شاهرخ ظهیری در سال ۱۳۰۹ در شهر ملایر متولد شد. او در خانوادهای متوسط در ملایر زندگی میکرد و پدر شاهرخ اهل ملایر و مادر او اهل تهران بود. شغل پدرش کشاورزی بود. شاهرخ ظهیری تا سن ۲ سالگی در ملایر زندگی میکرد و بعد از آن به تهران رفت و حدوداً دو سال در تهران زندگی کردند. بعد از آن پدر آقای ظهیری در اداره دارایی قم به عنوان رئیس استخدام شد و شاهرخ به همراه خانوادهاش از سن ۴ سالگی به مدت ۱۲ سال در شهر مذهبی قم ساکن بودند. پدر او خیلی زود فوت کرد و او به عنوان پسر ارشد مسوول اداره خانواده شد. تحصیلات شاهرخ ظهیری در مقطع دیپلم به اتمام رسید و او به استخدام فرهنگیان در آمد و معلم شد. شاهرخ ظهیری همزمان با معلمی وارد دانشگاه شد و لیسانس حقوق قضایی گرفت و از معلمی به دبیری ارتقا رتبه داد.
شروع کار دیگر در کنار معلمی
کار معلمی از نظر درآمدی، ذهنی و روحی شاهرخ ظهیری را راضی نمیکرد. آقای ظهیری تصمیم گرفت که در کنار تدریس، کار دیگری را نیز شروع کند، لذا تحصیل دار یک کارخانه پارچهبافی شد. صبحها در آنجا کار میکرد و عصرها در دبیرستان درس میداد. کمکم به لحاظ صداقتی که داشت و در کار بازاریابی و فروش خبره بود، مورد توجه صاحبان کارخانه قرار گرفت و پس از اینکه کار کارخانه افزایش یافت و به رشتههای دیگر چون واردات ماشینآلات کشید، به عنوان مدیر فروش کارخانه انتخاب شد. او به خاطر فروش بالایی که داشت و صمیمانه کار میکرد، توانست در بین سایر شرکتها شناخته شد.
تأسیس شرکت مهرام
در آن زمان مهدی بوشهری شوهر اشرف، خواهر شاه معدوم به همراه اسدالله علم وزیر دربار و چند نفر دیگر گروهی تحت عنوان ماه داشتند که صاحب شرکتهای متعدد در رشتههای گوناگون از جمله ماه یار، مهکشت، ماه سال و… بود.
شاهرخ ظهیری مدیر شرکت مهکشت شد که کار تجارت و واردات تراکتور و کمباین را داشت. کمی بعد به خاطر باند بازیهای قدرت قرار شد بوشهری از شرکت خارج شده و شرکت منهل شود. آقای ظهیری در فکر تأسیس یک شرکت مرتبط با صنایع غذایی بود و نام آن را نیز انتخاب کرده بود که کارگروه ماه به هم خورد. بعد از آن او تصمیم گرفت ایده تأسیس این شرکت را خود دنبال کند و همراه یک شریک دیگر در سال ۱۳۴۹ مهرام را با یک میلیون تومان سرمایه تأسیس کرد. شاهرخ ظهیری در این باره میگوید: «واقعاً به آن روزها که نگاه میکنم، میبینم این موفقیت مرهون چه درسها از بزرگان بازار و تجارت و چه سختیهای طاقتفرسا و بویژه صحت فکر و عمل، صداقت و راستی، پشتکار و خلاقیت است.»
بزرگترین خلاقیت آقای ظهیری با مهرام تولید سس مایونز است. شاید باور نکنید اما آن زمان کسی نمیدانست مایونز چیست، چگونه خورده میشود و در چه مواردی مصرف میشود.
برای شروع کار مهرام مثلاً ما سراغ تولید رب گوجهفرنگی که همگان میشناختند نرفتیم. شاهرخ ظهیری خلاقیت ایجاد کرد تا یک فرهنگ غذایی جدید در کشور درست شود، تا جایی که هنگام جنگ تحمیلی سس مایونز بازار سیاه پیدا کرد!
