محمد گرامی علاقه، سخت کوشی و هدف درست را از عوامل موفقیت خود میدانست. او معتقد بود امید و تلاش میتواند هر در بستهای را به روی بندههای خدا باز کند. او در طول زندگی و سالهای سخت کار همیشه به این آیه قرآن توصل میکرد:« نه بترسید و نه غصه بخورید. شما اگر ایمان به خدا دارید بهترین هستید. شکست آغاز موفقیت است چون انسان را متوجه خدا میکند و از او کمک میگیرد.»
محمد گرامی در اوایل اقتدار و سلطنت پهلوی اول در شهرستان یزد _در حاشیه کویر مرکزی ایران_ به دنیا آمد. این دوره با آغاز نوسازی و اصلاحات در کل کشور از جمله یزد هم زمان بود. در آن زمان ساخت مدارس، درمانگاه و عمران و آبادانی شهر یزد مورد توجه حکومت بود. این مسئله باعث شد که بسیاری از طبقات پایین شهر نظیر محمد به آموزش دسترسی داشته و شانس تغییر وضعیت و موقعیت اجتماعی را داشته باشند. در ادامه در compro با زندگی نامهی این مرد بزرگ تجاری آشنا خواهیم شد.
ترک تحصیل محمد
محمد گرامی پسر بزرگ خانواده بود. او تنها ده سال داشت که پدرش و مادر او تصمیم به جدایی گرفتند. رنج جدائی از پدر در سنین پایین همراه محرومیت و فقر تأثیر زیادی در کیفیت زندگی آینده او و مادر و برادرش داشت. البته این شرایط برای آنها طولانی نبود. او به همراه مادر و برادرش در محله امیر چخماق کوچه آبشخور یزد با تلاش و زور بازوی خود امرار و معاش میکردند. مادر خانواده پارچه برش داده را از خیاط محل میگرفت و در منزل میدوخت. اجرت او برای هر پیراهن دو قران بود.
شکستن بادام، جدا کردن مغز و استفاده از پوست آن برای سوخت از دیگر کارهایی بود که آنها برای درآمدزایی انجام میدادند. به علاوه آنها از مغازهی محل خمیر و موا داخل شیرینی را میگرفتند و شبها در منزل شیرینی قطاب میپیچیند. اجرت آنها از بابت هر کیلو یک قران بود.
البته با تمام این کارها آنها زندگی را همچنان با سختی سپری میکردند. آنها قدرت خرید چندانی برای خرید تمام کتابهای درسی کلاس پنجم و ششم محمد نداشتند. تا اینکه فرد خیری به نام رضائیان کتابهای درسی او را برایش خرید. این مسئله نقش بسیار موثری در تشویق او برای خوب درس خواندن داشت. او در درس ریاضی در مدرسه خیلی قوی بود و برای حل مسائل ریاضی همیشه مورد تشویق معلمهایش قرار میگرفت. محمد گرامی تا کلاس ششم به خوبی درس خواند و با معدل ۱۸ قبول شد.
او در زمان تعطیلات تابستان با روزی یک ریال دستمزد در یک مغازه پارچه فروشی کار میکرد. محمد هر شب بخشی از حقوقش را به مادرش میداد. محمد با کمک یکی از معلمانش در مدرسهی دینداری بدون پرداخت هیچ هزینهای ثبت نام کرد. البته فاصله زیادی بین خانه و مدرسه وجود داشت و او مجبور بود این مسافت طولانی را پیاده طی کند. محمد پس از پایان کلاس هشتم به دلیل مشکلات مالی دیگر توانایی درس خواندن نداشت و مجبور به ترک تحصیل شد.
