بیوگرافی آنتونی رابینز

بیوگرافی آنتونی رابینز

آنتونی رابینز  در ایالات متحده، کانادا و بسیاری از کشورهای اروپایی دارای شهرت فراوان است. او که تا چند سال پیش، در گمنامی و فقر میزیست، توانست در مدت کوتاهی خود را به ثروت، موفقیت و شهرت کمنظیری برساند و منشأ خدمات فرهنگی، آموزشی و درمانی ارزندهای گردد: انجام فعالیتهای رواندرمانی سریع و مؤثر، رفع انواع مشکلات فکری و روانی مانند ترسهای واهی و بیمورد، ارائهی سخنرانیهای مفید و مؤثر در شهرهای گوناگون، اجرای برنامههای تلویزیونی، تشکیل اردوهای تابستانی آموزنده برای دانشآموزان مدارس، تشکیل سمینارهای مرتب و پرطرفدار بهمنظور تقویت روحیه و ایجاد انگیزهی تلاش و کوششهای مثبت و سازنده در افراد و بسیاری از فعالیتهای خیرخواهانه و مردمی دیگر.آنتونی رابینز (  Antony robinz )در سال ۱۹۶۱ در خانواده ای نسبتاً فقیر به دنیا آمد. پس از گرفتن دیپلم متوسطه به کارهای گوناگون روی آورد، اما توفیق چندانی نیافت.

آنتونی رابینز در سن ۲۲ سالگی در آپارتمان ۴۰ متری محقری، زندگی مجرد فقیرانه ای داشت و به گفته ی خودش، ناچار بود ظرفهای غذای خود را در وان حمام بشوید. گذشته از گرفتاری های مالی، بر اثر پرخوری و بد خوراکی، بیش از یکصد و بیست کیلوگرم وزن داشت، و به علت چاقی، دچار تنبلی، بی حالی و خواب آلودگی شده بود.

اما در عین فقر و فلاکت، رؤیاها و آرزوهای جاه طلبانه ای داشت، و در عالم خیال، خود را در قصر زیبایی در ساحل دریا و نزدیک جنگل سرسبزی مجسم می ساخت و برای خود همسری شایسته، اتومبیل گران قیمت و امکاناتی رویایی در نظر می گرفت. سر انجام مصمم شد که با چاقی خود، مبارزه کند و برای رسیدن به این هدف به مطالعه ی چند کتاب پرداخت، اما مطالب آنها را ضد و نقیص یافت و آنها را دور انداخت. پس از آن، برای کاهش وزن خود، راهی دیگر جست. به فکر افتاد فردی را که از هر جهت سالم و دارای تناسب اندام باشد، پیدا کند و افکار، اعتقادات، و نحوه ی تغذیه او را سرمشق خود قرار دهد. این شیوه، مؤثر واقع شد و توانست در کمتر از دو ماه، بدون استفاده از رژیم غذایی و عمدتاً با شیوه های روانشناسی و کنترل فکر و ذهن، حدود پانزده کیلوگرم از وزن خود را کم کند، و با توجه به قامت بلند خود که در حدود دو متر بود، تناسب اندام خود را بدست آورد.

موفقیتی که در زمینه کنترل وزن نصیب آنتونی رابینزشد، وی را به اندیشه وا داشت که شاید این شیوه را بتوان در هر زمان، هر جا و هر زمینه، در مورد هر کسی بکار گرفت. ابتدا معتقد شد که برای بدست آوردن و حفظ تناسب اندام، در وهله ی اول باید افکار، تصورات، و رفتارهای فردی را که از نظر وزن متناسب است دریابیم. ببینیم آن فرد چه می خورد، چه اندازه ای می خورد و چگونه می خورد. سپس او را سرمشق قرار دهیم و به همان نتیجه برسیم.

پس از آن معتقد شد که ساختمان مغز و اعصاب افراد (بشر)، کم و بیش به هم شبیه است، پس اگر کسی در نقطه ای از دنیا توانسته است کاری بزرگ را به انجام برساند، من هم که دارای مغز و اعصاب مشابه او هستم می توانم عیناً همان کار را انجام دهم و به همان نتیجه برسم، به شرط آن که از همان راهی که او رفته است بروم و طرز تفکر و رفتارم شبیه او باشد. او این طرز تلقی را مورد عمل قرار داد و به دیگران نیز توصیه نمود و نتایج را بررسی کرد و به درستی این عقیده ایمان یافت.

در این هنگام به مطالعه عمیق، کتب روانشناسی و شرکت در کلاس های استادان این علم پرداخت و با فنون تازه ای از قبیل « برنامه ریزی عصبی ـ کلامی » و « روش های انجام بهینه کارها » آشنا گردید، و چون این شیوه ها را در مورد خود و دیگران به کار گرفت و به نتایج چشمگیری نایل شد، تدریجاً توجه افراد بسیاری به سوی او جلب گردید.

آنتونی رابینز در سال ۱۹۸۴ شیوه های تازه روانشناسی را برای تعدادی از قهرمانان ورزشی مورد آزمایش قرار داد و آثار آن در بازیهای المپیک ۱۹۸۴ نمایان گردید. پس از آن، ارتش آمریکا وی را برای تدریس روش های جدید یادگیری به نظامیان دعوت کرد. ضمن اجرای این طرح متوجه نقایص آموزشی ارتش در زمینه تیراندازی گردید و مدعی شد که می تواند زمان برنامه های آموزشی مزبور را به نصف تقلیل دهد. ارتش با وی قرار داد بست تا چنانچه بتواند ادعاهای خود را عملاً به اثبات برساند، دستمزد قابل توجهی به او بدهد.

او نه تنها توانست مدت این دوره را به کمتر از نصف برساند، بلکه درصد قبولی شرکت کنندگان را که تا آن زمان به طور متوسط ۷۰% بود، به ۱۰۰% افزایش داد. قابل توجه اینکه خود وی تیر اندازی نمی دانست و از اسلحه و جنگ تنفر داشت و آنچه مایع توفیق او شد، اطلاعات عمیق روانشناسی، لحن نافذ و احاطه به اصول آموزش و نحوه یادگیری بود.

این موفقیت ها، پاداشهای مادی و معنوی فراوانی به همراه داشت. پله های بعدی موفقیت را به سرعت طی کرد و به زودی به همه آرزوها و خواسته های خود رسید. در کمتر از دو سال، با همسر دلخواه خود ازدواج کرد. قصر زیبایی در سواحل سرسبز « سن دیه گو » خرید که از طرفی مشرف به دریا بود. اتومبیل و وسایل زندگی خود را مطابق با آنچه در رویاهای جوانی خود می دید، تهیه کرد. به کمک دوستانش شرکتی را تأسیس کرد که نامش را « بنیاد رابینز » ، گذاشتند که به منظور کمک به افراد برای رسیدن به موفقیتهای فردی و حرفه ای تأسیس شده است و سالانه دهها هزار نفر را آموزش می دهد.

آنتونی رابینز برای بهبود عملکرد کارکنان ، با سازمانهایی از قبیل IBM، American express ، Mac Daglas ، AT&T و ارتش ایالات متحده و همچنین تیمهای ورزشی لس آنجلس و قهرمانان مدال طلای المپیک همکاری کرد. وی همچنین مورد مشاوره ی بسیاری از چهره های معروف جهانی بوده و درمورد بازسازی شهر شفیلد که چهارمین شهر بزرگ انگلستان است نیز طرف مشورت بوده است.

آنتونی رابینز سمینارها و سخنرانی های متعددی را در شهرهای مختلف اجرا کرد و برنامه های آموزشی فراوان را برای خردسالان، بزرگسالان، معلولین و عقب افتادگان ذهنی ترتیب داد و در سال ۱۹۹۱ بنیادی غیرانتفاعی را بوجود آورد که هدفش کمک به کودکان عقب مانده ، افراد بی خانمان ، سالمندان و زندانیان است . با شیوه های روان درمانی خاص خود، بسیاری ازافراد را از چنگال یأس ها، افسردگی ها و ترسهای بی دلیل ( نظیر ترس از تاریکی، جمعیت، ارتفاع، مرگ و نظایر آن ) نجات داد و به شهرها و کشورهای متعدد مسافرت کرد و مورد مشورت افرادی از طبقات مختلف نظیر رؤسای جمهوری، مدیران، صاحبان صنایع و بازرگانان واقع شد و در سمینارهای او گروه های بیشماری شرکت کردند. از طریق مطبوعات و برنامه های هفتگی تلویزیونی به اشاعه افکار و عقاید خود پرداخت.

در ضمن، برنامه ی « عبور از روی آتش » آنتونی رابینز که بخش کوچکی از محتوای سمینارهای او را تشکیل می داد و به منظور ایجاد اعتماد به نفس در شرکت کنندگان طرح شده بود توجه مطبوعات و رسانه های گروهی را جلب کرد.

اجرای سمینارها و برنامه های تلویزیونی نامبرده شده تا این زمان همچنان ادامه دارد و همه ی هفته، بینندگان مشتاق، برنامه های او را از تلویزیون مشاهده می کنند.

علاقه ی خاص رابینز به این است تا با کمک به افراد ، جهان را جای بهتری برای زیستن بسازد ، و به افراد جامعه کمک کند تا سرنوشت خود را به دست گیرند ، روابط خود را باافراد جامعه بهتر سازند ، به دنبال هدف های ارزشمند زندگی خود بروند ، بر ناکامی های عاطفی یا مالی غلبه کنند و به سهم خود به جامعه و کشور خدمت نمایند.

رابینز، در سال ۱۹۸۶، در حالی که بیش از ۲۵ سال نداشت، حاصل اندیشه ها و تجربه های عملی خود را در کتابش به نام « به سوی کامیابی » به رشته تحریر کشید و در آن رازهای موفقیت خود و بسیاری از افراد موفق را آشکار ساخت. این کتاب در ۱۹۸۷، عنوان پرفروش ترین کتاب را به خود اختصاص داد.

در سال ۱۹۹۱ کتاب دیگری به نام بسوی کامیابی ۲ ( نیروی عظیم درون را فعال کنید ) به رشته تحریر در آورد. این کتاب نیز مانند کتاب قبلی به عنوان پرفروش ترین کتاب سال انتخاب شد. سال ۱۳۷۱ این دو کتاب توسط آقای مهدی مجرد زاده کرمانی ترجمه و در دسترس ایرانیانی قرار گرفت که به دنبال تغییرات عظیم در زندگی خود و دیگران بودند.

خود او در پشت جلد کتاب بسوی کامیابی چنین می نویسد: ” شما نیز مانند سایر افراد موفق، می توانید به سوی کامیابی گام بردارید. می توانید به همه خواسته ها و آرزوهای خود در زندگی برسید. می توانید پدر یا مادری بهتر، دوستی صمیمی تر، همسری شایسته ، بازرگانی موفق تر، مدیری کاردان تر یا قهرمانی نیرومند تر باشید. می توانید کلامی نافذ داشته باشید و با اشخاص، فوراً صمیمی شوید. می توانید جسمی سالم و اندامی متناسب داشته باشید.

می توانید به کمک پنج کلید طلایی، به ثروت وخوشبختی برسید. می توانید ترس، نگرانی، افسردگی و یا هر نوع عادت نامطلوب را ازخود دور کنید. می توانید با اراده و مصمم باشید و حتی از روی خرمنی از آتش به سلامت عبور کنید.”

آنتونی رابینز در حال حاضر با همسر و فرزندانش در« دلماکالیفرنیا » زندگی می کند. رابینز از روشهای گوناگونی برای بالا بردن سطح زندگی خود و دیگران استفاده می نماید. اعتقاد او بر این است که فرایند تفکر و ارزیابی چیزی جز پرسش و پاسخ درونی نمی باشد.

می دانیم که نحوه تفکر و ارزیابی ما ( که خود ارزیابی هم به عوامل گوناگون درموقعیت ارزیابی بستگی دارد ) احساس ما را شکل می دهد و با توجه به اینکه یک شخص هر چه هم که عاقل و بالغ باشد بر اساس احساسات خود ونه بر اساس فکر خود عمل می کند، پس نوع احساس ما در هر لحظه، رفتار ما را شکل داده و این رفتارها و عادت هایی که شاید بسیاری از مواقع متوجه میزان بازدارند گی آنها نیز نمی شویم، نهایتاً سرنوشت ما را شکل می دهند.

کشتی بادبانی کسب و کارتان را با انگیزه، در تلاطم امواج به مقصد مطلوب هدایت کنید.

بیوگرافی لری الیسون

بیوگرافی لری الیسون

لارنس جوزف الیسون معروف به لری الیسون، مدیرعامل و یکی از بنیانگذاران شرکت اوراکل، یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های تولیدکننده نرم افزارهای سازمانی دنیاست. لری الیسون با ثروتی حدود ۳۳ میلیارد دلار، سومین ثروتمند بزرگ آمریکا و پنجمین ثروتمند بزرگ جهان است.

زندگی شخصی لری الیسون

لری الیسون در ۱۷ آگوست ۱۹۴۴ در برانکس نیویورک در آمریکا متولد شد. پیش از به دنیا آمدن او، پدرش او و مادرش را ترک کرد. وقتی ۹ ماهه بود مبتلا به ذات الریه مزمن شد. در این زمان مادرش با این استدلال که توانایی مراقبت از فرزندش را ندارد، لری را به عمه و عمویش سپرد و لری الیسون تا ۴۸ سالگی، مادرش را ندیده بود.

الیسون در مدرسه دانش آموز مستعد اما بی‌توجهی بود. در درس‌های علوم و ریاضی استعداد درخشانی داشت. موفقیت او در این درس‌ها باعث شد زمانی که دانشجوی دانشگاه ایلی نویز بود به عنوان دانشجوی بر‌تر رشته علوم در این دانشگاه انتخاب شود.

الیسون پس از ترک دانشگاه شیکاگو حدود هشت سال شغل‌های مختلفی را تجربه کرد. از کار در فست فود و پمپ بنزین گرفته تا تکنیسین آتش نشانی و کارمند بانک. تا اینکه بالاخره وارد کار مورد علاقه‌اش برنامه ‌نویسی شد.