اوایل کار کسی اصلاً سس مایونز را تحویل نمیگرفت و آنها برای جا انداختن آن روشهای جدید بازاریابی ابداع کردند که یکی از آنها خرید کاذب بود. او ۴۰ ـ ۳۰ نفر از مرد و زن و بچه و پیرمرد را استخدام کرده بود که به مغازهها بروند و سس مایونز بخرند. آقای ظهیری خود سسها را میخرید و دوباره کارتن میکرد و به مغازهها میفرستاد. با این کار او ۵۰ درصد تولید را خود آقای ظهیری میخرید و ۵۰ درصد دیگر را مغازهدارها میفروختند. اما این کار برای فروش محصولات کارخانه کافی نبود. مغازهدار باید علاقهمند به فروش کالای او میشد.
آقای ظهیری راه دوم را انتخاب کرد و از ویزیتورهایش خواست تا از تاریخ تولد مغازهدارها را که اکثراً آذریزبان بودند، اطلاعات کسب کنند. بعد از آن او براساس تاریخ تولد مغازه دارها تعدادی کارتتبریک چاپ کرد و با یک سبد گل برایشان فرستاد. مغازه دارها از این کار آقای ظهیری بسیار خوشحال میشدند. آنها به کارخانه تولید سس مهرام تماس میگرفتند و احساس قدردانی و خوشحالی خود را بیان میکردند. در نتیجه کمکم فروش سس مایونز در ایران افزایش یافت.
شاهرخ ظهیری روزهای سخت، پرکار، پرهیجان و پرباری را گذراند و تجربههای زیادی آموخت. او از ورشکستگی و بیچیزی شروع کرد و از صفر بالا آمد.
صادرات محصولات مهرام به آمریکا
داستان صادرات محصولات کارخانه مهرام به آمریکا نیز شنیدنی است. در آن زمان، ایران درگیر تحریم ایالات متحده بود. به همین دلیل آقای ظهیری ناچار بود که محصولات خود را از طریق دوبی به آمریکا صادر کند. محموله صادراتی او در طی ۱۵ روز با کشتی از دوبی به آمریکا میرسید. یکی از حامیان آقای ظهیری در آن زمان، آقای نهاوندیان معاونت وزارت بازرگانی سابق بود که او را تشویق میکرد تا به هر مقدار که می اتواند محصولات مهرام را به آمریکا و کانادا صادر کند. محمولههای صادراتی مهرام در بندر لس آنجلس در غرب آمریکا از کشتی تخلیه و از آنجا میان فروشگاههای معتبر آمریکا توزیع میشد و مشتریان پروپاقرصی نیز در آن کشور داشت.
پیشرفت آقای شاهرخ ظهیری از زبان خود
من درسها گرفتم و این درسها را به کار بستم. من صداقت و درستی را از کف بازار یاد گرفتم. یادم نمیرود. برای کارخانه پارچه درخشان یزد پنبه میخریدم. من به عنوان تحصیل دار کارخانه میرفتم تا پول پنبه را بدهم.
یک روز من در کنار پدر آقای لاجوردی (همان لاجوردی که گروه صنعتی بهشهر را تأسیس کردند) و برای اولین بار در کشور از پنبه روغن گرفتند، بودم تا چک پنبهها را بدهم. داشتم چای میخوردم که یکی از دلالهایی که برای ایشان کار میکرد، آمد و گفت: «حاجآقا من پنبههای دیروز را یک تومان گرانتر فروختم و چک هم گرفتم.» ایشان گفت: «کدام پنبه؟» دلال گفت: «همان پنبهای که شما دیروز به حاج محسنآقا فروختید.» ایشان گفت: «آن را که فروختم.» دلال گفت «میدانم. اما چک آن را گرفتید؟ پول گرفتید؟ امضایی چیزی کردید؟» ایشان گفت: «خیر.» دلال پاسخ داد: «حاجآقا شما که فقط حرف زدید. اما من برایتان چک هم گرفتم.» آقای لاجوردی گفت: «وقتی حرف میزنی، حرف یعنی چک، یعنی امضاء. یک تومان که ارزش ندارد. شما بگو صد میلیون تومان. نه! من قبلاً آن را فروختهام، برو پسش بده.»
حالا تصور کنید من یک جوان ۲۴ ـ ۲۳ ساله از ایشان چه درس خوبی گرفتم. اینگونه بود که من شروع به ترقی کردم، طوری که در سال ۷۵ که سهامی عام شدیم، حدود یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان سود انباشته داشتیم و کامیون از خط تولید به محل فروش میرفت و در عین حال یک واحد ما به ۷ کارخانه در کشور تبدیل شد و نخستین صنعت غذای ایران شدیم.
