش آن پیش از این 3 میلیون دلار بود، اما تا سال 2005 ارزش این تجارت 60 میلیون دلار رسید. گری واینرچوک همچنین به این معروف است که تجارت شراب خانوادگی خود را از یک شرکت 3 میلیون دلاری به یک امپراتوری 60 میلیون دلاری تبدیل کرده است. او یکی از بنیان گذاران شراب سازی Empathy Wines است که در سال 2020 توسط شرکت‌های مارک‌های Constellation خریداری شد.

گری واینرچوک و پدرش

در سال 2006، گری یک وبلاگ ویدیویی در “YouTube” به نام “Wine Library TV” راه اندازی کرد. در آن وبلاگ گری برای بیان نظرات خود، طعم انواع شراب‌ها را می‌چشید و توصیه‌های خود را با مخاطبانش به اشتراک می‌گذاشت. در سال 2011، این نمایش 1000 قسمت را به پایان رساند. سپس پادکست روزانه‌ای را با عنوان “The Daily Grape” جایگزین آن کرد. برخی معتقدند که این مجموعه پادکست ویدیویی نقش بسیار زیادی در افزایش محبوبیت تجارت شراب گری داشته است.

با خوشحالی از موفقیت این کار، گری واینرچوک متوجه شد که بازاریابی آنلاین راهی است که باید دنبال کرد. در سال 2009، وی بنیان “VaynerMedia” را با مشارکت برادر کوچک خود AJ بنیان کرد. سرمایه گذاری در این کار در ابتدا با سرمایه‌ی بسیار کوچکی آغاز شد و سپس به یک شرکت چند میلیاردی تبدیل شد.

“VaynerMedia” خدمات مربوط به رسانه های پولی، استراتژی‌های رسانه‌ای، بازاریابی تأثیرگذار، استراتژی‌های تجارت الکترونیکی، نام تجاری شخصی و بازاریابی SMB را ارائه می‌دهد. در واقع تمام جنبه‌های بازاریابی آنلاین را پوشش می‌دهد. این شرکت با مشتریانی مانندPepsiCo” ، “General Electricو “Johnson & Johnson” خود را به عنوان یکی از برترین بازیکنان بین المللی در این بخش تثبیت کرده است.

در عرض چند سال از تأسیس، شرکت”VaynerMedia” در سال 2015 به لیست آژانس‌های Alist AAge راه یافت. سال بعد، این شرکت با درآمد ناخالص سالانه 100 میلیون دلار و 600 کارمند رشد فوق العاده‌ای داشت. این شرکت همچنین با “Vimeo” همکاری کرده است تا فیلمسازان و مارک‌ها را برای محتوای آنلاین متصل کند.

گری واینرچوک در سال 2017 شرکتی به نام “PureWow” را تصاحب کرد و نام آن را “The Gallery” تغییر داد. بنابراین یک شرکت جدید پس از افزودن چندین عنصر به “PureWow” تشکیل شد.

Gary Vaynerchuk

گری جدا از اداره شرکت‌های شخصی خود، برای پیشرفت ده‌ها شرکت تازه کار و تاسیس شده سرمایه گذاری کرده است. برخی از شرکت‌های بزرگی که وی در آنها سرمایه گذاری کرده Facebook” ، “”Venmo و “Twitter” می‌باشند. “Entrepreneur”، یک مجله معتبر آمریکایی، دارایی خالص گری واینرچوک در سال 2017 را 160 میلیون دلار تخمین زده است.

چند سرمایه گذاری دیگری که به گری اعتبار داده است شامل VaynerRSE” “، “”BRaVe Venturesو “VaynerSports” می‌باشد.

گری همچنین علاقه مندی فعالانه ای به رسانه‌های جمعی نشان داده است. او در سال 2017 در برنامه تلویزیونی “Planet of the Apps” ظاهر شد. این مجموعه متمرکز بر توسعه دهندگان جوان برنامه بود. گری یکی از اعضای دوره‌های بازیگران بود که شرکت کنندگان را قضاوت و راهنمایی می‌کرد.

در سال 2014، گری مجموعه ای از YouTube را راه اندازی کرد با عنوان “The #AskGaryVee Show” نام گذاری شده بود. گری برای ایجاد افراد حرفه‌ای استخدام نکرد و از افراد تیم داخلی خود استفاده کرد. سوالات برنامه از اینستاگرام و توییتر گرفته می‌شد و گری به آنها پاسخ می‌داد.