فعالیتهای محمد پس از ترک تحصیل
محمد گرامی در ۱۵ سالگی به تجارتخانه حاج علی اکبر ریسمانی رفت و به عنوان شاگرد با حقوق ماهانه ۸ تومان مشغول به کار شد. کارهایی نظیر نظافت حجره، رفتن به بانک و اداره پست و تلگراف از وظایف روزانهی او بود. سید صبح زود با اینکه هنوز کار شروع نشده بود به تجارتخانه میرفت و آن جا را آب و جارو میکرد. همیشه همشاگردیهای به خاطر این کار او را مسخره میکردند. آنها میگفتند چرا وقتی حاجی ریسمانی اصلا متوجه کارهای تو نمیشود زمین را آب و جارو میکنی. او پاسخ میگفت: خدا همیشه شاهد کار من هست.
او هر روز در ابتدای کار وقتی زمان داشت قرآن می خواند. محمد در این دوران به آلودگی به بیماری برونشیت مبتلا شد. سید محم رضا برای درمان و استراحت مجبور شد مدتی به روستاهای اطراف یزد برود. او هنگام بازگشت پولی نداشت و مجبور شد با پای پیاده ۱۴ ساعت مسافت روستا تا شهر را طی کند. سید همیشه در طول مسیر شعری از حافظ را زمزمه می کرد. او هرگز این شهر را فراموش نکرد و حتی آن را روی میز خود گذاشته بود. بیت زیر از آن شهر معروف است:
آنها که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند
محمد گرامی پس از بازگشت به یزد بار دیگر در تجارتخانه حاجی آقای ریسمانی مشغول به کار شد. به مرور زمان حقوقش افزایش یافت و تا ۱۵ تومان در ماه نیز رسید. در این مدت وظایف او نیز بیشتر شد. دلالی و فروش کالاهای مختلف به مغازه داران بخشی از کارهای سید درآن سالها بود.
مهاجرت به تهران برای کار
با پایان جنگ جهانی و بازگشت آرامش و رونق اقتصادی و کسب و کار، تهران به قلب اقتصادی کشور تبدیل شد. در نتیجه محمد تصمیم گرفت با هدف پیشرفت و کسب درآمد بیشتر به تهران نقل مکان کند. محمد تنها ۱۹ سال داشت که به همراه یکی از دوستانش به تهران رفت. البته به دلیل مشکلاتی که برایش پیش آمد و عدم رضایت مادر در تهران نماند و بار دیگر به شهرش بازگشت. در نهایت پس از مدت کوتاهی این بار با رضایت مادرش همراه با یکی دیگر از دوستانش به تهران رفت.
محمد گرامی همراه با دوستش اتاقی را با ماهی ۳۰ تومان اجاره کرد. آنها در تهران کار ویزیتوری را آغاز کردند. او و دوستش سرمایه مالی چندانی نداشتند. کار مشترک، اعتماد به نفس و درستکاری تنها سرمایهی مشترک آنها بود. سید و دوستش کار بازاریابی برات، پارچه و برنج را شروع کردند. آنها واسطه انتقال برات از تهران به یزد بودند. مشتریان او برنج را برای تجارتخانههای تهران پیدا کرده و به آن دو معرفی میکردند. سید و دوستش برای این کارها به صورت درصدی حق دلالی میگرفتند. آنها در کار خود بسیار موفق بودند و در مدت زمان کوتاهی موفق به کسب سرمایه شدند.
محمد گرامی بعد از اینکه ۷۰۰_۸۰۰ تومان پول پس انداز کرد به فکر تامین نیازهای خانوادهاش افتاد. او در اولین قدم تصمیم گرفت آرزوی مادرش که زیارت کربلا بود را برآورده کند. او معتقد بود می تواند بعدها هم پول پس انداز کند اما شاید دیگر مادرش فرصت رفتن به این سفر را نداشته باشد. همچنین بعد از اینکه محمد توانست میزانی پول پس انداز کند مادر و برادرش نیز برای زندگی به تهران آورد. برادر سید نیز در تجارتخانهای در تهران مشغول به کار شد.