الیسون در آستانه امتحانات پایان سال دوم دانشگاه بود که نامادری‌اش فوت کرد. فوت نامادری باعث شد درس و دانشگاه را نیمه کاره‌‌ رها کند. پاییز سال بعد در دانشگاه شیکاگو ثبت نام کرد، اما در آنجا هم بعد از یک نیمسال تحصیلی دانشگاه را نیمه تمام‌‌ رها کرد اما‌‌ همان یک ترم تحصیل در دانشگاه شیکاگو تاثیر زیادی بر الیسون گذاشت. او در آنجا برای اولین بار از نزدیک با برنامه نویسی رایانه‌ای آشنا شد و در این زمینه تخصص کسب کرد. نا‌پدری‌اش که همیشه از رفتار او ناراضی بود و او را جوان سر به هوا و بی‌هدفی توصیف می‌کرد، به تحقیر می‌گفت اصول برنامه نویسی تنها کاری است که یاد گرفته است.

الیسون پس از ترک دانشگاه شیکاگو حدود هشت سال شغل‌های مختلفی را تجربه کرد. از کار در فست فود و پمپ بنزین گرفته تا تکنیسین آتش نشانی و کارمند بانک. تا اینکه بالاخره با آغاز به کار در شرکت Amdahl وارد کار مورد علاقه‌اش، برنامه ‌نویسی شد.

تاسیس بزرگ‌ترین شرکت عرضه کننده راهکارهای کسب و کار
لری الیسون پس از مدت همکاری با شرکت Amdahl  در شرکت امپکس مشغول به کار شد.  یکی از پروژه‌های الیسون برای این شرکت، طراحی یک پایگاه داده برای سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا (CIA) بود که اوراکل نام داشت.

او در سال ۱۹۷۹ به همراه دو تن از همکارانش در امپکس به نام‌های «رابرت مینر» و «اِد اوتز» شرکتی را تاسیس کردند که لابراتور توسعه نرم افزار (SDL) نام گرفت. الیسون از‌‌ همان ابتدا مدیرعاملی این شرکت را برعهده گرفت.  الیسون و همکارانش پس از آن، یک سالی را صرف طراحی سیستم‌های نرم افزاری قابل استفاده در کسب و کار‌ها کردند. آن‌ها سیستم جدید خود را نیز RDBMS Oracle نامیدند.

آنها در سال ۱۹۸۲ شرکت خود را به نام مهم‌ترین محصول آن که پایگاه داده اوراکل بود، به «سیستم های اوراکل» تغییر نام دادند.

در سال ۱۹۸۹ درآمد شرکت الیسون کمتر از یک میلیون دلار بود. اما یک سال بعد که شرکت آی بی‌ام به استفاده از راهکارهای آنها روی آورد، درآمدشان  هر سال دو برابر  می‌شد و ظرف هفت سال شرکت چند میلیون دلاری اوراکل، تحت مدیریت الیسون به درآمدهای میلیاردی دست یافت.

در سال ۱۹۸۶ لری الیسون به خاطر فروش بالای سیستم‌های نرم افزاری‌اش، شرکت اوراکل را وارد بورس کرد. سال‌های بعد از ورود اوراکل به بورس هیئت مدیره جوان با اغراق در مورد شرکت تحت مدیریت خود زمینه ضرر و زیان بزرگی را فراهم آوردند. در ۱۹۹۰ اوراکل دچار چنان ضرر و زیانی شد که تا حد ورشکستگی پیش رفت. لری الیسون پس از این اتفاقات تصمیم گرفت تغییرات عمیقی در اوراکل ایجاد کند و حدود ۸۰ درصد از کارکنان و مدیران ارشد شرکت خود را با نیروهای جدید جایگزین کرد. تغییرات اعمال شده از سوی لری الیسون ثمربخش بود و دو سال بعد، یعنی در ۱۹۹۲ که لری الیسون سیستم پایگاه داده‌ای اوراکل ۷٫۰ را وارد بازار کرد، این شرکت به بهترین عرضه کننده راهکارهای نرم افزاری در زمینه مدیریت پایگاه داده تبدیل شد.

در سال ۱۹۸۹ شرکت الیسون هشت کارمند بیشتر نداشت و درآمد آن هم کمتر از یک میلیون دلار بود. اما یک سال بعد که شرکت آی بی‌ام به استفاده از راهکارهای شرکت الیسون روی آورد، درآمد آن‌ها هرسال دو برابر سال قبل می‌شد. این روند، تا هفت سال ادامه یافت و شرکت چندمیلیون دلاری آن‌ها، تحت مدیریت الیسون به درآمدهای میلیاردی دست یافت.

موفقیت شرکت اوراکل در تمام سال‌های دهه ۱۹۹۰ ادامه داشت. در آمریکا بانک‌ها، شرکت‌های هواپیمایی و خودروسازی و بسیاری از شرکت‌های تجاری همگی از پایگاه‌های داده طراحی شده توسط اوراکل استفاده می‌کردند. در این زمان که فناوری اینترنت نیز در حال سربرآوردن بود، اوراکل رشد خود را سرعت بخشید. توسعه تجارت الکترونیک نیز درآمدهای زیادی را برای لری الیسون و شرکتش به همراه داشت. در یکی از دوره‌های سه ماهه سال ۲۰۰۰ اعلام شد درآمد شرکت اوراکل ۷۶ درصد رشد داشته است. در این سال لری الیسون ثروتمند‌ترین فرد جهان شناخته شد.

لری الیسون در سال ۲۰۰۴ تصمیم گرفت با اتخاذ راهبرد خرید و ادغام شرکت‌ها، سهم خود را از بازار افزایش دهد. این شرکت در عرض سه سال بیش از ۲۵ میلیارد دلار از سرمایه خود را صرف خرید انبوهی از شرکت‌های کوچک و بزرگ کرد. اولین شرکتی به ادغام اوراکل درآمد شرکت پیپل سافت بود که به قیمت ۱۰٫۳ میلیارد دلار خریداری شد. لری الیسون با این راهبرد توانست شرکت اوراکل را به بزرگ‌ترین سازنده نرم افزارهای کسب و کار در جهان تبدیل کند. هم اکنون همه شرکت‌هایی که نامشان در فهرست صد شرکت بزرگ نشریه فورچون ثبت شده است جزو مشتریان راهکارهای اوراکل هستند.

لری الیسون ورزشکار

لری الیسون در کنار زندگی شغلی خود در اوراکل، موفقیت‌های زیادی هم در دنیای ورزش کسب کرده است. او سال هاست که ورزش تنیس را به صورت حرفه‌ای دنبال می‌کند و در مسابقات قایق‌رانی نیز مهارت زیادی دارد. الیسون در سال ۲۰۱۰ توانست جام قهرمانی مسابقات قایق رانی آمریکا را از آن خود کند. وی که در رشته خلبانی نیز توانسته گواهینامه‌هایی را کسب کند، چندباری به خاطر نقض قوانین مربوط به پرواز و خلبانی جریمه‌های سنگینی پرداخته است.

رشته‌های موج سواری و دوچرخه سواری در کوهستان هم از دیگر رشته‌های مورد علاقه او است. در سال‌هایی که اوضاع شرکت اوراکل بعد از آن ضرر و زیان مالی گسترده رو به بهبود بود و رشد شتابنده‌ای در پیش گرفته بود، الیسون در این دو رشته ورزشی دچار مصدومیت‌های سختی شد ولی بعد از پشت سر گذاشتن یک عمل جراحی مخاطره آمیز دوباره بهبود یافت و ورزش‌های مختلف از جمله قایق رانی را دوباره از سرگرفت. وی در سال ۱۹۹۸ در حین قایق سواری از یک گردباد دریایی هاریکان که جان شش ورزشکار دیگر را گرفت، نیز جان سالم به در برد.

کشتی بادبانی کسب و کارتان را با انگیزه، در تلاطم امواج به مقصد مطلوب هدایت کنید.

بیوگرافی میلیاردرخودساخته کارلوس اسلیم هلو

بیوگرافی کارلوس اسلیم هلو

نام: کارلوس اسلیم هلو * سال تولد: ۱۹۴۰ * محل اقامت: مکزیک

رتبه در سال ۲۰۱۰: اول * رتبه در سال ۲۰۱۱: اول

سرمایه خالص: ۷۴ میلیارد دلار آمریکا

نحوه کسب دارایی: فردی خود ساخته

منبع: مخابرات و صنایع ارتباطی

بدون شک کارلوس اسلیم هِلو یکی از چهره های شناخته شده تاریخ مکزیک است اما شاید بسیاری از مردم جهان هیچ شناختی از وی نداشته باشند. با سرمایه خالصی معادل ۷۴ میلیارد دلار، هلو در حال حاضر مقام نخست ثروتمندترین افراد جهان را به خود اختصاص داده و این مساله بیش از گذشته باعث شهرت وی شده است.

یکی از عوامل موثر در کسب این مقام، اعلام وارن بافت مبنی بر اختصاص بخش عظیمی از دارایی های خود برای امور خیریه است. اسلیم هلو فردی خود ساخته و موفق در زمینه های مختلف تجاری بوده و به نظر می رسد که در تمامی آنها به مهارت تمام و استادی رسیده است. در واقع می توان گفت استعداد هلو در کسب سرمایه و پول فراتر از اصول منطقی بوده و سرعت چشمگیر افزایش ثروت وی شاهدی بر این مدعاست.

کارلوس اسلیم هلو در بیست و هشتم ژانویه ۱۹۴۰ در مکزیکو سیتی پایتخت مکزیک به دنیا آمده است. وی مدیر عامل و رئیس بسیاری از شرکت های مخابراتی جهان است. این در حالی است که هلو اصالتا مکزیکی نمی باشد. پدر وی یوسف سلیم حداد از مهاجران لبنانی بوده و مادرش لیندا هلو مکزیکی است.

والدین کارلوس اسلیم هلو در اواسط دهه ۲۰ ازدواج کردند. کارلوس فرزند پنجم از شش فرزند خانواده بزرگ خود محسوب می شود و از همان دوران کودکی هوش و نبوغ خاصی را از خود نشان می داد. در مدرسه نیز وی سرآمد دیگر شاگردان بود و همواره به مطالعه و آموزش مطالب جدبد بسیار علاقمند بود. کارلوس از ابتدای کودکی توسط پدر دانایش با استراتژیها و روش‌های کسب‌وکار آشنا شد و در تمام جنبه‌های کسب‌وکار به مهارت بالایی دست یافت. او در حالی که هنوز یک نوجوان بود در یکی از بانک‌های کشورش سهام می‌خرید و همزمان در شرکت پدرش به کار مشغول بود.

پس از دوران دبیرستان او تصمیم گرفت تا تحصیلات خود را در رشته مهندسی ادامه دهد و در دانشگاه یونیورسیداد ناسیونال اوتونوما دو مکزیکو پذیرفته شد. اما پس از فارغ التحصیلی از این دانشگاه، اسلیم هلو مسیری کاملا جداگانه را برای خود برگزید و وارد دنیای تجارت شد.

خریدن کسب‌وکارها و توسعه آن‌ها به صنایع دیگر روش معمول کار کارلوس به حساب می‌آید. زمانی وی حتی با برند Telmex USA وارد بازار آمریکا شد و شراکتی را نیز در یک شرکت شناخته‌شده خدمات موبایل به نام Tracfone آغاز کرد. کارلوس آشکارا تفکری جهانی دارد ولی به منافع ملی فکر می‌کند.

هلو خیلی زود دریافت که استعداد وی برای کمک به شرکت هایی که با شرایط مالی مناسبی مواجه نیستند و سودآوری آنها می تواند ثروت هنگفتی را برای وی به همراه داشته باشد. کارلوس موفقیت های مالی بزرگی را از طریق خرید شرکت های بحران زده و تبدیل آنها به شرکت هایی سودآور کسب کرده است. در واقع بحران اقتصادی مکزیک در سال ۱۹۸۲ عاملی کلیدی در افزایش سرمایه هلو محسوب می شود. او در آن زمان توانست برخی از شرکت های بحران زده را به کمترین مبلغ ممکن خریداری کرده و پس از نجات آنها از بحران به سودهای کلانی دست پیدا کند.

دولت مکزیک از سال ۱۹۹۰ روند خصوصی سازی را آغاز کرد و هلو به سرعت توانست هدایت شرکت تلفنوز دو مکسیکو(تلمکس) را بر عهده بگیرد. پس از آن وی هزینه های مخابراتی و ارتباطی را افزایش داد. این مساله انتقادهای بسیاری را برای هلو به همراه داشت. این در حالی بود که هدف وی پیشرفت و توسعه خدمات تلفن، خدمات اینترنت، موبایل و راهنمای تلفن مکزیک بود.

شیوه هایی که اسلیم هلو برای کسب درآمد و پول استفاده می کند تقریبا شبیه شیوه هایی است که وارن بافت به کار گرفته است؛ سرمایه گذاری های سالم و مطمئن. اما هلو ترجیح می دهد تا بیشتر به عنوان یک رئیس و گرداننده شرکت ها معرفی شود تا اینکه صرفا لقب سرمایه گذار را به وی اطلاق کنند.

هلو هدایت بزرگترین شرکت ارائه دهنده خدمات اینترنت در مکزیک و حتی یکی از بزرگترین شرکت های فعال در این زمینه در آمریکا را بر عهده دارد. طی یک دوره زمانی یک ساله بین سال های ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۷، سرمایه هلو با افزایشی چشمگیر از ۳۰ میلیارد دلار به ۴۹ میلیارد دلار رسید.

فعالیت های خیریه و بشردوستانه هلو

اسلیم هلو نیز مانند بسیاری دیگر از ثروتمندان جهان حضور پر رنگی در فعالیت های خیریه و بشردوستانه دارد. وی ریاست بنیاد توسعه آمریکای لاتین با بودجه ای بالغ بر ۱۰ میلیارد دلار را بر عهده دارد. تامین مالی پروژه های فرهنگی مختلف در آمریکای لاتین از جمله فعالیت های این بنیاد است.

کارلوس اسلیم هلو مالکیت و ریاست بیش از ۲۲۰ شرکت که در زمینه های مختلف ارتباطات، بانکداری، راه آهن، رستوران داری و … به فعالیت می پردازند را بر عهده دارد. همچنین او اولین فرد از یک کشور در حال توسعه است که در صدر لیست ثروتمندترین افراد جهان قرار گرفته است.