تمام این موفقیتها با دست، سرمایه و دشواریهای بسیاری به دست آمد. الان که به این موقعیت رسیدهام، صادقانه بگویم: «رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند».
آقای ظهیری خطاب به دیگران میگوید:
«پول هیچ سعادتی نمیآورد دوست من. چند خواهی تن را برای پیرهن / تن رها کن تا نخواهی پیرهن. من یک میلیاردر بااصالت هستم. تمام دارایی من، آبرو و حرمتی است که دارم، چون کلاه سر کسی نگذاشتم، مال کسی را نخوردم، تقلب نکردم و دروغی نگفتم. من ماهیت وجودی خودم را حفظ کردم، اما شک ندارم که هدفم از ابتدا پولدار شدن بود و این که از معلمی برای مادر، خواهر، برادر و خودم زندگی بسیار خوبی درست کنم که کردم. اما وقتی به قله پول رسیدم، دیدم اینجا خبر آنچنانی نیست و آنچه بر جای میماند خوبی، پاکی و صداقت است که ثمره عمر من محسوب میشود، نه پول، نه پول و نه پول.»
رازهای موفقیت شاهرخ ظهیری
راز موفقیت شاهرخ ظهیری در ۳ چیز خلاصه میشود. این سه چیز شامل موارد زیر هستند:
- صداقت
- مقاومت
- پشتکار
راه حل بسیاری از مشکلات کار و زندگی ابتکار وخلاقیت است وگرنه کسی با اتکا به سرمایه و امکانات مادی کارافرین نمیشود و اگر هم که کارافرین بشود یقیناً کارافرین موفقی نخواهد شد.
پایان کار آقای ظهیری در شرکت مهرام
بعد از پایان جنگ تحمیلی، مشکلات اقتصادی به گونهای دیگر بر سر جامعه صنعتی ایران خراب شد. بانک مرکزی در آن زمان اعتبارات شرکتهای خصوصی را تا ۵۰ درصد کاهش داد و به این ترتیب واحدهای تولیدی بخش خصوصی برای خرید و تأمین مواد اولیه با مشکل مواجه شدند. شرکت مهرام نیز که تا پیش از این در قالب سهامی خاص فعالیت میکرد، به ناچار به سهامی عام تبدیل شد و با ورود ۵۰ درصد سرمایه شرکت به بورس جان تازهای گرفت.
شاهرخ ظهیری در آن زمان بود که دیگر توان اداره مهرام را در خود ندید. بالارفتن سن و بیماری قلبی او باعث شد که از مدیریت شرکت مهرام کناره گیری کند. با این حال پایگاه دیگری برای ادامه فعالیت ظهیری فراهم بود. او در زمان اداره مهرام همکاری مستمری با اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران داشت و همزمان با برگزاری اولین دوره انتخابات اتاق به عضویت هیات نمایندگان پارلمان بخش خصوصی درآمده بود.
شاهرخ ظهیری بیش از ۳۰ سال است که عضو اتاق بازرگانی تهران است و طی دو دوره اخیر در سمت عضو هیات رئیسه اتاق تهران و به عنوان خزانه دار اتاق تهران مشغول به فعالیت است.
سخن پایانی
برای شهروندانی که نزدیک به سه دهه محصولات غذایی مهرام را مصرف میکنند جالب است بدانند که بنیانگذار این کارخانه غذایی چه کسی بوده است. شاید برای شما نیز جذاب باشد که بدانید چه کسی با فرستادن شاخه گل و کارت تبریک در روز تولد فروشندگان محصولات مهرام، سعی در شناخت محصولات کارخانهاش در بین مارکها و برندهای مختلف داشت.
شاید بعد از گذشت چندین سال برایتان جالب باشد که چه کسی با خرید کارخانه سرکه از پسر پهلوی اولین سس را وارد سفرههای مردم عزیز ایران کرد. شاهرخ ظهیری، این کار آفرین موفق، در روز 26 فروردین سال 98 به خاک سپرده شد. یادش گرامی و روحش شاد.
کشتی بادبانی کسب و کارتان را با انگیزه، در تلاطم امواج به مقصد مطلوب هدایت کنید.