ازدواج محمد
یکی از تحولات مهم در زندگی محمد گرامی در آن زمان ازدواج بود. او در سال ۱۳۲۷ با معصومه کوچکزاده که خواهر دوستش بود ازدواج کرد. محمد در ابتدا به دلیل شرایط اقتصادی و مالی خود با ازدواج موافق نبود. او پس چند حادثه و اتفاق تصمیم به ازدواج گرفت. همسر او ۱۴ سال داشت و محمد در آن زمان ۲۱ ساله بود. آنها با تشریفات بسیار مختصری ازدواج کردند و مراسم عروسی بسیار سادهای برگزار کردند. او و همسرش درهمان خانه ۴۵ متری محمد در کنار مادر و بردار سید زندگی مشترک خود را آغاز کردند.
محمد بعد از ازدواج به دلیل افزایش هزینه های زندگی تلاش خود را بیشتر کرد و کارش را افزایش داد. او توانست دو سال بعد زمینی به مساحت ۱۰۰ متر در میدان امام حسین خریداری کند. محمد گرامی با این که ۲۰۰۰ تومان بیشتر پول نداشت خانهای در این زمین ساخت. او برای این خانه ۹۰۰۰ هزار تومان هزینه کرد. این مسئله نشان دهندهی اعتماد به نفس، بلند پروازی و امید او به آینده بود.
آغاز ویزیتوری محمد
او بعد از سروسامان گرفتن زندگی شخصیاش به دلیل مشکلات بازار برات و برنج تصمیم گرفت تغییراتی در شغل خود ایجاد کند. به همین منظور ویزیتوری صابون را آغاز کند. البته بازار صابون هم رونق چندانی نداشت. کسادی بازار در بین سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۳ باعث شد تا اتفاقی برای کارهای جدیدش سری به تجارتخانه گرجی صاحب چای جهان با هدف ویزیتوری بزند. او پس از جلب موافقت گرجی از همان ساعت از میدان ۱۵ خرداد تا میدان امام حسین و صبح بعد تا چهار راه حسن آباد و حافظ به دنبال مشتری به تک تک مغازهها سر میزد. در پی این کار او موفق شد به تنهایی ۱۴ صندوق چای بفروشد و برای هر صندوق ۵ تومان دریافت کند. او در مجموع طی دو روز ۹۰ تومان درآمد کسب کرد.
روش کار آنها به این صورت بود که یک سوی خیابان را محمد گرامی و سوی دیگر را کوچک زاده _دوست او_ ویزیتوری میکرد. کار آنها خیلی زود گسترش پیدا کرد. در نتیجه برای آنها دوچرخهای خریدند که به نوبت بتوانند در آن کار کنند. محمد گرامی و کوچک زاده خیلی زود توانستند اعتماد گرجی را جلب کنند. آنها تصمیم گرفتند از حق کمیسیونی که دریافت میکنند هر کدام هفتهای ۱۰۰ تومان برای هزینههای خود در نظر بگیرند. آنها مابقی درآمد خود را برای سرمایهگذاری پس انداز کردند تا در آینده خودشان بتوانند کاری مستقل را آغاز کنند.
بعد از مدتی آنها آن در کار خود پیشرفت چشمگیری کرده بودند. در نتیجه آنها از گرجی درخواست نمایندگی فروش انحصاری چای را کردند؛ اما با مخالفت او رو به رو شدند. به همین دلیل تصمیم گرفتند از گرجی جدا شوند و کار مستقل خود را شروع کنند. آنها در این دوره با صاحب چای عقاب _دریانی_ آشنا شدند و کار را با او شروع کردند. دریانی قراردادی چند ساله با آنها بست. با این حال باز هم آنها به فکر شروع کاری مستقل بودند.