گری

در سال 2015، گری واینرچوک ساخت یک سری فیلم مستند ویدئویی را به نام “DailyVee” شروع کرد. این سریال زندگی گری را به عنوان یک تاجر به تصویر کشید. او خودش را به صورت زنده ضبط کرد، با دیگران مصاحبه می‌کرد و جلسات سرمایه گذاران را به اشتراک گذاشت. گری می‌خواست کارهای شرکت خود را تا آنجا که می‌تواند برای عموم مردم شفاف کند و این نمایش به او در انجام این کار کمک کرد.

گری تاکنون شش کتاب نوشته است. در سال 2009 ، او برای نوشتن 10 کتاب با “HarperStudio” قرارداد بست. اولین کتاب او، “آن را له کنید! چرا که اکنون وقت آن است که از اشتیاق خود لذت ببرید”، به یک کتاب پرفروش تبدیل شد. پنج کتاب باقی‌مانده که مبتنی بر کارآفرینی بودند، تا حدودی موفق شدند. علاوه بر این همه‌ی کتاب‌های او از پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز و آمازون هستند.

سخن آخر

گری واینرچوک نمونه‌ی بارز فرد موفقی است که از صفر شروع کرده. زمانی بوده که تنها دو دلار حقوق می‌گرفت و حالا دارایی او 160میلیون دلار تخمین خورده و هر روز نیز بر آن افزوده می‌شود. برای آشنایی با زندگی دیگر بزرگان کسب و کار ایران و جهان به compro مراجعه کنید.

استیو وزنیاک؛ جادوگر عصر رایانه!

استیو وزنیاک؛ جادوگر عصر رایانه!

استیو وزنیاک، جادوگر عصر رایانه، کسی است که با اختراع کامپیوترهای نسل یک و دو اپل انقلابی بزرگ در عرصه میکرو کامپیوتر در جهان به پا کرد. همزمان با رشد وزنیاک در عرصه فناوری رفتار و ویژگی های او نشان می داد که در عرصه تکنولوژی حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد و به قله های بالاتری دست پیدا می کند.

او علاقه‌ای به تحصیلات نداشت؛ اما نسبت به اختراع وسایل در خانه و به صورت دست ساز مشتاق بود. دیری نپایید که این شوق و اشتیاق او به یک شغل تمام وقت تبدیل شد؛ چرا که استیو با یکی دیگر از جادوگران عرصه تکنولوژی به نام استیو جابز آشنا شد. این دو باهم تاریخ در حال ظهور دنیای رایانه‌های شخصی را بازنویسی کردند.

استیو وزنیاک و استیو جابز شرکت اپل را تاسیس کردند، که به یکی از با ارزش ترین شرکت های جهان تبدیل شد. وزنیاک کارهای مهندسی شرکت را بر عهده گرفت و جابز به بازاریابی برای شرکت اپل مشغول شد. در اواخر دهه ۱۹۷۰ وزنیاک به تنهایی نسل یک و دو کامپیوترهای اپل را اختراع کرد.

استیو وزنیاک؛ جادوگر عصر رایانه!

وزنیاک چهار ثبت اختراع داشته و در طراحی اولین کنترل از راه دور قابل برنامه ریزی جهانی، GPS بی سیم و چندین مورد دیگر نقش داشته است. استیو وزنیاک به عنوان یک شخص افسانه‌ای، جوایز و نشان های زیادی را به‌ خاطر سهم چشمگیر و برجسته خود در زمینه علم و فناوری دریافت کرده است.

دوران کودکی و جوانی

استیو وزنیاک استیفن گری وزنیاک در تاریخ ۱۱ آگوست ۱۹۵۰ در سن خوزه (کالیفرنیا آمریکا) به دنیا آمد. مادرش (مارگارت ایلین کرن) از نژاد ایرلندی و پدرش (جاکوب فرانسیس جری) بود. او نژاد ترکیبی لهستانی، آلمانی، ایرلندی و انگلیسی دارد. زندگی در شهری که یکی از مراکز تکنولوژی آمریکا بود سود زیادی برای استیفن داشت و علاقه او به فناوری را بیش از پیش تقویت کرد.