کارلوس اسلیم هلو تیزهوشی بیزینسی اش را در کار کردن به عنوان یک معامله‌گر سهام بار دیگر ثابت کرد و به تدریج کارگزاری بورس خودش را به راه انداخت. در سالهای نخست او روی سرمایه‌گذاری در املاک، ساخت و ساز و معادن تمرکز کرد. بقیه سهم امپراتوری بزرگ کارلوس را صنایع دیگری مثل تنباکو، صنایع غذایی و غیره زیر چتر شرکتی با عنوان Grupo Galas تشکیل می‌دادند که تمام کسب‌وکارهای کارلوس را به صورت متمرکز مدیریت می‌کرد. او همچنان سرمایه‌گذاری در جنبه‌های مختلف کسب‌وکار در دنیا را در دستور کار قرار می‌دهد.

با برخی از خصوصیات و عقاید کارلوس اسلیم هلو درباره کسب و کار و تجارت آشنا شوید:

ضرب‌المثل معروفی وجود دارد که می‌گوید:«محال است وارد مکزیک شوید و هر لحظه، پولتان به جیب اسلیم نریزد». این ضرب‌المثل تا حد زیادی واقعیت دارد زیرا اغلب خدمات و مسائل روزمره در مکزیک به‌گونه‌ای با سرمایه‌های کارلوس اسلیم به وجود آمده‌اند. مثلا ۹۲ درصد خطوط تلفن مکزیک متعلق به اوست. مردم اغلب مایحتاج زندگی خود را از فروشگاه‌های زنجیره‌ای او می‌خرند یا برای صرف غذا در مکزیک به یکی از ۱۸۰ رستوران زنجیره‌ای او می‌روند. او هم لاستیک ماشین‌های مکزیکی‌ها را تامین می‌کند و هم بزرگترین پیمانکار راه‌سازی است. مردم از بانک‌های او وام می‌گیرند. کارلوس اسلیم قهوه مکزیک را نیز تامین می‌کند.

کارلوس اسلیم با همه سرمایه و قدرتی که دارد، به صرفه‌جویی مشهور است. همیشه می‌توان او را با ساعت پلاستیکی ارزان‌قیمتش شناخت. او این صرفه‌جویی را به کار خود هم انتقال داده و همه شرکت‌ها و کارخانه‌هایش، بسیار ساده و معمولی‌اند. مثلا یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های خدمات تلفن او که سالانه میلیون‌ها دلار از آن درآمد دارد، در محل کارخانه لاستیک‌سازی‌اش قرار دارد.

اسلیم می‌گوید: «در زمان شکوفایی اقتصادی به ریاضت ادامه دهید، این امر به پیشرفت شرکت شتاب می‌بخشد. این کار باعث می‌شود تا در زمان بحران، جلوی نیاز شدید برای تغییرات گرفته شود».

چنگیز خان مغول شخصیت محبوب کارلوس اسلیم است. او هر شب تا پاسی از شب بیدار می‌ماند و کتاب‌های تاریخی می‌خواند. شیوه قدرت گرفتن و سیاست‌های اقتصادی او، فرق چندانی با روش چنگیز ندارد. هر دو آرام آرام حمله می‌کنند و ناگهان همه چیز را فتح می‌کنند. بسیاری از اقتصاددانان مکزیک با این شیوه کارلوس اسلیم مخالفند و انحصارطلبی او را سم مهلکی برای اقتصاد مکزیک می‌دانند.

اسلیم همیشه اصرار دارد خود را فردی غیر سیاسی معرفی کند اما به هر حال قدرت مالی‌اش باعث می‌شود حتی رئیس‌جمهور امریکا نیز گاه به گاه به او سر بزند. البته یکی از میهمانان مشهور و محبوب او، گابریل گارسیا مارکز است.
کارلوس اسلیم، مجموعه اقتصادی خود را با سه پسر و یک فرزندخوانده‌اش اداره می‌کند و همواره بخشی از درآمدهایش را به امور خیریه اختصاص می‌دهد. او در سال ۲۰۰۶، یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار به موسسه‌های خیریه کمک کرد، ۹۵ هزار دوچرخه برای کودکان فقیر خرید، کمک کرد تا ۷۰۰ هزار عینک برای محصلین خریده شود و به ۱۵۰ هزار دانشجو، یاری رساند. او در نظر دارد در ۴ سال آینده حدود ۱۰ میلیارد دلار از سرمایه خود را به سیستم بهداشت و درمان مکزیک و همچنین پیشرفت آموزش و پرورش اختصاص دهد.

کارلوس اسلیم درباره اصول موفقیت شرکت‌هایش می‌گوید: «ساختارها و سازمان‌های ساده با حداقل سلسله‌مراتب اداری، توسعه فردی و آموزش درون‌سازمانی برای مدیران، انعطاف‌پذیری و تصمیم‌گیری آنی، کار کردن با مزایای شرکت‌های کوچک، ساختارسازی دوباره و به وجود آوردن شرکت‌های واحد از پایه‌های موفقیت است. همیشه به یاد داشته باشید شرکت‌هایی که در سختی زندگی می‌کنند قوی‌ترند و و در شرایط سخت، افراد آن بهتر می‌توانند با مشکلات روبه‌رو شوند».
او در سال ۹۴ نامه‌ای به جوانان نوشت که توصیه‌های فراوانی دا‌شت. کارلوس اسلیم درباره موفقیت گفت: «موفقیت این نیست که شما کاری را خوب یا حتی خیلی خوب انجام دهید و از دیگران تایید بگیرید. موفقیت یک عقیده بیرونی نیست، یک احساس درونی از خوب بودن است. موفقیت، تعادل روح است و قطعا به احساساتی مانند عشق، خانواده، دوستی، اصالت و راستی نیاز دارد».

کشتی بادبانی کسب و کارتان را با انگیزه، در تلاطم امواج به مقصد مطلوب هدایت کنید.

بیوگرافی چارلز جی. کوک

بیوگرافی چارلز جی. کوک

چارلز جی. کوک، (به انگلیسی: Charles G. Koch) (زاده ۱ نوامبر ۱۹۳۵) تاجر، کارآفرین و نیکوکار آمریکایی است. او یکی از دو مالک، رییس هیئت مدیره و مدیر عامل اجرایی شرکت صنایع کوک است. برادرش دیوید اچ. کوک نایب رییس اجرایی شرکت است، چارلز و دیوید هریک ۴۲٪ از سهام شرکت را دارا هستند. وی فرزند ارشد فرد سی. کوک، بنیانگذار شرکت صنایع کوک، از اعضای خانواده کوک و یکی از ابداع‌کنندگان روش نوین پالایش بنزین می‌باشد.

در سال ۲۰۱۰ بر پایه برآورد مجله فوربز، شرکت صنایع کوک، در فهرست بزرگترین شرکت‌های خصوصی مستقر در ایالات متحده، پس از شرکت کارگیل، در رتبه دوم قرار گرفت.

در اکتبر ۲۰۱۲ در فهرست میلیاردرهای بلومبرگ؛ چارلز کوک، با دارایی بالغ بر ۳۴ میلیارد دلار در رتبه ششم از ثروتمندترین افراد جهان قرار گرفته است. همچنین در فهرست ثروتمندترین افراد ۲۰۱۴ فوربز؛ در رتبه ششم، در فهرست فوربز ۴۰۰ نیز در رتبه چهارم جای گرفت. در حال حاضر، دارایی خالص وی بیش از ۴۱ میلیارد دلار برآورد می‌شود، که عمدتأ حاصل از مالکیت ۴۲٪ درصد از سهام او، در شرکت صنایع کوک، می‌باشد.

چارلز کوک زاده اول نوامبر سال ۱۹۳۵ در شهر ویچیتا در ایالت کانزاس، رییس هیئت مدیره و مدیرعامل صنایع کوک است.

چارلز فرزند فرد سی. کوک، یکی از موسسان شرکت صنایع کوک در سال ۱۹۴۰ است. فرد در آن زمان، یک فرایند نوآورانه پالایش نفت خام را ایجاد کرد. برادر چارلز؛ دیوید نیز، در حال حاضر نایب رییس شرکت و یکی از صاحبان اصلی آن می‌باشد.

چارلز و دیوید هر کدام مالک ۴۲٪ درصد از صنایع کوک هستند. برادر چارلز همچنین یکی از کاندیداهای آزادی‌خواه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۸۰ بود.

چارلز جی کوک و همسرش لیز، در حال حاضر دو فرزند دارند. چارلز و سه برادرش هر سه دچار سرطان پروستات شده‌اند.

چارلز در موسسه فناوری ماساچوست (ام‌آی‌تی) تحصیل کرده و در سال ۱۹۵۷ مدرک لیسانس خود را در رشته مهندسی مکانیک، در سال ۱۹۵۸ مدرک فوق‌لیسانس در رشته مهندسی مکانیک و در سال ۱۹۶۰ مدرک فوق‌لیسانس در رشته مهندسی شیمی را از دانشگاه ام‌آی‌تی دریافت کرد. پدر چارلز نیز، مدرک مهندسی شیمی را از این دانشگاه دریافت کرده بود.

چارلز، پس از فارغ‌التحصیلی، به عنوان مشاور در یک شرکت بزرگ مشاوره‌ای، به نام آرتور دی. لیتل مشغول به کار شد، اما تنها پس از دو سال، پدرش از او خواست، که به خانه باز گردد و شرکت نفتی متوسطی را، که مالک و مدیر آن بود، اداره نماید.

در واقع پدر چارلز، او را تهدید کرده بود، که اگر به خانه برنگردد، شرکت را می‌فروشد! چارلز پس از دریافت این پیغام، به شهر خود برگشت و برای شرکت پدرش، مشغول به کار شد.

او از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۳ مدیر ارشد شرکت مهندسی کوک بود. وی در سال ۱۹۶۳ به مقام رییس شرکت مهندسی ارتقا پیدا کرد و تا سال ۱۹۷۱ در این مقام ماند، اما قبل از به پایان رسیدن ریاستش در آن بخش، سال ۱۹۶۶ پدرش او را در جایگاه مدیرعامل کل شرکت، قرار داد.

بیوگرافی چارلز جی. کوک

چارلز جی. کوک و دیوید کوک لیبرترین هستند. رؤسای جمهور مورد تحسین کوک عبارتند از جرج واشینگتن، گراور کلیولند و کالوین کولیج. آنان از آن چه از سیاست خارجی و اقتصادی جرج دبلیو بوش دیدند، عمیقاً ناامید شدند. بخشی به این دلیل که احساس می‌کردند این کاستی‌ها بود، که راه را برای هزینه کردن بیش از حد دولت و افول نظام بازار آزاد باز کرد، چیزی که مشابه آن به اعتقاد آنان برای رونق بلند مدت اجتماعی و اقتصادی حیاتی خواهد بود. او به نشنال ژورنال گفت که اصل کلی او «حداقل کردن نقش دولت و حداکثر کردن نقش اقتصاد خصوصی و آزادی‌های فردی است.» او گفت نگران مقررات بیش از حد دولتی است و نوشت «ما با بزرگترین فقدان آزادی و رونق از دهه ۱۹۳۰ مواجه خواهیم بود.»

از جمله تاثیرگذاران بر کوک عبارتند از الکسی دو توکویل، آدام اسمیت، مایکل پولانی، یوزف شومپیتر، جولین سایمن، پال جانسن، تامس سول، چارلز موری، لئونارد رید، و اف. ای. هارپر. کوک در گفتگویی با ژورنال آمریکایی بیزنس گفت او به غول‌هایی که مکتب اقتصادی اتریش را خلق کردند حجم عظیمی از سپاس‌گزاری بدهکار است. آنان اصولی را توسعه دادند، که مرا قادر ساخت فهمی از این پیدا کنم که دنیا چطور کار می‌کند؛ و این ایده‌ها در توسعه مدیریت مبتنی بر بازار راهگشا بود.» به طور خاص او برای کتاب کنش انسانی؛ لودویگ فن میزس و نیز مکتوبات فریدریش آوگوست فون هایک تحسین خود را ابراز می‌کند. کوک گفت «تورم کوتاه مدت با درآمد فصلی در وال استریت پتانسیل درآمدی شرکت‌های سهامی عام فرچون ۵۰۰ را کم می‌کند.» او همچنین شرکت‌های عمومی را «پایگاه تغذیه وکیلان» در نظر می‌گیرد، که با مقرراتی چون قانون ساربنز-آکسلی ۲۰۰۲ تنها پتانسیل درآمدی شرکت‌های خصوصی را زیاد می‌کند.

کوک از دولت بزرگ و طبقه سیاسی خوشش نمی‌آید. او فکر می‌کند میلیاردرهایی چون وارن بافت و جرج سوروس که سازمان‌هایی با ایدئولوژی‌های متفاوت را تامین بودجه می‌کنند «به ایده‌های آزادی به حد کافی آشنا نبوده‌اند.» کوک فکر می‌کند «رونق مورد حمله» دولت اوباماست و «نسبت به سیاست‌هایی که تهدید می‌کنند آزادی اقتصادی ما را نابود کنند و حجم زیادی از پول را به جکومت منتقل کنند» هشدار می‌دهد.

چارلز نگاه تایید کننده‌ای به جنبش تی پارتی دارد. او به یک مصاحبه کننده گفت: «شیوه‌ای که رشد کرده، شور و شدت آن مافوق انتظار من بود.» او بودجهٔ گروه‌های مخالف با دولت اوباما را تأمین کرده است.

در سال ۱۹۶۷ فرد سی. کوک، درگذشت و چارلز رییس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت صنایع کوک شد. این بنگاه، یک سال بعد، به احترام فرد سی. کوک، به صنایع کوک تغییر نام یافت و تاکنون نیز به همین نام باقی‌مانده است.