از چای بره نشان تا شرکت گلستان
محمد گرامی در آستانه ۳۰ سالگی تصمیم گرفت با توجه به تجربه این سالهای خود کاری مستقل را شروع کند. او در آن زمان تجربه ۱۱ سال ویزیتوری در تهران را داشت. محمد تا حدی سرمایه جمع کرده بود و همچنین بسیاری از مشتریان نیز او را به خوبی میشناختند. از سوی دیگر او به دلیل شناختی که در این سال ها نسبت به کار و بازار چای کسب کرده بود تصمیم گرفت با کمک کوچک زاده کاری در بازار چای شروع کند. در نتیجه آنها انبار سرای دلگشا را از گرجی خریداری کردند.
آنها چای با مارک بره نشان را در آن مکان بسته بندی میکردند. گرامی و کوچکزاده نظارت کاملی به کار کارگران خود داشتند و حتی اجازه نمی دادند ۵ گرم از وزن چای بسته بندی شده کمتر باشد. کار بسته بندی کم کم پیشرفت کرد و به غیر از تهران حوزه فروش تجاری آنها در یزد نیز توسعه یافت. محمد گرامی پس از توزیع آزاد چای در قدم بعدی برای گسترش کار خود تصمیم گرفتند شرکت گلستان را تاسیس کنند. شرکتی که با شراکت گرامی، کوچک زاده و سهام داری همسران آنها با سرمایه ۵ میلیون ریالی در سال ۱۳۴۰ تاسیس شد.
دفتر این شرکت در سه راه دلگشا بود و اولین همکاران آنها از دوستان و اعضای خانواده بودند. محصول تجاری شرکت آنها با نام تجاری بره نشان و شتر نشان عرضه میشد. به تدریج فعالیت آنها در اصفهان، مشهد، یزد، گرگان و…. توسعه پیدا کرد. با گسترش کار تعداد کارگران آنها نیز افزایش یافت. در شروع کار آنها تنها ۱۰ کارگر داشتند اما به تدریج تعداد پرسنل آنها به ۶۰ نفر رسید.
پیشرفت روز افزون گرامی و کوچک زاده
محمد گرامی و آقای کوچک زاده پنج سال پس از تأسیس شرکت گلستان سعی کردند بخشی از پروسه تولید محصول تجاری را خود در دست بگیرند. در نتیجه شرکت گلستان در سال ۱۳۴۴ در شهرستان لاهیجان اقدام به خرید کارخانه کرد. آنها پس از مدتی در آن کارخانه با خرید برگ سبز به خشک کردن چای شکسته، باروتی و چای قلم پرداختند. کارخانه چای لاهیجان یکی از کارخانههایی بود که در پرداخت به موقع بهای برگ سبز چای به کشاورزان، خرید برگ با کیفیت و تبدیل آن به چای خشک مرغوب مشهور بود. این مسئله روی حفظ استاندارد برند گلستان بسیار موثر بود. شرکت گلستان علاوه بر واردات، بسته بندی و توزیع چای در سطح کشور در سال ۱۳۴۶ به تولید کنندهای قوی نیز تبدیل شد.
آنها همچنین در اقدام بعدی علاوه بر چای، خشکبار و حبوبات را نیز به محصولات خود اضافه کردند. در دهه پنجاه کار آنها تا جایی توسعه پیدا کرد که توانستند بخش بزرگی از بازار تجاری چای کشور را در دست داشته باشند. در سال ۱۳۵۰ اولین دستگاه اتوماتیک بسته بندی چای به انبار شرکت گلستان وارد شد. در نتیجه چای ۱۰۰ گرمی گلستان و ۵۰۰ گرمی با ماشین بسته بندی میشد. این در حالی بود که تا پیش از آن همهی بسته بندیها دستی انجام میشد. محمد گرامی در سال ۱۳۵۲ اولین دستگاه تولید چای تی بگ دو گرمی را خریداری کردند. دستگاهی که در دقیقه ۱۰۰ چای تی بگ تولید میکرد. البته در آن زمان بعد از مدتی به دلیل عدم استقبال از تی بگ تولید این نوع چای متوقف شد.