استیو وزنیاک در کودکی علاقه زیادی به ساخت وسایل مبتکرانه مثل ولت متر، رادیو، ماشین حساب و بازی ها داشت. با وجود هوش بالا به تحصیلات عادی، علاقه‌ای نشان نمی داد و یادگیری روزانه او را خسته می کرد. در دوران دانشجویی به دلیل شکست مالی و عدم پرداخت شهریه از دانشگاه کلرادو انصراف داد و وارد دانشگاه کالیفرنیا شد.

استیو وزنیاک؛ جادوگر عصر رایانه!

مسیر شغلی

در سال ۱۹۷۱ از طریق یک دوست مشترک با استیو جابز آشنا شد. جابز هم شبیه استیفن از مدرسه و دانشگاه متنفر بود. با این حال علاقه زیادی به الکترونیک داشت. این شباهت پیوند خوبی بین این دو ایجاد کرد. این دو حین کار در شرکت (هیولت پاکارد) HP با هم دوست شدند.

در همین زمان بود که استیو وزنیاک از دانشگاه کالیفرنیا انصراف داد. در این بازه زمانی افزایش تقاضا برای رایانه های شخصی باعث اوج گیری دنیای الکترونیک شده بود. بیشتر این تقاضاها به خاطر توسعه ریزپردازنده ها بود. از آنجایی که استیو توانایی خرید یک رایانه شخصی را نداشت، تصمیم گرفت یک رایانه بسازد. نتیجه این تصمیم ساخت نسل اول رایانه های اپل با عنوان Apple I بود.

نکته قابل توجه این است که استیو وزنیاک تمامی کارهای سخت افزار، طراحی مدار و سیستم عامل را به تنهایی انجام داد. نسل اول اپل به اولین کامپیوتر خانگی تبدیل شد که یک کاراکتر را روی صفحه نمایش نشان می‌داد. او و استیو جابز نسل اول کامپیوترهای اپل را به کلوب کامپیوتری (Homebrew) بردند. این کلوب متشکل از علاقه‌مندان به الکترونیک و رشته کامپیوتر و محاسبات بود.

استیو جابز مسئولیت بازاریابی دستگاه را برعهده گرفت. این در حالی بود که تمرکز وزنیاک روی بهبود و تقویت بیشتر این دستگاه بود. آنچه موجب برتری Apple I نسبت به محصولات موجود در بازار می شد، قابلیت دستیابی آسان به ویدئو بود که دیگر دستگاه ها از آن بی بهره بودند.

با فروش دارایی های شخصی از جمله دستگاه‌های الکترونیکی، مثل ماشین حساب علمی پیشرفته وزنیاک، فولکس‌واگن جابز، بازی‌های رایانه‌ای و … سرمایه ای حدود ۱۳۰۰ دلار جمع‌آوری کردند. با این سرمایه اولیه در اول آوریل سال ۱۹۷۶ استیفن و جابز شرکت کامپیوتری اپل را در پارکینگ خانه جابز تاسیس کردند. همزمان استیو وزنیاک از HP استعفا داد و مسئولیت بخش تحقیق و توسعه اپل را بر عهده گرفت.

برخلاف دستگاه Altair 8800 کامپیوتر نسل اول اپل اساسا برای سرگرمی طراحی شده بود. پس از موفقیت نسل اول کامپیوترهای اپل استیو وزنیاک نسل دوم کامپیوترهای اپل را با عنوان Apple II طراحی کرد. بر خلاف مدل قبلی کامپیوتر اپل II قابلیت نمایش گرافیک رایانه را داشت. و از زبان برنامه نویسی Basic هم پیروی می کرد. علاوه بر این، این کامپیوتر ۸ اسلات داشت. نظر استیو جابز این بود که این کامپیوتر با ۲ اسلات طراحی شود اما استیو روی ۶ اسلات تاکید داشت. نتیجه این بود که نسل دوم کامپیوترهای اپل با ۸ اسلات تولید شد.

نسل دو کامپیوترهای اپل یکی از رایانه‌های شخصی بود که به تولید انبوه رسید. با گذشت زمان محبوبیت شرکت اپل افزایش یافت این امر باعث گسترش شرکت شد و مهندسان دیگری نیز روی کار آمدند و به این مجموعه بزرگ اضافه شدند.

در سال ۱۹۸۰ ارزش سهام این شرکت به ۱۱۷ میلیون دلار رسید. در سال ۱۹۸۱ استیو وزنیاک دچار حادثه هوایی شد. در این حادثه او شخصاً خلبان بود. به سختی از مرگ نجات یافت و دو سال طول کشید تا بهبودی کامل خود را به دست بیاورد. در این زمان اسپانسر دو جشنواره در ایالات متحده شد و از آنها حمایت کرد تا پیشرفت روز افزون تکنولوژی را جشن بگیرند.

