استراتژی کسب و کار سازمان

استراتژی کسب و کار چیست و چرا تا این حد اهمیت دارد؟

مقدمه

کسب و کارهای مختلف اهداف متفاوتی دارند و برای تحقق اهداف خود، مسیرهای متفاوتی را طی می‌کنند. این مسیرهای متفاوت، استراتژی کسب و کار هر یک از مشاغل را تشکیل می‌دهد. درک استراتژی به نظر آسان می‌رسد، اما گاهی اوقات تشکیل و اجرای یک کسب و کار موفقیت‌آمیز بسیار دشوار است. با دنیای متغیر امروز، استراتژی‌های کسب و کار نیز باید انعطاف‌پذیر و قابل تغییر باشند.

در این مطلب از سایت کامپرو قصد داریم شما را با برخی از مهمترین جنبه‌های یک استراتژی کسب‌و‌کار موفق آشنا کنیم. اگر استراتژی مناسبی داشته باشید، می‌توانید کشتی کسب و کار خود را در جهت صحیح هدایت کنید و در نهایت در ساحل موفقیت پهلو بگیرید.

استراتژی کسب و کار چیست؟

کتب درسی معمولا استراتژی کسب‌و‌کار را به عنوان یک برنامه سطح بالا برای دستیابی به اهداف خاص تجاری تعریف می‌کنند. این در حالی است که برنامه‌های استراتژیک هنگامی موفق هستند که منجر به رشد مشاغل، ایجاد موقعیت رقابتی قوی و عملکرد مالی قوی شوند. با این حال، هنگامی‌که استراتژی سطح بالا شکست می‌خورد، شرکت باید یا استراتژی خود را تغییر دهد یا خود را برای ورشکستگی آماده کند.

در مقابل تعریف کتابی و دانشگاهی، بسیاری از بازرگانان برای کمک به عملی شدن استراتژی کسب‌و‌کار، آن را این‌گونه تعریف می‌کنند: «استراتژی کسب و کار برنامه کاربردی شرکت برای دستیابی به چشم‌انداز خود، اولویت‌بندی اهداف، رقابت و بهینه‌سازی عملکرد مالی با الگوی مخصوص کسب و کار خود است.» باید بدانید که استراتژی کسب‌و‌کار ستون فقرات هر کسب و کاری است زیرا نقشه راه به اهداف منتهی می‌شود و انتخاب اهداف، قلب استراتژی کسب‌و‌کار است.

اهمیت استراتژی کسب و کار

یک هدف تجاری بدون این اینکه دارای استراتژی باشد، فقط یک رؤیا است. اگر وارد بازار شوید بدون اینکه برنامه‌ریزی درستی برای استراتژی خود داشته باشید، می‌توان گفت وارد یک قمار شده‌اید. با افزایش رقابت در بازارهای امروزی، اهمیت استراتژی کسب‌و‌کار آشکارتر شده است. در ادامه این مطلب پنج دلیل برای ضرورت به کارگیری استراتژی کسب و کار آورده شده است.

دلیل اول: برنامه‌ریزی

استراتژی بخشی از برنامه کسب و کار شما است. برنامه کسب و کار، اهداف کسب و کار را تعیین می‌کند و استراتژی کسب‌و‌کار راهی برای تحقق آن اهداف به شما می‌دهد. این استراتژی در اصل طرحی است برای رسیدن به جایی که قصد دارید بروید.

دلیل دوم: نقاط قوت و ضعف

بیشتر اوقات هنگام تدوین یک استراتژی با نقاط قوت و ضعف واقعی خود آشنا می‌شوید. به همین دلیل استراتژی به شما کمک می‌کند تا در آنچه شما خوب هستید و نقاط قوتتان محسوب می‌شود تمرکز کنید و با قوی کردن نقاط قوت خود، نقاط ضعفی که دارید را تحت‌الشعاع قرار دهید و در از بین بردن آن‌ها بکوشید.