بزرگترین تاجر چای
علاوه بر این ها در سال ۱۳۴۵ با شراکت محمد گرامی، رضا کوچک زاده و عبدالحسین شرکا شرکت رویال تی در زمینه واردات چای فعالیت خود را در انبار شوش شروع کرد. این اقدام نقش محمد گرامی و کوچک زاده را به عنوان یکی از بزرگ ترین تجار چای تثبیت کرد. در این سال ها البته محمد گرامی به تحصیل و پیشرفت فرزندانش نیز اهمیت بسیاری می داد موضوعی که چند سال بعد ظرفیت های جدیدی را در شرکت گلستان ایجاد کرد.
شرکت گلستان که در زمان شروع کار حدود ۵ تا ۱۰ نفر پرسنل داشت هم اکنون ۶۵ شعبه و ۷۶ مرکز فروش در استانهای بزرگ و شهرستان دارد. این مراکز بیش از ۱۲۵۰ نفر پرسنل دارند و جزء ۵ شرکت برتر در میان شرکتهای توزیع کننده کشور در زمینه توزیع کالاهای پر مصرف است.
سرمایهگذاریهای دیگر محمد گرامی
محمد گرامی در سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ در عرصههای جدیدی سرمایهگذاری کرد. او تا سال ۱۳۵۷ دو شرکت تجاری و شرکت زنجیره ای مرغداری به نام سیمرغ را با کمک خانواده علی آگاه و حاج علی اکبر برخوردار تاسیس کرد. همچنین به خرید سهام در چندین شرکت صنعتی وابسته به حاج محمد تقی برخوردار اقدام کرد. شرکت سیمرغ یکی از کارخانههای اتوماتیک و بزرگ منطقه بود که با شرکت کلمین آمریکا شریک شد. این شرکت روزی چند تن تولید تخم مرغ و مرغ داشت. آنها در شراکت سه اصل راستی، درستی و دینداری را مبنای فعالیت خود قرار دادند.
از دیگر سرمایهگذاریهای محمد گرامی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- خرید کارخانه آرد اسدی در اطراف تهران
- تأسیس کارخانه برنج کوبی
- تأسیس دومین کارخانه چای خشک کنی با مشارکت کوچک زاده در مازندران
- تولید نوشابه از چای برای اولین بار در ایران
این اقدامات و فعالیتهای صنعتی از اواسط دهه ۱۳۸۰ تداوم یافت.
شرکت ایران سرعت و پیروزی انقلاب
علاوه بر تولید چای، خشکبار، برنج، مرغ، تخم مرغ و… محمد گرامی شرکت ایران سرعت را با همراهی روح الامینی تأسیس کرد. کار این شرکت انتقال کالا براساس قرداد با دولت از بندر به تهران و شهرستانها بود. ۸۵ درصد بارها باید متعلق به دولت باشد و تنها ۱۵ درصد را میتوانستند به طور آزاد جا به جا کنند. آنها با اعتبار مالی بانک ملی حدود ۵۰۰ کامیون را خریداری کردند. شرکت کار جابه جایی کالاها را در کشور به عهده داشت.
به دلیل کمبود راننده آنان مجبور شدند از کشورهایی مانند بنگلادش برای ماشینهای خود راننده وارد کنند. مهندس سیگاری داماد خانواده گرامی مدیر عامل این شرکت بود. شرکت سرعت ایران با بروز انقلاب، اعتصاب و اختلال در بندرها و سرانجام با پیروزی انقلاب و ناتوانی در پرداخت وام با مشکلاتی مواجه شد. در نتیجه به ناچار ماشینها و داراییهای شرکت به عنوان ضمانت به بانک برگردانده شدند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دولتی شدن فعالیتها از سوی سازمان چای، تولیدات این محصول به شدت کنترل میشد. در نتیجه تصرف سیمرغ که بزرگترین شرکت تولیدی آنها در سال ۱۳۵۹ بود توسط سازمانهای دولتی به شدت محدود شد. بخشی از دارائی صنعتی محمد گرامی توسط نهادهای انقلابی مصادره شد. محمد گرامی پیش از انقلاب در شرکتهای متعددی مانند شرکت پوشش، سرامیک البرز، کارتن البرز، کشت و صنعت جیرفت و پارس الکتریک سهامدار بود. تمامی این شرکت ها توسط دولت با عنوان ملی همراه شد. اکثر این شرکتها طی سالهای بعد از انقلاب بر اثر ناکارائی و زیاندهی چندین تعطیل شدند. در نتیجه سهامداران با ضررهای بزرگی مواجه شدند.