در طول این سال‌ها، چارلز مدیریت فوق‌العاده‌ای به ویژه در کمک به رشد صنایع کوک، از خود نشان داده است. زمانی که او برای اولین بار در سال ۱۹۶۷ رییس شرکت شد، شرکت پدرش یک شرکت نفتی متوسط، با درآمد سالانه‌ای در حدود ۱۸۰ میلیون دلار بود و ارزشی در همین حدود داشت، اما در حال حاضر صنایع کوک به بیش از ۵۰۰ حوزه رشد کرده و ارزش آن به بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار افزایش یافته است. صنایع کوک در سال ۲۰۰۵، زمانی که شرکت جورجیا-پسیفیک را، از آن خود کرد، بیشترین رشد خود را داشت.

شرکت صنایع کوک، که در حال حاضر دومین شرکت خصوصی ایالات متحده آمریکا از لحاظ میزان درآمد (پس از کارگیل) است، دارای شرکت‌های زیرمجموعه زیادی در صنایع تولیدی، تجارت و سرمایه‌گذاری مثل تجارت کالا، صنایع پتروشیمی، صنایع شیمیایی، انرژی، الیاف، پلیمر، مواد معدنی، کودهای شیمیایی، خط لوله و کاغذ، آسفالت، تجهیزات تکنولوژی شیمیایی، امور مالی و خدمات سرمایه‌گذاری، می‌باشد.

در سال ۲۰۰۸ درآمد این شرکت ۹۸ میلیارد دلار برآورد شده است، که آن را در رده شانزدهم فهرست فرچون ۵۰۰ قرار می‌داد. این شرکت همچنین به خاطر حمایت از بنیاد بازار آزاد، شهرت دارد.

چارلز جی. کوک از پیروان سر سخت مدیریت مبتنی بر بازار (ام‌بی‌ام)، فلسفه‌ای که خود او ایجاد کرده و در کتابش، به نام «چطور مدیریت بر مبنای بازار، بزرگ‌ترین شرکت خصوصی دنیا را ساخت»، آن را به تفضیل توضیح داده است. این کتاب در سال ۲۰۰۷ به چاپ رسید. چارلز کوک فلسفه ام‌بی‌ام را، عامل موفقیت شرکتش می‌داند.

این فلسفه به فعالیت‌هایی اشاره دارد، که رهبران به طور مداوم برای کشف و به کارگیری جنبه‌های سودآور فرایند بازار درون یک سازمان (با استفاده از بازارهای داخلی برای هدایت تبادلات بین واحدهای تجاری) به کار می‌برند.

چارلز جی. کوک مشارکت دست و دلبازانه‌ای، در بسیاری از امور خیریه دارد. او موسس یا یکی از موسسان تعداد زیادی از بنیادهای خیرخواهانه و بشر دوستانه بوده است. او موسس و مدیر موسسه کاتو، که یک بنگاه غیرانتفاعی تحقیقات در زمینه سیاست عمومی است نیز، می‌باشد. ماموریت این موسسه، افزایش درک، نسبت به سیاست‌های عمومی (تصمیمات دولتی برای جامعه) و بر اساس اصول کوچک‌سازی دولت، بازارهای آزاد، آزادی‌های فردی و صلح می‌باشد.

این موسسه از روش‌هایی اثر بخش، برای ایجاد حمایت، ارتقاء و انتشار سیاست‌هایی کاربردی برای خلق جوامع آزاد، باز و مدنی در ایالات متحده و دنیا، استفاده می‌کند. بیشترین کمک‌های چارلز به مراکز آکادمیک، مربوط به دانشگاه جرج میسون، در ویرجینیای شمالی بوده است.

کشتی بادبانی کسب و کارتان را با انگیزه، در تلاطم امواج به مقصد مطلوب هدایت کنید.

بیوگرافی خودساخته میلیاردر دیوید کوک

بیوگرافی دیوید کوک

دیوید همیلتون کوک، (به انگلیسی: David H. Koch) (زاده ۳ مه ۱۹۴۰) تاجر، نیکوکار، فعال‌سیاسی و مهندس شیمی آمریکایی است. او با مشارکت برادر بزرگترش؛ چارلز، مالک شرکت نفتی صنایع کوک می‌باشد. این شرکت، در حال حاضر بعنوان دومین شرکت خصوصی بزرگ در ایالات متحده محسوب می‌شود. دیوید کوک در فهرست سال ۲۰۱۴ از ثروتمندترین افراد جهان، در رتبه نهم قرار گرفت. در سال ۲۰۱۲ نیز بعنوان چهارمین فرد ثروتمند ایالات متحده محسوب می‌شد. دیوید کوک ثروتمندترین فرد ساکن نیویورک سیتی در سال ۲۰۱۳ است.

در سال ۲۰۰۸ در پی اهداء یک هدیه ۱۰۰ میلیون دلاری از دیوید کوک، به سالن تئاتر شهر نیویورک، در مرکز لینکلن، که بمنظور نوسازی تالار اصلی آن، انجام شده بود، نام آن به تالار دیوید اچ. کوک تغییر پیدا کرد. او یکی از بازماندگان پرواز ۱۴۹۳ یواس‌ایر، که در سال ۱۹۹۱ سقوط کرد، می‌باشد.

بیوگرافی دیوید کوک

کوک از سیاست‌هایی حمایت می‌کند که مروج اصول آزادی و بازار آزاد باشند. او حامی ازدواج همجنس‌گرایان و یاخته‌های بنیادی است. او مخالف لایحه حفاظت از بیمار و مراقبت مقرون به صرفه و قانون داد- فرانک است. او مخالف war on drugs و در خصوص گرم‌شدن زمین دارای منشأ انسانی مشکوک است. او گفته است که یک سیارهٔ گرمتر بهتر خواهد بود زیرا «زمین خواهد توانست مردم خیلی بیشتری را تامین کند و نواحی خیلی وسیعتری برای تولید غذا موجود خواهد بود.»

کوک با جنگ عراق مخالف بود، و می‌گفت «جنگ خرج زیادی داشته و جان تعداد خیلی زیادی از آمریکاییان را گرفته،» و «من در این که این کار درستی بوده تردید دارم. با مشاهده گذشته به نظر می‌رسد سیاست خوبی نبوده است.»

کوک منقد بسیاری از سیاستهای اوباماست. «او رادیکالترین رییس جمهوری است که این کشور داشته است… صدمهٔ خیلی بیشتری به نظام بازار آزاد و شکوفایی بلندمدت زده نسبت به هر رییس جمهور دیگری که داشته‌ایم.» کوک معتقد است که سوسیالیسم پدر اوباما دلیل باور اوباما به چیزیست که کوک آن را تمایلات «ضد کسب و کار، ضد بازار آزاد» اوباما می‌داند. کوک معتقد است که اوباما خود «سوسیالیستی تندرو» است که «به طرز اعجاب آوری وانمود می‌کند چیزی جز آن است.»هشتاد و هفت درصد از اعانه‌های دیوید کوک در سال ۲۰۱۲ به جمهوریخواهان داده شد.

نیاد خیریه دیوید اچ. کوک از سال ۲۰۰۰ تاکنون بیش از ۷۵۰ میلیون دلار در زمینه تحقیقات سرطان، مراکز پزشکی، نهادهای آموزشی، هنرها، نهادهای فرهنگی و مطالعات سیاست عمومی اهدا یا تقبل کرده است. مجله کرونیکل آو فیلنتروپی از سال ۲۰۰۶، کوک را در زمرهٔ ۵۰ انساندوست برتر جهان قرار داده است.

کوک در ۱۹۹۲ دچار سرطان پروستات تشخیص داده شد. او تحت پرتودرمانی و هورمون درمانی قرار گرفت؛ ولی سرطان بازگشت. کوک معتقد است تجربه اش با سرطان او را برای تامین بودجه تحقیقات پزشکی تشویق کرده است. او می‌گوید، «وقتی بیماری می‌گیرید که من حدوداً ۲۰ سال دچار آن بوده‌ام؛ بدل به مبارزی برای تلاش برای درمان بیماری نه فقط برای خودتان بلکه برای بقیه مردم می‌شوید.» کوک بین ۱۹۹۸ و ۲۰۱۲ حداقل ۳۹۵ میلیون دلار به نهادها و حرکت‌های پژوهشی پزشکی کمک کرده است.

در سال ۲۰۰۷، او ۱۰۰ میلیون دلار به مؤسسه فناوری ماساچوست کمک کرد تا مرکزی برای جای دادن مؤسسه پژوهش ترکیبی سرطان دیوید اچ. کوک را بسازد.

کوک همچنین یکی از حامیان بزرگ هنر در ایالات متحده است و تابحال کمک‌های فراوانی به موسسات و سازمان‌های هنری نموده است، که از جمله آنها می‌توان به مرکز هنرهای نمایشی لینکلن، مرکز سرطان مموریال اسلون–کترینگ، موزه تاریخ طبیعی آمریکا و درمانگاه باروری بیمارستان نیویورک اشاره کرد.

کشتی بادبانی کسب و کارتان را با انگیزه، در تلاطم امواج به مقصد مطلوب هدایت کنید.

بیوگرافی امانسیو اورتگا برند زارا

بیوگرافی آمانسیو اورتگا (zara)

آمانسیو اورتگا (به اسپانیایی: Amancio Ortega) (زاده ۲۸ مارس ۱۹۳۶) تاجر اسپانیایی، فعال در صنعت مد و موسس شرکت ایندیتکس می‌باشد. وی در حال حاضر، بعنوان سومین فرد ثروتمند جهان و ثروتمندترین فرد در اسپانیا شناخته می‌شود.

اورتگا مالک و موسس فروشگاه‌های زارا و حدودأ صد برند و مغازه‌های خرده‌فروشی لوازم جانبی و پوشاک نیز می‌باشد. میزان دقیق دارایی‌های اورتگا، نامشخص است، ولی مجله فوربز در رتبه‌بندی سال ۲۰۱۲ در فهرست ثروتمندترین افراد جهان، دارایی‌های وی را معادل ۳۷،۵ میلیارد دلار دانسته است. درحالی‌که در همین سال، فهرست میلیاردرهای بلومبرگ، آمانسیو اورتگا را، بعنوان سومین شخص ثروتمند جهان معرفی نموده و میزان دارایی‌های او را ۵۸ میلیارد دلار برآورد کرده است. اورتگا، در حال حاضر با همسر دوم خود در یک آپارتمانی در مرکز شهر لاکرونیا، گالیسیا، اسپانیا زندگی می‌کند.

احتمالا شما هم با مارک کفش و لباس ZARA آشنا هستید و شاید هم صاحب یکی از اقسام پوشیدنی ها با این مارک معتبر باشید.

 باربری که میلیاردر اسپانیا شد!

شرکت ZARA سومین فروشگاه زنجیره ای کفش و لباس را در اختیار دارد و موسس آن پیژامه دوز سابق و باربر یک مغازه لباس فروشی، به نام آمانسیو اورتگای اسپانیایی است. شاید برای خیلی ها عجیب باشد در دنیایی که مد، لباس و کفش دائما از ایتالیا و فرانسه نشات می گیرد، سومین عرضه کننده ی کفش و لباس جهان یک اسپانیایی است.

آمانسیو اورتگا، در حال حاضر در هفتمین دهه زندگی خود قرار دارد. وی با ZARA توانسته است ثروتی بیش از ۲۴ میلیارد دلار جمع آوری کند و خود را در رده ی بیست و دوم ثروتمندترین افراد جهان قرار دهد. ثروتمندترین مرد اسپانیا در ۲۸ مارس ۱۹۳۶ به دنیا آمد. آمانسیو اورتگا موسس و رییس INDITEX GROUP است.

INDITEX GROUP یک شرکت بزرگ اسپانیایی است که متشکل از بزرگترین گروه های مد و طراحی در دنیاست. این شرکت عظیم تقریبا ۱۰۰ شرکت را تحت نظر خود دارد که اساسا در زمینه ی طراحی لباس، تولید پوشاک و عرضه ی انواع پوشاک فعالیت دارد.

INDITEX GROUP بیش از دو هزار فروشگاه فعال سراسر جهان دارد و تولیداتی با مارک های BESHKA DUTTI,  ZARA HOME, PULL BEAR, ZARA STRADIV ARIUA OYSHO, MASSIOM را به مشتریان خود عرضه می کند. تمامی طراحی، دوخت، تولید و عرضه لباس های INDITEX توسط همین شرکت صورت می گیرد.

شاید یکی از نکاتی که باعث شده است ZARA بتواند سومین تولید کننده پوشاک شود، نوآوری به موقع آن باشد. فروشگاه های ZARA هر هفته شاهد عرضه ی دو محصول جدید هستند. اولین فروشگاه ZARA درهای خود را در سال ۱۹۷۵ به روی مشتریان خود در لاکورونا، اسپانیا باز کرد. این شهر، اکنون دفتر مرکزی ZARA را در خود جای داده است.

امروز ZARA بازارهای جهانی را تسخیر کرده است و در اکثر شهرهای مطرح جهان شعبه دارد. فروشگاه های ZARA را می توان در خیابان پنجم نیویورک، خیابان معروف شانزه لیزه پاریس، خیابان ریجنت استریت لندن و یا مرکز خرید شیوبای توکیو پیدا کرد.

آمانسیو اورتگا اکنون با همسر دوم خود در آپارتمان لوکسی در شهر آکورونا زندگی می کند. وی که در شهر لیون به دنیا آمده، در سن ۱۴ سالگی کار خود را در یک مغازه ی لباس فروشی به عنوان باربر در شهری که اکنون در آن ساکن است آغاز کرد.

آمانسیو که حتی دوران دبیرستان خود را هم به پایان نرسانید، در سال ۱۹۶۳ شرکت CONFECCIONS COA را که لباس خانگی تولید می کرد، تاسیس کرد. او در سال ۱۹۷۵ و به دنبال تجربه ای که در این شرکت کسب کرده بود، اولین فروشگاه خود را که بعدها شهرت جهانی پیدا کرد، یعنی ZARA، را تاسیس کرد.

آمانسیو اورتگا با آن که ثروتمندترین مرد اسپانیا به شمار می رود، علاقه ی چندانی به مطرح شدن در رسانه های عمومی از خود نشان نمی دهد. او برخلاف اروپایی ها از زدن کراوات خودداری می کند و دوست دارد غیررسمی لباس بپوشد. شلواری که او بیشتر به تن دارد، از جنس جین و به رنگ آبی است.