استیو بعد از یک وقفه کاری مجدداً به اپل برگشت و به عنوان الهام بخش دیگر کارمندان، کار مهندسی شرکت را به عهده گرفت. دذ آن زمان این شرکت بسیار گسترش یافته بود و ارزش سهام آن به ۹۸۵ میلیون دلار رسید.

در شش فوریه ۱۹۸۷ استیو وزنیاک بازنشسته شد. او در واقع به نوعی از کار کناره گیری کرد و همین اتفاق باعث به وجود آمدن شایعات زیادی در مورد شرکت اپل شد. استیو در یکی از مصاحبه‌هایش گفته بود: “کار من در شرکت اپل دیگر تمام شده است. کار مورد علاقه من مهندسی و کار با قطعات است این شرکت دیگر نیازی به من ندارد.”

استیو وزنیاک؛ جادوگر عصر رایانه!

با این وجود تا به امروز به عنوان کارمند شرکت اپل شناخته می‌شود و سالانه ۱۲۰ هزار دلار دریافت می‌کند در ضمن استیو وزنیاک یکی از سهامداران اپل است. استیو وزنیاک  پس از بازنشستگی از شرکت اپل، شرکت جدیدی به نام CL 9 تأسیس کرد. این شرکت اولین کنترل از راه دور  قابل برنامه ریزی  جهانی را به بازار عرضه کرد.

مدت زیادی بود که استیو وزنیاک به خاطر نقش مهمی که معلمان در زندگی دانش آموزان بازی می کنند دوست داشت وارد عرصه تدریس شود. او پس از بازنشستگی از شرکت اپل بود که  با آموزش کامپیوتر به دانش آموزان از کلاس پنجم تا نهم به آرزوی خود رسید.

در سال ۲۰۰۱، استیو وزنیاک  WOZ یا Wheels of Zeus را تاسیس کرد. کار این شرکت تولید GPS بی‌سیم بود تا به مردم کمک کند چیزهای روزمره را به راحتی و بدون هیچ زحمتی پیدا کند. این شرکت در سال ۲۰۰۶ به دلیل عدم سوددهی به کار خود پایان داد.

پس‌از تاسیس WOZ وزنیاک شرکت Acquicor Technology را تأسیس کرد که یک شرکت هلدینگ تکنولوژی بود و با هدف خرید شرکت‌های عرصه‌ی فناوری و توسعه‌ی آن‌ها فعالیت می‌کرد. در سال ۲۰۰۲، وزنیاک به عضویت هیئت ‌مدیره‌ی شرکت Ripcord Networks درآمد. بعد از کار مهندسی به نویسندگی روی آورد اولین اثر استیو وزنیاک زندگی نامه اش با نام (iWoz) بود. از دیگر کتاب های او می توان به کتاب های زیر اشاره کرد:

From Computer Geek to Cult Icon,

How I Invented the Personal Computer,

Co-Founded Apple

Had Fun Doing It

در سال 2014، استیو وزنیاک به عنوان دانشمند ارشد به Primary Data پیوست. این شرکت، شرکتی است که توسط مدیران سابق Fusion-io مانند لنس اسمیت، دیوید فلین و ریک وایت تأسیس شده است.

استیو وزنیاک؛ جادوگر عصر رایانه!

زندگی شخصی

استیو وزنیاک در لس گاتوس، کالیفرنیا زندگی می کند. همسر فعلی او جانت هیل است. استیو از ازدواج قبلی خود صاحب سه فرزند شده است. همسر سابق او کندیس کلارک بود. از نظر اعتقادی استیو یک آدم عرفانی و با ایمان است.

استیو وزنیاک  یکی از همکاران و خیرین اصلی موزه کمک به کودکان در سن خوزه بود. به مناسبت سهم برجسته او، خیابان روبروی موزه Woz Way نامگذاری شده است. این بنیانگذار شرکت اپل پس از بازنشستگی از این شرکت در سال 1986 ادامه تحصیل داد و لیسانس خود را در رشته علوم کامپیوتر و مهندسی برق گرفت. اگر کنجکاو زندگی‌نامه و موفقیت‌های دیگر پیشروان کسب و کار ایرانی و غیر ایرانی به compro نگاهی بیاندازید.

امی سداریس

با امی سداریس آشنا شوید!