مهاجرت گرامی به آمریکا و بازگشت او
محمد گرامی بعد از انقلاب به آمریکا، پیش سه تن از فرزندانش که در آمریکا تحصیل میکردند رفت. بعد از اقامتی کوتاه به دلیل مشکلات داخلی هنگام بازگشت با مخالفت اعضا خانواده رو به رو شد. با این وجود محمد گرامی تصمیم گرفت به کشور بازگردد. بازگشت او همزمان بود با کنترل شرکت سیمرغ از سوی نهادها بود. او با ورود به ایران برای چند سال ممنوع الخروج شد. البته بخشی از این مشکلات بعد از چند سال حل شد و محمد گرامی با کمک فرزندانش شروعی دوباره در بازار داشتند. آنها توانستند دوباره به روزهای اوج کار خود بازگردند و فعالیت خود را توسعه دهند.
فعالیتهای گرامی پس از انقلاب
- گسترش نظام توزیع و ایجاد شبکه سراسری پخش با واردات برنج از هندوستان و برنج داخلی
- بسته بندی انواع حبوبات، چای و پسته
- تولید صنعتی قارچ
- توسعه حدود دهها هکتار پسته
- فعالیت ساختمان سازی
- واردات ماشین از میتسوبشی، کوماتسوی ژاپن و هیوندای کره
- چند واحد صنعتی در زمینه اقتصاد کشاورزی
این موارد بخش عمدهی فعالیت تجاری و صنعتی خانواده گرامی در طی سالهای پس از انقلاب است.
کلید موفقیت و وجوه اجتماعی
محمد گرامی در کار همیشه به حفظ بازار اهمیت بسیاری میداد؛ زیرا معتقد بود هزینهی کارگر و هزینه بنگاه از طریق فروش تامین میشود. او میگفت از نظر آمریکاییها بازار جزو ناموسشان است و این موضوع را باید مدیر به زیر دستانش بفهماند. وقتی شخصی خوب کار نمیکند باید شخص دیگری جای او گذاشته شود. دنیا جنگ بازار است ولی متاسفانه در ایران از این موضوع غافلیم. او همیشه میگفت در ژاپن کارمند شرکت را خانوادهی خود میداند. برای توسعهی موفقیت باید شرکتها به صورت خودگردان اداره شوند. ویزیتورها نیز در شرکت سهامدار شوند تا عشق به کار داشته باشند و همه برای پیشرفت شرکت کار کنند.
فعالیتهای خیرخواهانهی محمد
محمد گرامی همیشه در زندگی دست به خیر داشت. او کمک به مردم، خصوصا پرورش کودکان بااستعداد را کاری بسیار مهم در بهسازی اجتماع و گسترش سعادت جامعه میدانست. تعدادی از فعالیتهای خیرخواهانهی سید عبارت است از:
- ساخت درمانگاه در یزد
- مدرسه سازی در مقاطع مختلف تحصیلی برای دختران و پسران
- ساخت واحدی برای معلولین، سالمندان و بیماران روانی در یزد
- ساخت چند خانه برای معلولین بهزیستی شهر یزد
- ایجاد اشتغال برای معلولین در کارخانهها و شرکتهای خود
محمد گرامی در سال ۱۳۸۸ پس از چندین دهه کارآفرینی و نقش آفرینی در اقتصاد ایران فوت شد. روحش شاد و یادش گرامی..