او در حوالی سال ۲۰۰۰ برای گرم کردن تنور تبلیغاتی شرکت اش که در شرف ورود به بازار بورس بود، برای مدت کوتاهی خود را در دید رسانه های گروهی قرار داد اما در عین حال همچون دفعات پیش از انجام هرگونه مصاحبه سرباز زد.

هنوز معلوم نیست دلیل این رفتار مرموزانه آمانسیو چیست. اما رازداری و سری بودن اقداماتش، که شک خیلی ها را برانگیخته است، به چاپ کتابی درباره ی او با نام Amancio Ortega: Decero A ZARA انجامیده است.

پدر اورتگا کارمند شبکه ی ریلی بود و خود او به دست آوردن ثروت فعلی اش را باید مدیون همسر اولش، روزالیا میرا باشد.

راز موفقیت برند زارا

در سال ۱۹۷۵ اولین فروشگاه زارا توسط آمانسیو ارتژا (Amancio Ortega ) در یک خیابان مرکزی در جنوب شهر کرونا (Coruña ) در اسپانیا احداث شد. پس از موفقیتی که در فروش اولین مغازه مشاهده شد ارتژا شروع به احداث مغازه‌های جدید در سراسر اسپانیا کرد و در سال ۱۹۸۰ شروع به گسترش این برند در حیطه بین‌المللی كرد اما دلیل موفقیت او چه بود؟

سیاست اول: سرعت

لباس‌ها را داغ، داغ بخرید!
مهمترین ویژگی زارا، سرعت فوق‌العاده آن در ارائه مدهای جدید است. برای زارا، فاصله تصمیم گرفتن در جهت تولید یک لباس تا آماده کردن آن تنها یک ماه است اما این فرآیند برای رقیبان او ۴ تا ۱۲ماه به طول می‌انجامد. نتیجه چه می‌شود؟ زارا به سرعت ذائقه روز مردم را می‌فهمد و محصولات مورد نظر را ارائه مي‌کند در حالی که رقیبانش مجبورند حدس بزنند مردم طی یک سال آینده خواهان چه مدی خواهند بود.

سرعت موجود چگونه ایجاد شده است؟

قدم اول: حدس زدن ذائقه بازار
هر روز، سیل ایمیل‌ها و تلفن‌هایی که حاوی نظرات مختلف هستند از طرف فروشگاه‌ها به سردفتر زارا سرازیر مي‌شود. همچنین مشخصات کالاهای خریداری شده توسط مشتری‌ها به صورت آنلاین در اختیار سردفتر قرار مي‌گیرد. علاوه بر این گروه‌های تحقیقاتی زارا در دانشگاه‌ها، خیابان‌ها و خلاصه تمام نقاط شهر نوع پوشش افراد را زیر نظر مي‌گیرند. به این ترتیب تیم طراحی زارا مي‌فهمد مردم در حال حاضر خواهان چه مدی هستند.

قدم دوم: تصمیم‌گیری

بعد از اینکه تیم طراحان زارا مشخصات مد جدید را در نظر گرفت با تیم تجاری به گفت‌وگو مي‌نشیند و با ارائه این مشخصات و همچنین تعیین پارچه مورد نظر برای تهیه لباس، هزینه تولید تخمین زده مي‌شود و درباره قیمت نهایی تصمیم اتخاذ مي‌شود.

قدم سوم: تولید

پس از تعیین هدف نهایی، قدم بعدی اقدام برای تولید است. از آنجا که پارچه مورد نظر همیشه در انبار زارا موجود است و بین تیم‌های تصمیم‌گیرنده و انبار، بعد مسافت وجود ندارد، با کمترین اتلاف وقت فرآیند برش الگو شروع مي‌شود. برش الگو توسط دستگاه‌های مجهز اتوماتیک صورت مي‌پذیرد و سپس تکه‌های پارچه بریده شده برای دوخته شدن به کارگاه‌های خیاطی سرازیر مي‌شوند. این کارگاه‌ها که هیچ یک تحت مالکیت زارا قرار ندارند، اغلب در گالیسیا و پرتغال شمالی قرار دارند.
بنابراین بیش از ۱۱۰۰۰ خیاط که در این ۳۵۰ کارگاه کار مي‌کنند، تنها در عرض چند روز این تکه پارچه‌ها را به هم مي‌دوزند و لباس‌ها را تهیه مي‌کنند.

قدم چهارم: توزیع

پس از اینکه لباس‌های مورد نظر تهیه شده و به بخش توزیع منتقل شد، بخش توزیع قوی زارا، تنها در عرض ۴۸ ساعت لباس‌های مورد نظر را به مغازه‌ها مي‌رساند. سیستم حمل و نقل زارا حتی‌الامکان از مداخله انسان جلوگیری کرده و با کمترین اتلاف وقت و به صورت مکانیزه عمل توزیع را انجام مي‌دهد.
این گونه است که در هر هفته، دو بار مدهای جدید به مغازه‌های زارا وارد شده، چهره مغازه را تغییر مي‌دهند و خریداران را به سمت خود مي‌کشند.
چهار مرحله‌ای که سرعت مثال‌زدنی زارا را باعث مي‌شوند عبارتند از:
۱- تصمیم گیری سریع تیم تجاری و طراحی برای تعیین نوع پارچه مورد نیاز،مشخصات لباس و قیمت نهایی به بحث می نشینند
۲- کنترل موجودی پارچه رنگ کردن و تکمیل تهیه لباس
۳- توزیع
۴- در نظر گرفتن رفتار خرید و ذائقه مردم در نقاط مختلف شهر
در نتیجه اگر هر سه،چهار روز یک بار به مغازه‌های زارا سر بزنید خواهید دید که چهره آنها کاملاً تغییر کرده و اثری از مدهای قدیمي‌ در آنها دیده نمي‌شود زیرا محصولات جدید هفته‌ای دوبار به مغازه‌های زارا ارسال مي‌شوند.

سیاست دوم: ایجاد ولع در مشتری!

اگر وارد یک مغازه شوید و ببینید تمام قفسه‌ها از لباس مورد علاقه‌تان با قیمت بالا پر است چه مي‌کنید؟ احتمالاً صبر مي‌کنید تا با قیمت ارزان‌تری آن را تهیه کنید اما اگر ببینید تعداد محدودی از آن لباس‌ها در مغازه وجود دارد و ممکن است تا یکی ، دو روز آینده خبری از آنها نباشد چه؟ اگر آن لباس را بخواهید هر طور شده سعی مي‌کنید آن را تهیه کنید.
این دومین سیاست فروش زاراست. زارا با تولید تعداد معدودی از یک لباس، در مشتری نوعی ولع ایجاد کرده و به این ترتیب محصولاتش را به سرعت به فروش مي‌رساند. در ضمن اگر از یک مدل استقبال قابل توجهی نشد، ضرر زیادی متحمل نمي‌شود.

سیاست سوم: تنوع طرح

تعداد کمتر، تنوع بیشتر
رمز سوم موفقیت زارا، تنوع فوق‌العاده در طراحی محصولات است. همان‌طور که ذکر شد زارا هر هفته دوبار فروشگاه‌هایش را با محصولات جدید پر مي‌کند و به این ترتیب مشتری‌ها را به سمت خود مي‌کشد. این شرکت همیشه محصولات جدیدی برای ارائه دارد و در سال ۱۲۰۰۰ مدل ارائه مي‌کند.
این سه کلید که ذکر شد برای این است که اجناس در مغازه‌ها باقی نمانند و زارا مجبور نباشد آنها را به قیمت ارزان بفروشد و به این ترتیب ضرر نکند. خیلی کم پیش مي‌آید که محصولات زارا باقی بمانند و به فروش نروند.

اما آیا رمز موفقیت زارا تنها همین است؟ خیر!

ملاک دیگری که زارا را از رقیبانش متمایز مي‌کند این است که این تولیدکننده حجم عمده‌ای از محصولاتش را در کشور تولیدکننده مي‌فروشد. ۸۰ درصد محصولات زارا در قاره اروپا عرضه مي‌شوند در حالی که ۵۰ درصد آن مختص خود اسپانیا است. بدین ‌ترتیب این شرکت با صرف هزینه کمتر و کنترل بیشتر روی بازتاب تولیداتش آنها را عرضه مي‌کند. در حالی که رقیبان زارا بخش اعظم محصولات‌شان را به کشورهای آسیایی مي‌فرستند.

کیفیت، ضامن موفقیت

علاوه بر استراتژی‌های فوق، نمي‌توان کیفیت محصولات زارا را نادیده گرفت. یک تیم ۲۰۰ نفره طراحی خلاق و هوشمند و همچنین تجهیزات پیشرفته برش، رنگرزی، تکمیل و تهیه بهترین پارچه‌ها و اعمال نظارت دقیق بر فرآیند تهیه البسه منجر به تولید محصولاتی با کیفیت بالا مي‌شوند.

کاهش هزینه‌های اولیه

اما تدارک این ملزومات نیاز به صرف هزینه بالایی خواهد داشت. چگونه مي‌توان هزینه‌های اولیه تولید پوشاک را کاهش داد. همان‌طور که گفتیم، کارگاه‌های دوزندگی که محصولات زارا در آن تولید مي‌شوند، تحت تملک این شرکت قرار ندارند و در شهر گالیسیا و همچنین شمال پرتغال قرار دارند. خیاطانی که در آنها کار مي‌کنند، دختران جوان و زنانی هستند که کارگر غیر رسمي‌ به شمار مي‌آیند و به این شغل به عنوان شغل دوم نگاه مي‌کنند. حقوق این کارگران کمتر از نیمي ‌از حقوق یک یک تیم ۲۰۰ نفره طراحی خلاق و هوشمند و همچنین تجهیزات پیشرفته برش، رنگرزی، تکمیل و تهیه بهترین پارچه‌ها و اعمال نظارت دقیق بر فرآیند تهیه البسه منجر به تولید محصولاتی با کیفیت بالا مي‌شوند.کارگر صنعتی است.
آیا مي‌دانید

تبلیغات، نزدیک به صفر!

سیاست زارا برای تبلیغ، انتخاب کردن محل‌های پر رفت و آمدی است که بیشتر مورد توجه هستند. این شرکت به صرف هزینه برای تبلیغ اعتقادی ندارد و این هزینه را صرف انجام امور اجرایی مي‌کند. زارا تنها ۰.۳ درصد از فروشش را صرف تبلیغ مي‌کند در حالی که این میزان برای رقیبانش ۳.۵ درصد است.

راز ثبات در کیفیت

زارا برای ایجاد ثبات در کیفیت محصولاتش ترفند جالبی دارد. این شرکت مقدار مورد نیاز پارچه برای فصول سال را از اسپانیا، خاور دور، هند و موروکو به صورت رنگ نشده خریداری مي‌کند و بنابر فصل و نوع محصول درخواستی عملیات رنگرزی و تکمیل را روی آن انجام مي‌دهد زیرا کیفیت پارچه تولیدی توسط کارخانه بعد از گذشت مدتی و با تغییر شرایط تولید تغییر مي‌کند. پس زارا با این کار در کیفیت محصولاتش یکنواختی ایجاد مي‌کند. همچنین به این ترتیب زارا مي‌تواند پارچه‌ها را به میل خود رنگرزی و تکمیل کند.

حراج، تنها دوبار در سال

همان‌طور که ذکر شد، زارا سیاست‌های فروش هوشمندانه‌ای را در جهت کاهش راکد ماندن محصولات در پیش گرفته است. بنابراین تنها ۱۸ درصد محصولاتش در فصل مقرر به فروش نمي‌روند و مجبور است آنها را در حراجی‌ها بفروشد که این میزان برای رقیبانش ۳۵ درصد یعنی دو برابر است. زارا در سال تنها دو بار حراج دارد که مدت زمان آنها بسیار اندک است.

مالکیت، تنها در انحصار شرکت

مالکیت مغازه‌های زارا در انحصار این شرکت است و تنها در کشورهایی که طبق قانون افراد خارجی حق داشتن کسب و کار را دارا نمي‌باشند، زارا مالکیت مغازه‌ها را به افراد مقیم واگذار مي‌کند.
(باکس)
تیم طراحی ۲۰۰ نفره زارا هر ماه ۱۰۰۰ مدل جدید ارائه مي‌کند. به عبارت دیگر هر نفر از افراد این تیم در هفته يك تا دو مدل جدید طراحی مي‌کند. از هر یک از این مدل‌ها ۲۰۰ هزار تا ۳۰۰ هزار لباس تولید مي‌شود. اگرچه سایر تولید‌کنندگان تعداد خیلی بیشتری از هر یک از مدل‌های خود تولید مي‌کنند و به این ترتیب هزینه‌های طراحی و تولید را جبران مي‌كنند اما زارا با ترکیب سیاست‌های فروش و سود بیشتر، این کمبود را جبران مي‌کند.
تمرکز مراحل تولید و توزیع در بعد مسافت کم، زارا را قادر ساخته است تا با کمترین اتلاف وقت و با بیشترین کنترل، محصولات خود را تولید کرده و به دست مشتریانش برساند. همان‌طور که گفته شد زارا نیمي ‌از محصولاتش را در اسپانیا توزیع کرده و با قیمتی ۱۷ تا ۲۰ بار بیشتر از کشورهای آسیایی به فروش مي‌رساند. این شرکت تنها ۲۴ درصد از محصولاتش را به کشورهای آسیایی، آفریقایی و سایر نقاط دنیا عرضه مي‌کند، در حالی که سایر تولیدکنندگان معروف پوشاک در دنیا محصولات‌شان را به طور کامل در کشور دیگری تولید و عرضه مي‌کنند و بیشتر کشورهای ارزان قیمت آسیایی را برای این کار انتخاب مي‌کنند.

کشتی بادبانی کسب و کارتان را با انگیزه، در تلاطم امواج به مقصد مطلوب هدایت کنید.