دلیل سوم: کارایی و اثربخشی

زمانی که یک استراتژی به‌خوبی تدوین شده باشد، هر مرحله از توسعه کسب و کار دارای برنامه‌ریزی می‌شود و همه می‌دانند در چه زمانی، چه‌کاری باید انجام دهند و این‌گونه فعالیت‌های تجاری به‌طور خودکار کارآمدتر و مؤثرتر می‌شوند.

دلیل چهارم: مزیت رقابتی

استراتژی کسب‌و‌کار بر سرمایه‌گذاری و هم‌چنین نقاط قوت کسب و کار تأثیر می‌گذارد و استفاده از آن به‌عنوان یک مزیت رقابتی باید متمرکز بر روشی منحصر بفرد باشد.

دلیل پنجم: کنترل

استراتژی این امکان را به شما می‌دهد که تصمیم بگیرید چه مسیری باید دنبال شود تا ابتدا به اهداف کوچک و موقیت برسید و سپس به سمت اهداف اصلی حرکت کنید. این امر باعث می‌شود تا کنترل فعالیت‌ها آسان شود و مشخص می‌شود که آیا آن‌ها طبق برنامه‌ریزی پیش می‌روند یا خیر.

سطوح مختلف استراتژی کسب و کار

هر یک از افرادی که به‌نوعی با کسب و کار شما در ارتباط هستند مانند کارمندان، شرکا و سهامداران شرکت، بر تحقق یک هدف تجاری واحد تمرکز دارند. فعالیت‌های هر کدام از آن‌ها با توجه به سطح و نوع مشارکتشان در سازمان از طریق استراتژی‌های مختلف تجاری مشخص می‌شود. بر اساس این مشارکت، استراتژی‌های کسب و کار را می‌توان به سه سطح طبقه‌بندی کرد.

سطح اول: سطح شرکتی (The Corporate Level)

سطح شرکتی بالاترین و وسیع‌ترین سطح استراتژی است. استراتژی‌های سطح شرکتی، طرحی را برای دستیابی به اهداف تجاری تعریف می‌کنند که از نظر ماهیت طولانی‌مدت هستند اما بر اساس عدم قطعیت و شرایط متغیر بازار، به صورت دینامیکی اجرا می‌شوند و انعطاف‌پذیری لازم را دارند. استراتژی‌های سطح شرکتی در ساختار کلی سازمانی اجرا می‌شوند.

به‌عنوان مثال اگر یک واحد کسب و کار شما محصولی را تولید می‌کند و واحد دیگری، آن را به فروش می‌رساند، برای هر یک استراتژی جداگانه با یک هدف واحد خواهید داشت. بخش‌های مختلف یک شرکت باید برای هدف کلی یک سازمان در تعامل باشند. برای اینکه استراتژی سطح شرکتی را به‌درستی پیاده کنید باید به موارد زیر توجه داشته باشید:

1- مأموریت و چشم انداز کلی کسب و کار را مشخص کنید

مأموریت و چشم انداز کلی، دو عنصری هستند که سازمان شما را تعریف می‌کنند. بیانیه مأموریت شما شرح می‌دهد شرکت شما چه‌کاری انجام می‌دهد و تفاوت آن با سایر سازمان‌ها در فضای رقابتی شما چیست. بیانیه چشم‌انداز هم وضعیت مطلوب شده آینده کسب و کار شما را در یک زمان مشخص شرح می‌دهد.

2- اهداف سطح بالا ایجاد کنید

اهداف سطح بالا به شما در اجرای مأموریت و رسیدن به چشم‌انداز کسب و کار کمک می‌کنند؛ یک شرکت بزرگ برای تنظیم اهداف اصلی خود باید از نظرات تمامی ذینفعان شرکت استفاده کنید و مسیر کلی آینده خود را ترسیم کند.