امی سداریس یک بازیگر مشهور و کمدین آمریکایی است که با بازی در سریال محبوب غریبه ها با آب نبات (Strangers with Candy) در نقش (جری بلانک) به شهرت رسید.جدا از حرفه بازیگری، امی سداریس نویسنده نیز هست.  امی سداریس نویسنده چندین کتاب مثل (من تو را دوست دارم)/(I like you)، مهمان نوازی تحت تاثیر، (Hospitality under the Influence) و صنایع دستی برای فقرا، (Crafts for Poor People) است.

امی با برادر خود، دیوید سداریس که یک طنزپرداز معروف است رابطه ی صمیمانه ای دارد. او با همکاری برادرش دیوید سداریس چندین نمایشنامه نوشته است، از جمله: استامپ میزبان، (Stump the Host)، کفش یک زن، (One Woman Shoe) و خانواده تلنت، (The Talent Family).

امی سداریس در طول زندگی حرفه ای خود به خاطر اثر خاص و فوق العاده ای که روی صحنه تئاتر و تلویزیون از خود بجا گذاشت، مشهور شد. طنزپردازی در ذات امی  نهفته است و جملات و رفتار های او همواره با طنز و بداهه همراه هستند.

علاوه بر این او در نمایش های دیگری از جمله راهب، (Monk) و فقط به من شلیک کن، (Just Shoot Me) حضور داشت، امی سداریس در تعداد زیادی از فیلم های بزرگسالان و کودکان ایفای نقش کرد و محبوب تر شد. از جمله کارهای رده سنی کودکان که امی در آن صدا پیشگی کرد می توان به مدرسه راک، (School of Rock) که یک کمدی موزیکال بود و شرک ۳ (Shrek the Third) اشاره کرد. همکاری امی با کمپانی بزرگ والت دیزنی محبوبیت او را دو چندان کرد.

این بازیگر زیبا علاوه بر کار بازیگری و نویسندگی در اوقات فراغت خود مشغول به اداره یک آشپزخانه کاپ کیک و چیزبال است. یکی از کارهای او با نام در خانه با امی سداریس (At home with Amy Sedaris) که در سال ۲۰۱۷ کلید خورد بی ربط به این علاقه شخصی امی نیست.

افراد موفق

کودکی و جوانی

امی لوییس سداریس در نیویورک متولد شد، پدر و مادر او شارون و لو سداریس  هستند. پدر امی یونانی و مادر او از انگلیس-آمریكا بود. او با  خواهرها و برادرهایش به نام های دیوید، لیزا، گرتچن و تیفانی  در رالی، کارولینای شمالی بزرگ شد.

در نوجوانی مشغول به کار در سوپر مارکت (وین دیکسی) شد اما از سمت خود به عنوان صندوق دار اخراج شد. او از بلندگو اعلامیه های جعلی اعلام می کرد و رئیس صندوق بار ها او را به اخراج تهدید کرده بود و بالاخره این اتفاق افتاد.

پس از آن کار در یک باشگاه کمدی در شیکاگو را انتخاب کرد. امی در آنجا پیشخدمت کوکتل بود اما  به دلیل تاخیر برای حضور سر کار از این باشگاه نیز اخراج شد. امی در یکی از مصاحبه های خود گفته بود: “من دسته کلید رییس باشگاه را توی برف ها انداختم و شنیدم که بهار سال بعد این دسته کلید پیدا شد.”

در سال ۱۹۹۱ در یک فیلم تلویزیونی به نام معاملات بزرگ، (Big Deals) در نقش توپاس رادولویچ، (Topas Radulavitch) ظاهر شد. در این مدت عضو یک موسسه بداهه سازی و طنزپردازی مستقر در شیکاگو نیز بود و مطالب او در یکی از ستون های این مجله به چاپ میرسید.

مسیر شغلی

اولین درخشش او با بازی در کمدی  خروج ۵۷ (Exit 57) در سال ۱۹۹۵ اتفاق افتاد. این نمایش کمدی سه فصل داشت. در سال بعد امی سداریس در فیلم های رئیسان بد به جهنم می روند و زمان ها ظاهر شد. با کار در این مجموعه ها نام امی سداریس بر سر زبان ها افتاد.

امی سداریس تا سال ۱۹۹۷ با همکاری برادرش دیوید سداریس چندین نمایشنامه با نام های نمایش یک زن، (One Woman Show)، حادثه در دستگیره کفشدوزک (Incident at Cobbler’s Knob) و اسرار کوچک فریدا (Little Frieda Mysteries) را نوشت.