ریچارد برانسون

بیوگرافی سِر ریچارد برانسون

سِر ریچارد چارلز نیکولاس برانسون (به انگلیسی: Sir Richard Charles Nicholas Branson) (زاده ۱۸ ژوئیه ۱۹۵۰) کارآفرین و سرمایه‌گذار بریتانیایی است او رئیس و بنیان گذار گروه شرکت‌های ویرجین است که عنوان بیش از ۴۰۰ شرکت در سراسر دنیا را از آن خود کرده است. نخستین سرمایه گذاری برانسون در ۱۶ سالگی در یک مجله به نام دانش آموز (Student) بود. برپایهٔ فهرست ثروتمندترین افراد جهان در مجلهٔ فوربز در سال ۲۰۱۲، برانسون چهارمین شهروند ثروتمند بریتانیایی بوده است. برآورد شده است که در سال ۲۰۱۲ ثروت او ۴٫۶ میلیارد دلار (آمریکا) بوده است.

ریچارد برانسون فردی ماجراجوست که هر تجارتی که به آن عشق می ورزد خود را درگیر آن می کند ، از دخالت در صنعت موسیقی گرفته تاراه اندازی شرکت های هواپیمایی . البته برانسون از آن دست افرادی است که بیم آن می رود براثر ماجراجویی های افراطی آخر سر بلایی سر خود آورد.

افراد ماجرا جو در منتهی الیه خوشیختی و بدبختی قرار می گیرند . چه بسا ماجرا جویی اشخاصی چون ریچارد برانسون آنها را در زمره افراد میلیاردر و ثروتمند جهان قرار می دهد و ماجراجویی عده دیگر، سرشان را به باد می دهد.

او فردی است که آرزوی گشتن به دور دنیا به وسیله یک بالن یا مسافرت به فضا را در سر داشته است . حتی در نظر دارد باگرفتن صد هزار پوند، مسافران را توسط فضا پیمایی که در دست طراحی دارد ، به فضا ببرد ودرصورت امکان ، هتلی آنجا تاسیس کند تا مسافران فضا چندی را نیز در هتل ریچارد برانسون به سربرند ! او چند سال قبل قراردادی ۱۴ میلیون پوندی امضا کرد تا فضا پیمایی باقابلیت حمل مسافر تحت نظرش فعالیت کند.

ریچارد برانسون که شهروند بریتانیا محسوب می شود و درآنجا لقب ” سر” دریافت کرده ، گفته بود که چنین فضا پیمایی در سال ۲۰۰۷ فعالیت خود را آغاز خواهد کرد، اما بنظر می رسد که تحقق چنین ایده ای بیش از این ها طول بکشد و هم اکنون مراحل اولیه این طرح دردست کار است .

اسم فضا پیما نیز از هم اکنون مشخص است ؛ IRGIN GALACTIC ریچارد به شبکه خبری B.B.C گفته است نزدیک به سه هزار نفر تمایل دارند با VIRGIN GALACTIC به فضا صفر کنند . البته باید از ریچارد که می خواهد هتلی هم در فضا تاسیس کند پرسید که آیا این کار اقتصادی خواهد بود ؟ هر چند به نظر می رسد برای ریچارد ماجراجو که حاۀ میلیاردر شده ، مسایل مالی آن قدرها هم اهمیت نداشته باشد. در واقع این حرف کاملا درست است که هر چه انسان وسع مالی اش کم یا سطح کاری اش پایین باشد ،‌۵۰ یا ۱۰۰ دلار هم برایش مهم خواهد بود و ما نمونه آن را هرروزه در اجتماع می بینیم . از طرفی هرقدر شخصی ثروت بیشتر داشته باشد ، دیگر از روی نیاز به پول در آوردن فکر نمی کند ، بلکه از طریق تفریح و گشت و گذار ( مانند ریچارد برانسون ) به دنبال تولید ثروت بیشتر خواهد رفت . البته چه بسا این خود باعث نوآوری های سودمند شود.

سر ریچارد برانسون در جولای ۱۹۵۰ به دنیا آمد . این شخصیت بریتانیایی عمده شهرتش را به خاطر موفقیت زیاد Virgin ، نامی که در عرصه های مختلف تجارت فعالیت می کند ، به دست آورده است .

برانسون در ابتدا Virgin Records راه اندازی کرد . Virgin Records گروههای مختلف موسیقی را به جهانیان معرفی کرد و هم اکنون نیز CD های موسیقی بسیاری از خوانندگان و نوازندگان مشهور جهان ، توسط مارک Virgin عرضه می شود. او با رقبایش همچون بچه های لجباز رفتار می کند که عادت دارند بگویند: ” مال من از مال تو بزرگ تر است” . به خاطر همین خصومت بوده است که از هواپیماهای ایرباس ۶۰۰-۳۴۰ A در خط هوایی خود استفاده می کند.

برانسون ماجرا جو ، تاکنون چندین بار تلاش کرده دور دنیا را به وسیله بالن هوایی طی کند . اما هیچ وقت از شکست مایوس نشده است . بالنی که ریچارد با آن تلاش کرد رکورد دار شود ، اولین بالنی بود که از اقیانوس اطلس رد می شد و از نظر حجم با ۵۱۳۰/۶۵ متر مکعب بزرگ ترین بالنی بود که با سرعت ۲۰۹ کیلومتر در ساعت در حرکت بود . ریچارد برانسون در سال ۱۹۹۱ موفق شد مسافت ۶۷۲۷ کیلومتری بین ژاپن و کانادا رابا بالن طی کند.

او در سال ۱۹۸۴ شرکت هواپیمایی Virgin atlantic airways را تاسیس کرد. او همچنین در سال ۱۹۹۹ شرکت Virgin Mobile را راه اندازی کرد و یک شرکت هواپیمایی که فقط در اروپا فعالیت می کند ، به نام Virgin Express راهم دایر کرد .

ریچارد در اکتبر ۲۰۰۳ اعلام کرده بود که برای رسیدن به آرزوی دیرینه اش (گشتن دور دنیا) با “استیوفاست” همکاری خواهد کرد . “استیوفاست” خود یکی از بالن سواران حرفه ای است .

ریچارد در تحصیل نیز حداقل به طور افتخاری موفق بوده است ؛ در سال ۱۹۹۳ دانشگاه Loughborough university در رشته فن شناسی به او مدرک دکتری افتخاری داد . در سال ۱۹۹۹ ملکه پیر انگلستان به پاس فعالیت های او در عرصه تجارت و نیز به خاطر تلاش های بسیاری که برای خوشنامی بریتانیا داشت به ریچارد برانسون لقب شوالیه داد و از آن موقع ، او سر ریچارد برانسون نامیده می شود.

برانسون علاوه براینکه به اقتصاد علاقه دارد ، بازی در فیلم و سریال های تلویزیونی رانیز دوست دارد . او به طور افتخاری در سریال های پربیننده “Friends ” گارد ساحلی و سریال انگلیسی “only fools and horses” شرکت کرده است . او همچنین در شوی شبکه تلویزیونی Fox باعنوان میلیاردر سرکش شرکت کرده است .

در سال ۲۰۰۲ شبکه بی . بی . سی از بین مردم انگلیس یک نظر سنجی در باره ۱۰۰ شخصیت برتر بریتانیا انجام داد که ریچارد برانسون درآن نظر سنجی دررده هشتادو پنجم قرار گرفت . در سال ۱۹۹۲ شرکت “Virgin Records” توسط ریچارد برانسون به مبلغ ۵۵۰ میلیون پوند به “EMI” فروخته شد. بعد از فروش “Virgin Records” این شرکت به پخش ترانه های خوانندگان جدید آن زمان چون “رولینگ استون” ،‌ “جنت جکسون” ،”‌کمیکال برادرز” و “اسپایس گرلز” ادامه داد.

شرکت هواپیمایی “Virgin Atlantic” ریچارد برانسون نیز پروازهای بین قاره ای بریتانیا انجام می دهد، مقصدهای اصلی این شرکت هواپیمایی آمریکایی شمالی ،‌کشورهای کارائیب ،‌ آفریقا و آسیاست . قبل از شکل گیری ” Virgin Atlantic ” ، شرکت هواپیمایی

” British Atlantic Airways ” که مسافران خود را از بریتانیا به جزایر فالکلند جابجا می کرد ، فعال بود که ریچارد برانسون با خرید این شرکت آن را تبدیل به” Virgin Atlantic ” کرد . این شرکت ، از رقبای سرسخت و همیشگی British Atlantic به شمار می رود . در سال ۱۹۹۹ ، ۴۹ درصد از سهام ” Virgin Atlantic ” به قیمت ۲۲۵/۱ میلیارد پوند به شرکت هواپیمایی سنگاپور ایرلاینز فروخته شد. در آگوست ۲۰۰۲ نیز اولین شرکت هواپیمایی محسوب شد که از هواپیماهای ایرباس ۶۰۰-۳۴۰ A در مسیرهای پرواز خود استفاده می کرد. این شرکت همچنین ۶ فروند هواپیمای غول پیکر ایرباس A 380 S سفارش داده که امیدوار است تا سال ۲۰۰۶ آنها را دریافت کند. شرکت”Virgin Mobile ” نیز در کشورهای انگلستان ، آمریکا و استرالیا فعالیت می کند و امیدوار است.

در ادامه پنج پند از ریچارد برانسون را برای شروع یک کسب و کار موفق، با هم می خوانیم:

۱٫ کمتر حرف بزنید، بیشتر گوش کنید.

ما دو گوش و یک دهان داریم، استفاده مناسب از آنها ایده بدی نیست! در حضور سخنور خوب، شما مجبورید یک شنونده خوب باشید. ایده‌های درخشان می‌تواند از بعید ترین مکان بر ‌خیزد، بنابراین شما همیشه باید گوشتان به برخی از توصیه‌های زیرکانه باشد. این می‌تواند شامل یادداشتهای نظرات در جلسه هیئت مدیره یا درخواست نظرات کارکنان پیشرو به عنوان مدیران اجرائی است. به مردم خارج از مکانهای رسمی گوش دهید و از آنها یاد بگیرید.

۲٫ ساده کنید.

شما برای اینکه بتوانید در میان رقیبان خود دیده شوید باید کاری کاملا متفاوت انجام دهید. اما کسی نگفته است که متفاوت یعنی پیچیده! هزاران راه حل تجاری ساده برای حل مشکلات مختلف در دنیا ارائه شده است. بر روی نوآوری تمرکز کنید اما تلاش نکنید از ابتدا چرخ را اختراع کنید. یک تغییر ساده که بتواند چیزی یا کاری را بهتر کند یک تغییر ساده بسیار بهتر و موثرتر از پنج تغییر پیچیده است.

 ۳٫ در کار خود غرور داشته باشید.

هفته گذشته لذت بخش‌ترین شب سال را در جایزه سال ستاره های ویرجین داشتم، آنجاکه ما با برخی از افراد از تمایلاتی به ما در سرتاسر دنیای ویرجین داشتند، جشن گرفتیم. همراه با بسیاری از نمایندگی شرکتها، ملیتها و شخصیتهای مختلف زیر یک سقف بودیم، دیدن ویژگی های یکسان و مشابه آنها کنار هم خیلی جالب بود. یکی از این شباهت ها غرور و افتخار آن ها نسبت به شرکت و کسب و کار خود بود. به یاد داشته باشید کارکنان شما بزرگترین حامیان نام تجاری تان هستند و با تمرکز بر کمک به شرایطی که آنها از بودن در شرکت شما احساس غرور کنند، مشتری مداری آنها را درخشان خواهد داد.

۴٫ شاد باشید، موفقیت خواهد آمد.

اگر شما شاد نباشید، در اشتباه هستید. اگر احساس می کنید صبح ها که از خواب بیدار می شوید که سر کارتان بروید دارید کار سخت و طاقت فرسایی انجام می دهید، سراغ کار دیگری بروید. اگر شما احساس خوب داشته باشید، شانس بسیار بیشتر و مثبت‌تر همچنین جو نوآورانه تری برای پرورش کسب و کار تازه تان وجود خواهد داشت. یک لبخند و شوخی می تواند بسیار تاثیرگذار باشد پس در ساده گرفتن زندگی بجنبید.

۵٫ پاره اش کنید و از نو شروع کنید.

اگر شما کارآفرین و سرمایه گذار تازه کار هستید و برای اولین بار موفق نبودید، به جمع ما خوش آمدید! هر شخص موفقی، شکست های بسیاری در راه رسیدن به موفقیت تجربه کرده است. مهمترین نکته، چگونه یادگیری شما از شکست هاست. نگذارید با یک یا دو شکست دلسرد شوید.به جای آن گرد و غبار خود را بتکانید و اشتباه کار را جبران کنید. در این صورت است که می‌توانید نکات مثبت را بیابید، جاهایی را که می تواند بهبود بخشید، تجزیه و تحلیل کنید. کار شکست خورده تان را پاره کنید، خودتان را بهبود بخشیده و دوباره شروع کنید.

کشتی بادبانی کسب و کارتان را با انگیزه، در تلاطم امواج به مقصد مطلوب هدایت کنید.

 

بیوگرافی جان پل جونز دوجوریا بی خانمان دیروز،میلیاردر امروز

بیوگرافی جان پل جونز دوجوریا

جان پل جونز دوجوریا در ۱۳ آوریل سال ۱۹۴۴ همسایگی اکوپارک در لس‌آنجلس در ایالت کالیفرنیا متولد شد. پدر او مهاجری ایتالیایی و مادرش مهاجری یونانی بود. والدین جان پل زمانی که او دو ساله بود از هم جدا شدند. جان پل در ۹ سالگی به همراه برادر بزرگ‌ترش برای اینکه کمک خرج خانواده باشند، شروع به فروش کارت‌های کریسمس و روزنامه کردند. این دو برادر حوالی ساعت ۳ صبح از خواب بیدار می‌شدند تا بتوانند روزنامه‌ها را به درب منزل مشتریان تحویل دهند. زمانی که معلوم شد مادر آنها قادر نیست زندگی فرزندانش را تامین کند،‌ آنها را به پرورشگاه فرستادند.