سطح دوم: سطح واحد تجاری (The Business Unit Level)

در این سطح باید بخش‌های مختلف یک کسب و کار در نظر گرفته شوند و مثلا اهداف کلی در بخش‌های توسعه، بازاریابی، فروش، مالی و اجرایی تنظیم شوند. پیچیدگی این بخش به تعداد بخش‌های مختلف کسب و کار شما و نحوه ساختار شرکت بستگی دارد. مهم است که برای هر بخش یا واحد تجاری، یک استراتژی کسب‌وکار مجزا ایجاد کنید تا بتوانید بررسی کنید کدام واحدها پیشرفت داشته‌اند و کدام واحدها برای بهبود به تغییر استراتژی نیاز دارند. داشتن یک استراتژی در سطح واحد تجاری، به شما امکان می‌دهد هزینه‌ها و مزایای هر واحد تجاری را ارزیابی کنید و تصمیم بگیرید که منابع خود را بیشتر در کدام بخش مصرف کنید.

سطح سوم: سطح عملکردی (The Functional Level)

استراتژی‌های عملکرد شرکت معمولا توسط مدیران هر بخش مانند لیدرهای بازاریابی، سرپرستان اجرایی و امور مالی تولید می‌شوند. این افراد که استراتژی عملکردی را تولید می‌کنند باید اطمینان پیدا کنند که زیربخش‌ها، استراتژی‌های تعریف شده را به کار می‌گیرند و مؤلفه‌هایی که در سطح کارکردی ارائه می‌شوند به سطح همکاری واحد و استراتژی‌های سطح شرکتی کمک می‌کنند. می‌توان گفت استراتژی‌های سطح عملکردی محدود به اقدامات روزمره می‌شوند و تصمیم‌ گیری ‌های موردنیاز برای ارائه سطح واحد و استراتژی‌ های سطح شرکت، هم‌چنین حفظ روابط بین بخش‌ های مختلف را شامل می‌شوند. هنگامی که می‌خواهید استراتژی عملکردی را ایجاد کنید، باید به مواردی که در ادامه می‌آید توجه کنید.

1- تطابق اهداف در سطح عملکردی با سطح شرکتی

اهداف شرکتی توسط ارشدترین اعضای سازمان تعیین می‌شوند و با توجه به این اهداف باید انواع تصمیم‌گیری را انجام داد. اگر پروژه‌ها و اهداف در سطح عملکردی با سطح شرکتی مطابقت داشته باشند، کل شرکت شما در سمت و سوی درستی پیش خواهد رفت و این استراتژی‌های جزء، استراتژی‌های کل را تشکیل می‌دهند.

2- بیش از حد به اندازه‌گیری‌های ریز نپردازید

برخی از سازمان‌ها، صدها معیار را در سطح عملکردی تعریف و ارزیابی می‌کنند. به یاد داشته باشید که اهداف اصلی شما چیست و فقط مواردی را که به کسب و کار شما کمک می‌کنند، تعیین و اندازه‌گیری نمایید. سطح عملکردی را بیش از حد به سطوح خرد تقسیم نکنید که اندازه‌گیری آن‌ها مشکل شود.

سخن پایانی

هر کسب و کاری برای بقا و ایجاد مزیت رقابتی باید استراتژی مخصوص به خود را تعیین کند. اهمیت استراتژی کسب و کار از آنجا مشخص می‌شود که مزیت رقابتی، روش برنامه‌ریزی، نقاط قوت و ضعف، کارایی و اثربخشی یک کسب و کار را مشخص می‌کند. آشنایی با سطوح مختلف استراتژی کسب‌و‌کار و مزایای آن‌ها، مالک هر کسب و کاری را موظف می‌کند که آن‌ها را تدوین کند و یک چشم‌انداز روشن برای آینده ترسیم کند. گاهی برای ایجاد استراتژی کسب‌و‌کار لازم است با متخصصین امر مشورت کرد و اطلاعاتی را کسب کرد و کارشناسان مجموعه کامپرو در این موارد در خدمت شما هستند. به یاد داشته باشید که کسب و کار شما همانند یک کشتی بادبانی است که با تعیین استراتژی و هدایت صحیح کشتی کسب و کار بر مبنای یک استراتژی خوب، به ساحل موفقیت خواهد رسید.