سال ۱۹۹۸ سال پر کاری برای امی سداریس بود. در این سال او در فیلم های چرخ های خشم، (Wheels of Fury)، غریبه ها با آبنبات، (Strangers with Candy)، تاخیر در یک جشن، (Retardation, a Celebration) و شش روز، هفت شب، (Six Days Seven Nights) بازی کرد. این سال قدم بعدی امی برای محبوبیت هر چه بیشتر او میان مردم و بینندگان بود.

از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۰ برای نقش معروف جری بلانک در غریبه ها با آبنبات انتخاب شد. او نقش یک دانش آموز دبیرستانی را بازی می کرد و در 30 قسمت حضور داشت. سال بعد او در مجموعه های تلویزیونی پرتاب (Fling) و فقط به من شلیک کن (Just Shoot Me) دیده شد.

همان طور که اشاره شد امی سداریس جدا از بازیگری، نویسنده نیز هست. او در سال ۲۰۰۳ به همراه استیون کولبرت و پل دینلو رمان متن و تصویر ویگفیلد (Wigfield) را نوشت. در همان سال امی در فیلم های مدرسه راک، (School of Rock) و اِلف (Elf)  بازی کرد.

از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ آثار نمایشی زیادی از خود به جای گذاشت و طی همین مدت در ماهنامه ای به نام (The believer) مشغول به نویسندگی بود.

امی سداریس

امی سداریس در مجموعه های تلویزیونی زیادی مثل اِد, (Ed), اسم من ارل است، (My Name is Earl)، خیابان کنجد، (Sesame Street)، و … بازی کرد. سال ۲۰۰۷ از سال های پرکار و شلوغ امی سداریس  بود زیرا او در فیلم های(فرشتگان برف)، (فداکاری)، (شرک ۳) و (بلوغ) بازی کرد، چندین نمایش تلویزیونی کار کرد و سال بعد در نمایش (Yo Gabba Gabba) نقش معروف پری دندان را بازی کرد.

از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ چندین فیلم مثل مربی باشگاه، (Gym Teacher)، فیلم، (The Movie) و دوستان فضایی، (Space Buddies) بازی کرد. امی در این دوره زمانی کتاب صنایع دستی برای فقرا، (Crafts for Poor People) را نوشت. در این مدت به کار در نمایش هایی مثل پدر آمریکایی، (American Dad)، میانه، (The Middle)، باب اسفنجی شلوار مکعبی، (SpongeBob SquarePants) و چندین کار دیگر مشغول بود.

از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۳ امی سداریس بیشتر مشغول به کار در تلویزیون بود، از جمله (30 Rock) و (The Heart She Holler). امی سداریس همکاری های زیادی با والت دیزنی داشته است و کار صداپیشگی خیلی از نقش های معروف این کمپانی را امی انجام داده است.

کار‌های اصلی

موثر‌ترین نقش امی سداریس، نقش اول نمایش غریبه ها با آبنبات یا همان جری بلانک بود. در واقع اکثر افراد امی را با نقش جری بلانک به یاد می‌آورند و جزء یکی از بهترین آثار اوست. اگر چه اجرای این برنامه بعد از سه فصل لغو شد ولی در بین ۳۰ فیلم برتر (TV Guide’s ‘Top Cult Shows Ever) قرار گرفت. میزان محبوبیت این نمایش به قدری بالا است که چندین اقتباس از این فیلم اتفاق افتاد.

امی سداریس

زندگی شخصی

امی سداریس با پاول دینلو همبازی خود در فیلم غریبه ها با آبنبات رابطه داشت. این رابطه هشت سال ادامه پیدا کرد و بعد از جدایی این دو دوست صمیمی باقی ماندند و بچه های پاول، امی را مادربزرگ خود میدانند. هر چند که او بارها ابراز کرده است که علاقه ای به ازدواج یا بچه دار شدن ندارد.

امی سداریس یکی از هواداران پر و پا قرص PETA (بنیاد مردمی رعایت اصول اخلاقی در برابر حیوانات) نیز هست. شعار او این است که “وقتی لباس خز دار میپوشید مردم به شما میخندند نه با شما.”

برای آشنایی با دیگر پیشروان کسب و کار ایرانی و غیر ایرانی از دیگر مطالب compro دیدن کنید.