بی خانمان دیروز،میلیاردر امروز

دوجوریا بیشتر دوران جوانی خود را در دسته‌های خیابانی در شرق لس‌آنجلس گذراند، اما زمانی که معلم ریاضی‌اش در دبیرستان جان مارشال به او گفت هرگز در هیچ کاری در زندگی موفق نخواهد شد، تصمیم گرفت تغییر کند جان پل دوجوریا در سال ۱۹۶۲ از دبیرستان فارغ‌التحصیل شد. او دو سال را در نیروی دریایی ایالات متحده‌گذراند و پس از آن در شغل‌های مختلفی چون سرایداری، لوله‌کشی گاز، تعمیر دوچرخه تا فروش دائره المعارف‌ها، ماشین‌های فتوکپی و حتی فروش بیمه‌های عمر مشغول به کار شد. جان پل که در دهه دوم زندگی خود بود و بیش از آن مغرور بود که دستکمک به سوی کسی دراز کند، ناگهان خود را فردی بی خانمان و فقیر یافت که قوطی‌های نوشابه و کنسرو را می‌فروخت تا پول اندکی به دست آورد و کمی‌ غذا برای خود بخرد
او حتی شب‌ها در ماشین می‌خوابید. اما مهم نبود که چقدر این وضعیت سخت باشد. او به هر حال توانست این وضعیت را پشت سر بگذارد. در نهایت سرنوشت دوجوریا زمانی که توانست در جایگاه بازاریابی اولیه مجله تایمز استخدام شود، تغییر کرد. کمی ‌بعد او به عنوان مدیر انتشار مجله در لس‌آنجلس انتخاب شد،دوجوریا اولین بار زمانی که در سال ۱۹۷۱ به استخدام یک شرکت تخصصی پیشتاز در زمینه تولید محصولات سالن‌های آرایشگاه در آمریکا درآمد با دنیای محصولات مراقبت از مو آشنا شد. البته او به خاطر مخالفت‌هایش بر سر استراتژی‌های کسب و کار از این کار اخراج شد. دوجوریا در سال ۱۹۸۰ به همراه دوستش، پل میشل که یک آرایشگر بود، شرکت جان پل میشل سیستمز را با دریافت وامی‌۷۵۰ دلاری راه اندازی کرد. پل میشل در آن زمان یکی از تاثیرگذارترین طراحان موی آمریکا بود. آنها لوسیون‌ها و مجموعه‌هایی مخصوص مو و روش‌هایی برای مدل دادن به مو را ارائه کردند که در آن زمان بسیار انقلابی بود.

دوجوریا و میشل در ابتدا خود برای فروش محصولاتشان به آرایشگاه‌ها می‌رفتند و از استراتژی ای استفاده می‌کردند که تا آن زمان استفاده نشده بود. آنها محصولات خود را به شکل رایگان در آرایشگاه‌ها به نمایش گذاشته و امتحان می‌کردند
پل میشل در سال ۱۹۸۹ از دنیا رفت و پسرش،‌ آگوست، به زودی راه پدرش را دنبال کرد و به شکلی خستگی‌ناپذیر کار کرد تا احترام همکارانش در شرکت را به دست آورد امروزه شرکت جان پل میشل سیستمز بیش از ۹۰ محصول مراقبت از مو را تولید می‌کند که در بیش از ۹۰ هزار آرایشگاه در ایالات متحده و در بیش از ۴۵ کشور دنیا به فروش می‌روند. فروش سالانه این شرکت در حدود ۹۰۰ میلیون دلار است.

دوجوریا که به یافتن منابع انرژی جایگزین علاقه دارد به تامین مالی اولین پالایشگاه نفت دوستدار طبیعت در تونس کمک می‌کند. او همچنین روی اتومبیل‌هایی که با انرژی خورشیدی کار می‌کنند سرمایه گذاری کرده است. دوجوریا علاوه بر شرکت اصلی خود در حوزه‌های زیاد و متنوع دیگری سرمایه گذاری کرده است. وی همچنین میلیون‌ها دلار به جنبش‌های خیریه متنوع کمک مالی کرده که به واسطه این کمک‌ها جوایز متعددی نیز دریافت کرده است. او اعتقاد دارد که هر کدام از انسان‌ها در هر روز مسوولیتی دارد برای این که این دنیا را به مکانی بهتر برای زندگی تبدیل کند.

او همچنین بر این باور است که هیچ کاری در دنیا ارزش انجام دادن را ندارد، مگر اینکه از انجام آن لذت ببرید.

کشتی بادبانی کسب و کارتان را با انگیزه، در تلاطم امواج به مقصد مطلوب هدایت کنید.

بیوگرافی میلیاردر خودساخته استیو جابز موسس کمپانی اپل

بیوگرافی استیو جابز

استیو جابز (STEVE JOBS) درسال ۱۹۵۵ در لس‌آنجلس متولد شد. پدرش مکانیک و مادرش حسابدار بود. به‌دلیل نقل مکان خانواده و حضور در منطقه «دره سیلیکون» به شرکت هیولت – پکارد (HP) رفت و آمـــد می کرد و از حضور در سخنرانیهایی که در آنجا انجام می‌شد، لذت می‌برد. هیولت و پکارد قهرمانان او محسوب می شدند. در آنجا با استیو وزناک آشنا شد و سپس به استخدام HP درآمد.
در سال ۱۹۷۲ به دانشگاه رفت اما به‌زودی آنجا را ترک گفت و برای پاکسازی روح به هند رفت.
در سال ۱۹۷۴ با طراحی بازیهای رایانه‌ای برای شرکت آتاری پول خوبی به‌دست آورد. در این مدت چند پروژه رایانه‌ای با استیو وزناک انجام داد و سرانجام در سال ۱۹۷۶ با همکاری او رایانه شخصی به نام اپل تولید و شرکت اپل را تاسیس کردند. مدتی بعد با عرضه اپل -۲ سود بسیاری نصیب شرکت شد و همه نگاهها را به دره سیلیکون و جابز و اپل متوجه کرد. این در حقیقت اولین رایانه شخصی معروف بود که در آن از موس و کارهای گرافیکی استفاده می شد. رایانه‌ای که امروزه میلیونها نفر از آن استفاده می کنند یعنی اپل مکینتاش. او رایانه خود را دوچرخه هوشمند قرن ۲۱ نامید همانگونه که این دوچرخه توانایی انسان را چندبرابر کرده است. او رایانه خود را به فولکس واگن در مقابل قطار (منظور رایانه‌های شخصی در مقابل رایانه‌های بزرگ) تشبیه می کرد که می تواند به هرجا برود و شخص روی ماشین خود کنترل دارد. اندازه و قیمت این رایانه کوچکتر و ارزانتر بود. استیو جابز در سال ۱۹۸۳ برای حرفه‌ای کردن تیم مدیریت خود، جان اسکالی مدیر فروش شرکت پپسی را به‌عنوان مدیرعامل به اپل آورد و به او گفت می‌خواهی تا آخر عمر آب شیرین! بفروشی یا شانس تغییر جهان را داشته باشی. اما به‌زودی اختلاف روی داد و جنگ قدرت درگرفت و جابز با فروش سهام خود شرکت را ترک کرد. جابز بلافاصله یک شرکت رایانه‌ای دیگر به نام نکست(NEXT) با هدف تولید رایانه‌های نسل جدید و عرضه ویرایشهای جدید مکینتاش تاسیس کرد که رقیب اپل محسوب می شد اما موفق نبود و بعدها اپل آن را خرید. جابز به عرصه دیگری از صنعت رایانه وارد شد و با تاسیس شرکت پیکسار (PIXAR) به خلق تصاویر متحرک با رایانه روی آورد و در ساخت اولین فیلم سینمایی پویانمائی با همکاری شرکت والت دیسنی به نام «داستان اسباب‌بازی» شرکت جست. در سال ۱۹۹۵ استیو جابز مجدداً به اپل برگشت و در سال ۱۹۹۹ مدیریت اپل را پذیرفت در حالی که مدیریت شرکت پیکسار را نیز برعهده داشت. او پس از دو سال کار پیاپی مدل رایانه شخصی به نام آی‌مک (IMAC) را به دنیای صنعت رایانه معرفی و عرضه کرده است: رایانه‌ای با طراحی بدیع متشکل از یک صفحه نمایشگر تخت و دستگـــــاه مرکزی گنبدی شکل با قابلیت چند رسانه‌ای عالی.اوج کار او در عرضه گوشی موبایل اپل بود که تمامی نظرات را در جهان به سمت خود جلب کرد.

مصاحبه ای با استیو جابز

نام شما با نام اپل گره خورده است. اپل همه چیز شماست. چطور شد به فکر ساخت و عرضه رایانه اپل افتادید؟
استیو جابز : من در سال ۱۹۵۵ در آمریکا متولد شدم. ۵ ساله بودم که از سانفرانسیسکو به MOUNTAIN VIEW نقل مکان کردیم و به مهد دره سیلیکون آمدیم. اطرافمان همه مهندس بودند. اینجا واقعاً جذاب‌ترین نقطه در جهان برای رشد بود. مهندسی از شرکت هیولت – پکارد همسایه ما بود و روی رادیویی کار می‌کرد که می‌توانست با میکروفون صحبت کند و صدا پخش شود. او به من الکترونیک یاد می‌داد. ارائه اپل مکینتاش حاصل تشکیل یک هسته بود با کمتر از ۱۰۰ نفر. هنوز هم شرکت اپل میلیونها دستگاه از آن را می‌فروشند و با کپی‌برداریهایی که از آن شده این عدد به صدها میلیون می رسد.
اما چرا اپل شکست خورد و شما از آن جدا شدید؟
– دلیل شکست اپل تغییر ارزشها بود. این بود که به‌جای دیدگاه ساخت بهترین رایانه‌ها در دنیا به دیدگاه کسب درآمد صرف روی آورد و بنابراین، افراد خوب شرکت را ترک کردند. به نظر من بزرگترین اشتباه اپل این نبود که امتیاز فناوری خود را در انتهای دهه ۸۰ فروخت یا نفروخت، بلکه طمع‌ورزی بود. یعنی از زمانی که ارزش این شد که «دلیل اینکه ما رایانه می‌سازیم به دست آوردن پول سرشار است» همه چیز شروع به تغییر کرد. باتغییر ارزش، افرادی که پایبند ارزش پیشین بودند شرکت را ترک کردند و آنها افراد متوسط را یکی پس از دیگری جایگزین کردند. این چیزی بود که در اپل اتفاق افتاد و مقصر آن جان اسکالی بود.
شما در جایی اشاره داشته‌اید که سیستم توزیع مستقیم برای فروش رایانه را اول بار شما به‌کار گرفته‌اید. چگونه؟
– اولین بار سیستم «کانال فروشندگان» (DEALER CHANNEL) را ما در سراسر کشور ایجاد کردیم. هدف ما آن بود که فروشندگان اپل انبار نداشته باشند و با قراردادی با شرکت پس فدرال، ۴۸ ساعته رایانــــــه را تحویل می دادیم. این اساس کاری شد که بعدها با پست الکترونیکی از سوی شرکت DELL دنبال شد.
آینده صنعت رایانه و اینترنت را چگونه می‌ بینید؟
– صادقانه بگویم نمی دانم، اما روند آن است که رایانه از حالت وسیله محاسباتی به وسیله ارتباطی تغییر کرده و بیشتر نیز تغییر خواهد کرد. اینترنت بیش از آنکه افراد تصور می کنند کار انجام خواهد داد. آینده شبکه جهانی در اختیار شرکتهای بزرگ است. قلب اینترنت تجارت است و قلب تجارت شرکتهایی که به مشتریان خدمات ارائه می دهند. به نظر من سوخت انفجار بعدی شبکه جهانی عبارتست از رشدنمایی(EXPONENTIAL) حضور آن در کالاهای خانگی. البته جای کار بسیاری وجود دارد وتغییرات بسیار سریع خواهد بود. اما مشکل است بتوانیم بگوییم چگونه خواهد شد.
شما در شرکت چه کاری انجام داده‌اید؟
– انسانهای برتر را گرد آورده‌ام و به کار تیمی پرداختیم. این کاری است که من انجام داده‌ام.
انسان برتر یعنی چه؟
– در تجهیزات و دستگاهها فاصله بین بهترین و متوسط ۲۰ و مثلاً ۳۰ درصد است، یعنی مثلاً سرعت بهترین تاکسی ۲۰ درصد از تاکسی متوسط بیشتر است و یا رایانه ۳۰ درصد. به‌ندرت اختلاف و نسبت دو به یک را می‌توانید پیدا کنید. اما در مورد انسانها چنین نیست. اختلاف بین یک انسان برتر و یک انسان متوسط ۵۰ یا ۱۰۰ به یک است.
بنابراین فکر می کنید استعداد شما در استخدام افراد برتر نهفته است؟
– نه فقط استخدام، بعد از استخدام نیز پدیدآوردن محیطی لازم است که افراد احساس کنند توسط افراد مستعد دیگر احاطه شده‌اند و کار آنها بزرگتر از خود آنهاست. باید احساس کنند کار تاثیر زیادی بر آنها دارد و بخشی از دیدگاه روشن و قوی آنهاست. اما این کار خیلی وقت‌گیر است و گاه مدیر – بویژه در تاسیس شرکتهای جدید – وقت چنین کاری را ندارد؟
استیو جابز – موافق نیستم. من معتقدم این مهمترین وظیفه مدیر است. شما اگر بخواهید شرکتی تاسیس کنید آیا دقت لازم و کافی را برای یافتن شریک به خرج نمی دهید؟ چرا. پس چگونه این وقت را برای سومین و چهارمین و… شریک شرکت یعنی کارکنان انجام نمی دهید. وقتی شرکتی تاسیس می شود ده نفر اول هستند که موفقیت یا عدم موفقیت شرکت را رقم می زنند. زیرا هرکدام ۱۰ درصد شرکت هستند. پس چرا وقت صرف نمی کنید که همه افراد برتر را جذب کنید. این مسئله برای شرکتهای کوچکتر حیاتی‌تر است.به هرحال عرضه محصول جدید به بازار نیاز به سرعت دارد و این امر وقت گیر است.
– کیفیت را افراد می سازند. کیفیت از افراد شروع می شود. ممکن است راه میانبری هم باشد اما من نیافته‌ام، لذا به افراد تکیه می کنم. من هنوز ۲۰ درصد وقتم به این امر اختصاص دارد. یک روز در هفته را برای این مسئله گذاشته‌ام. این یکی از مهمترین کارهایی است که می توان انجام داد.
چگونــه افراد برتر را برای استخدام انتخاب می کنید؟
– سوال بسیار مشکلی است. دو راه وجود دارد. اگر افراد سابقه داشته باشند نتایج کار قبلی آنها مهم است. تاکید می کنم نتایج نه فقط اینکه روی کاغذ خوب باشند یا خوب حرف بزنند اما هیچ خروجی نداشته باشند. پس نتایج کار آنها ما را به تصمیم‌گیری راهنمایی می کند. اما در مورد جوانترها که در معرض فرصتی برای ارایه نتایج نبوده‌اند، شما باید استعداد و ظرفیت را ارزیابی کنید. این حقیقتاً بسیار دشوار است، اما نشانه‌های ابتدایی عبارتست از هوش و ذکاوت و توانایی یادگیری سریع. سرعت تطبیق افراد و توانایی برای رشد مهم است زیرا در هر شرکت جوان، نگاهها همزمان با یادگیری موارد جدید تغییر می‌کند. بنابراین، افراد باید قادر به تغییر و تطبیق باشند و بتوانند مسائل را از زاویه جدید ببینند. اگر آنها به عقاید و افکار قبلی خود بچسبند، کار بسیار مشکل خواهد شد.
! اصولاً شرکت چه کارهایی باید انجام دهد تا محیط و فرهنگ مناسب کار برای منابع انسانی پدید آید؟

– سرمایه اولیه شرکت، سرمایه انسانی است نه سرمایه مالی. افراد باید به اطلاعات شرکت دسترسی داشته باشند. بنابراین، اتخاذ یک سیاست باز اطلاع‌رسانی و ارتباطی لازم است به گونه‌ای که افراد راجع به همه چیز بدانند. در این صورت تصمیمهای مهم را براساس اطلاعات صحیح می گیرند. توجه به مدیران میانی نیز اهمیت زیادی دارد زیرا بسیاری کارکنان را آنان تربیت می کنند.
نقاط قوت شما به عنوان یک انسان چیست؟
– انسانها مجموعه‌ای از نقاط قوت و ضعف هستند. قوت و ضعف دو روی یک سکه است. شاید نقطه قوت من آن است که همیشه به فناوری از دریچه و منظر فرهنگ انسانی نگریسته‌ام. عرضه مک (MACINTOSH=MAC) نمونه آن است. دیگر اینکه من راجع به افراد، خوب قضاوت می کنم و توانایی آن را دارم که افراد را حول یک فکر مشترک گرد آورم.
نکته منفی چطور؟ نقطه ضعف شما کجاست؟
استیو جابز – در حالات خاص نقطه ضعف من این است که بسیار خیال پرداز و آرمانگرا هستم. برخی اوقات من به دنبال «بهترین» هستم در حالی که باید به دنبال «بهتر» باشم. تشخیص اینکه چه موقع باید دنبال بهترین و کی دنبال بهتر باشیم مهم است. گاهی من نمی توانم بین اینکه «چه می‌توان بود» و «چه امکان دارد» تشخیص دهم. برقراری موازنه بین ایده‌ال و عمل نکته ای است که من بیشتر باید به آن توجه کنم.
برای افرادی که می خواهند شرکت جدیدی تاسیس کنند و کسب و کار تازه‌ای راه بیندازند چه توصیه‌هایی دارید؟
– راه انداختن یک شرکت سخت‌ترین کارهاست. باید بدانید چه می خواهید و نسبت به ایده‌تان علاقه و اشتیاق وافر داشته باشید. برای هدفتان سخت کارکنید و خطرپذیر باشید. اگرمی خواهید فقط یک شرکت داشته باشید شروع نکنید. باید نسبت به آنچه می خواهید انجام دهید احساس کامل داشته باشید. مهم نیست چه کاری باشد.
حتی اگر پخت نان باشد!
– بله، نانوایان موفق زیادی وجود دارند. شما – بخصوص در مراحل اولیه – باید احساس کاملاً قوی نسبت به کار داشتـــــه باشید و بدانید می توانید آن را بهتر از هرکس دیگر انجام دهید.
زندگی خانوادگی تاچه حد مهم است و نسبت آن با زندگی کاری چگونه باید باشد؟
– سعی من آن است که یک زندگی متوازن و متعادل داشته باشم. از آنجا که سه فرزند دارم بیشتر کار می کنم و مسافرتهایم را کم کرده‌ام. اگر شما این موازنه را برقرار نکنید
خانواده را از دست می دهید. برقراری موازنه بین امور همواره یک چالش است.

کشتی بادبانی کسب و کارتان را با انگیزه، در تلاطم امواج به مقصد مطلوب هدایت کنید.

 

مقیمی

بیوگرافی فاطمه مقیمی ، بانوی میلیاردر ایران

سیده فاطمه مقیمی در شهریور سال ۱۳۳۷ به دنیا آمده است. او اصالتاً اهل رشت، اما بزرگ شده تهران است. پدر و مادر او هر دو استخدام اداره آمورزش پروش بودند. او دومین دختر خانواده‌ای 6 نفره بود. خانواده‌اش از نظر مالی وضعیتی متوسط داشتند. نام او اکنون در میان میلیاردهای ایران که چندی پیش منتشر شد، در رتبه هشتم قرار دارد آمده است. او پبا زبان‌های انگلیسی و ترکی آشنایی کامل دارد.

سرگذشت سیده فاطمه مقیمی

دکتر سیده فاطمه مقیمی در سال ۱۳۵۸ در یک شرکت حمل ‌و نقل بین‌المللی ابتدا در بخش ترجمه و بعد در بخش کامیون داری به مدت 3 سال مشغول به کار شد. بعد از مدتی آن شرکت تعطیل شد، اما چون او علاقه بسیاری به این کار پیدا کرده بود، تصمیم گرفت تا در شرکتی مشابه وارد کار شود. با قابلیت‌هایی که پیدا کرده بود، توانست ظرف مدت کوتاهی مدیر داخلی یک شرکت حمل و نقل که ۱۵۰ کامیون در اختیار داشت، بشود. این فعالیت تا سال ۱۳۶۲ ادامه پیدا کرد. خانم دکتر سیده فاطمه مقیمی به کار کردن عشق می‌ورزد و روزانه ۱۶ تا ۱۸ ساعت مشغول به فعالیت و کار است. او حتی در تمام مدت بارداری به موقع سرکار حاضر بود و در زمان وضع حمل مستقیماً از محل کار به بیمارستان منتقل شد.

او در سال ۱۳۶۱ تصمیم گرفت که کار مستقلی را شروع کند. او به وزارت خانه مربوطه مراجعه و تقاضانامه تأسیس شرکت حمل و نقل بین المللی را ارائه داد. او در این مسیر با ناباوری و تمسخر روبرو و بارها تقاضانامه‌اش مردود شد. این تصمیم تا مرحلهٔ اجرایی شدن دو سال طول کشید و در 21 آبان ماه سال ۱۳۶۳ خانم دکتر مقمی اولین شرکت خود را به ثبت رساند. از همان زمان تاکنون بدون وقفه در رشته‌های مختلف به تحصیل و تدریس و کارآفرینی و امورعام المنفعه مبتنی بر کارآفرینی پرداخته ‌است.

او کار خود را از یک اتاق در دفتر کار همسرش آغاز کرد. او به صورت مستمر و 24 ساعته تلاش می‌کرد تا شرکت خود را توسغع دهد. به زودی محل بزرگتری را نیاز شد و ۱۲ متر تبدیل به یک واحد ۱۲۰ متری شد و تعداد پرسنل نیز افزایش یافت.

بعد از آن سفرهای بین شهریسیده فاطمه مقیمی آغاز شد و او نسبت به احداث نمایندگی در کلیه مرزهای ورودی و خروجی کشور و همچنین شهرهای بزرگ که بخصوص گمرک مرزی داشتند، اقدام کرد. همچنین او سفر به کشورهای اروپایی را آغاز و نسبت به اخذ نمایندگی از کشورهای مختلف اقدام کرد. سیده فاطمه مقیمی در سال ۱۳۶۸ به عنوان اولین زن پس از انقلاب گواهینامه پایه یکم رانندگی دریافت کند.

فاطمه مقیمی هر روز بعد از بیدار شدن از خواب، یک سری کارهای روزمره را انجام می‌دهد. صبحانه می‌خورد و بعد به همراه همسر از خانه خارج می‌شود. ساختمانی را که او و همسرش در آن مشغول به کار هستند، خود او با تجربیاتی که در درشته مهندسی عمران کسب کرده است، طراحی کرده و ساخته است. او روز را با کارهای شرکت، تماس‌ها، ملاقات‌ها و… به آخر می‌رساند. او تنها زن عضو اتاق بازرگانی تهران و نیز رییس شورای زنان بازرگان و عضو انجمن زنان کارآفرین است.

سیده فاطمه مقیمی، هم‌اکنون عضو شورای دبیران و مشاوران مجلهٔ پنجرهٔ خلاقیت است. او مقالاتی در زمینهٔ کارآفرینی بانوان در این مجله منتشر می‌کند. مقیمی دارای تبعه دو ملیتی ایرانی و کانادایی است. اکنون خانم دکتر مقمی صاحب دو فرزند و ساکن تهران است.

 

مصاحبه با خانم دکتر فاطمه مقیمی

خانم دکتر سیده فاطمه مقیمی در طی یک مصاحبه کوتاه می‌گوید: «من دومین دختر از چهار دختر خانواده‌ای که وضع متوسطی داشتند، بودم. دیپلم که گرفتم رشته‌ی مهندسی عمران دانشکده فنی قبول شدم. خودم جراحی دوست داشتم، اما پدرم خیلی دلش می‌خواست مهندسی بخوانم. دوسال در ایران درس خواندم و بعد واحدهایم را به دانشگاه انگلیس انتقال دادم و همانجا درسم را تمام کردم. بعد از انقلاب به ایران برگشتم. در آن سال‌ها کار کردن در رشته‌ی عمران آن هم برای یک زن، وضعیت نابسامانی داشت. به خاطر همین ترجیح دادم از تخصص دیگری استفاده کنم و آن هم زبان انگلیسی بود. به عنوان مترجم وارد شرکتی شدم که علی رغم این که فکر می‌کردم یک شرکت بازرگانی است، ولی یک شرکت حمل و نقل بود.»

او در ارتباط با قدرت زنان گیلانی گفت: «من ژن گیلانی دارم و تاریخ و شرایط جغرافیایی، به مردمان آن منطقه، سخت کوشی را آموخته. اگر به خانم‌های گیلانی نگاه کنید می‌بینید که در مزرعه‌هایشان زن‌ها بیشتر از مردها کار می‌کنند.»

خانم سیده فاطمه مقیمی در ارتباط با خانه داری می‌گوید: «من بعد از کار وقتی به خانه می‌رسم، انگار تازه زندگی‌ام را شروع کرده‌ام. من در سال ۵۹ ازدواج کردم. همسرم مشوق من بوده و هست. من به کار خانه علاقه دارم و دوست دارم کارهای خانه را خودم انجام بدهم. گاهی اوقات وقتی به خانه می‌رسم، قبل از عوض کردن لباس، قابلمه را روی اجاق می‌گذارم. دوست دارم این کارها را به شکل سنتی انجام بدهم. هنوز کف خانه را با دستمال تمیز می‌کنم! به دستانم نگاه کنید، معلوم می‌شود! خانۀ من نسبتاً بزرگ است ولی همیشه تمیز نگهش می‌دارم. با این حال خوشم نمی‌آید به من بگویند خانه دار، حتی خوشم نمی‌آید بگویند زن. قبل از هر چیز و بیشتر از هر چیز می‌خواهم یک “آدم” باشم.»

از او سؤال شد که آیا شما واقعاً بانوی میلیاردر ایران هستید؟

خانم دکتر مقیمی در جواب به این سؤال پاسخ دادند: «اولاً امروز هر کسی که در تهران یک خانه‌ی معمولی داشته باشد، میلیاردر است. ولی نگاه بدی که به اصطلاح میلیاردر در جامعه ما وجود دارد، درست نیست. در دین اسلام سرمایه داشتن کاملاً قابل قبول است. تنها چیزی که مهم است، راه به دست آوردن سرمایه است. آنچنان که همه تصور می‌کنند، من سرمایه مالی چندانی ندارم، اما به خاطر انرژی‌ها و روابط انسانی که دارم، مولتی میلیارد هستم.

افتخارات خانم دکتر مقیمی

خانم دکتر سیده فاطمه مقیمی مؤسس و مدیر عامل شرکت حمل و نقل بین الملل است و در کار گروه‌های مرتبط با موضوع حمل و نقل همکاری‌های زیادی دارد. فاطمه مقیمی در سال ۲۰۱۲ به عنوان کارآفرین برتر جهان اسلام انتخاب شد.

او دارای مدرک لیسانس مدیریت بازرگانی و راه و ساختمان، فوق لیسانس مدیریت بازرگانی گرایش تحول، دکترای (DBA) مارکتینگ و دکتری تخصصی کارآفرینی بین‌الملل است. دکتر مقیمی مدیر عامل شرکت حمل و نقل بین‌الملل سدیدبار است و در کارگروه‌های مرتبط با موضوع حمل‌ونقل همکاری‌های زیادی دارد. به علاوه او در سال ۲۰۱۶ عنوان نخستین کارآفرین برتر زن را در کنفدراسیون اتاق‌های بازرگانی و صنعت آسیا و اقیانوسیه (CACCI) از آن خود کرد.

چاپ زندگی نامه این بانوی موفق ایرانی

رضا یادگاری و مهشید سنایی فرد بنیانگذاران مجموعه کتاب‌های کارآفرینان بزرگ ایرانی، زندگینامه سید فاطمه مقیمی را با همکاری مرکز کارآفرینی دانشگاه صنعتی شریف به عنوان کتابی درسی تحت عنوان کارآفرینی به شیوه سیده فاطمه مقیمی، اولین بانوی بنیانگذار صنعت حمل و نقل و کشتیرانی خصوصی در ایران نوشته و منتشر کرده‌اند.

کلام پایانی

باید از زندگی این کارآفرینان موفق درس گرفت که زن بودن و مرد بودن ملاکی بر موفقیت افراد نیست و همه می‌توانند با عزم و ارده قوی و به دنبال آن پشتکار به موفقیت‌های روز افزون برسند.

کشتی بادبانی کسب و کارتان را با انگیزه، در تلاطم امواج به مقصد مطلوب هدایت کنید.