سوالاتی که قبل از تغییر مسیر شغلی باید بپرسیم؟

سوالاتی که قبل از تغییر مسیر شغلی باید بپرسیم؟

شرایط اقتصادی و اجتماعی که در آن هستیم، می تواند مانع این باشد که به تغییر مسیر شغلی مان فکر کنیم. کم و کاستی ها  و یا نارضایتی و عدم علاقه مان به شغل مان را آشکار کنیم؛ به آرزوها و بلند پروازی هایمان میدان بدهیم و به سمت آنها قدم برداریم. در عوض صرفا به وضعیتی که در آنیم قانع باشیم و حتی گاهی فقط آن را تحمل کنیم. و این یعنی در جا زدن، محروم شدن از لذت ها و موقعیت هایی که می توانید تجربه کنید.

البته در سمت مقابل، همین شرایط پیش آمده که در آن هستیم؛ می تواند انگیزه و یا حتی اجباری باشد برای اینکه در وضعیت فعلی خودمان از نظر کاری، تغییراتی در جهت بهبود موقعیت مان ایجاد کنیم. این فقط به شما بستگی دارد که بخواهید جزء طیف اول باشید و به روندی که از آن ناراضی هستید ادامه بدهید. یا دل را برای دستیابی به اهداف و آرزوهای تان به دریا بزنید. برای اینکه وقتی سی سال دیگر یا ده سال دیگر که برگشتید و به موقعیت و انتخاب امروزتان فکر کردید؛ از خودتان و عملکردتان راضی باشید و از آن احساس پشیمانی نکنید.

به دلایل متعددی می توان به تغییر مسیر شغلی به شکل اساسی فکر کرد و به سمت آن حرکت کرد که در ادامه به چند دلیل مهم اشاره می کنیم.

دلایل تغییر مسیر شغلی

1- انتخاب اشتباه

هر کسی ممکن است بر اساس شرایطی گاها جبری، دست به انتخاب شغلی بزند که اصلا مناسب او نیست و با روحیات و حتی خواسته های آن فرد تناسبی نداشته باشد. مثلا چون از ابتدا بورسیه تحصیلی بوده وارد آن شغل شود. یا مثلا به خاطر رویای والدینش در رسیدن به یک شغل خاص، آن را پذیرفته باشد. یا مثلا صرفا به دلیل درآمد زیاد شغلی آن را برگزیده باشد. یا حتی فقط به دلیل استخدامی بودن شغلی زیر بار آن رفته باشد.

در همه این موقعیت ها، خود فرد بعد از مدتی متوجه می شود که فرد مناسبی برای این مشاغل نیست و هر چه که می گذرد مشکلات بیشتری با آن پیدا می کند. تغییر مسیر شغلی در چنین شرایطی شکل جدی به خود می گیرد که حتما باید به آن توجه شود.

سوالاتی که قبل از تغییر مسیر شغلی باید بپرسیم؟

2- تغییر در تکنولوژی

با پیشرفت تکنولوژی و نیاز کمتر به نیروی انسانی، برخی مشاغل از بین می روند. در نتیجه تعدادی از افراد مجبور می شوند شغل خود را تغییر بدهند. این عامل از عوامل جبری است که اجتناب ناپذیر است و ممکن است بعد از مدتی برای هر شغلی پیش بیاید. در هر صورت گاهی می توان با تکنولوژی همگام شد و با اندک تغییری در مسیر شغلی خود، تجربه های جدیدی را کسب کرد.

3- تغییر در شرایط شخصی فرد

هیچ گاه نمی توان به طور دقیق آینده را پیش بینی کرد. انتخاب های امروز شما بیشترین تأثیر را از شرایط کنونی شما می گیرد. اما حوادث و رویدادهایی ممکن است پیش بیاید که به طور کلی همه چیز شما را تحت تآثیر قرار می دهد و شرایط شما را از این رو به آن رو کند. مثبت ترین ها و شیرین ترین ها ممکن است مثل ازدواج کردن، صاحب فرزند شدن، اخذ مدارک تحصیلی بالاتر، ثبت یک اختراع یا کارآفرینی باشد تا تلخی هایی مثل ابتلا به یک بیماری صعب العلاج، تصمیم گرفتن برای مهاجرت، از دست دادن یکی از اعضای خانواده و … .

4- پی بردن به مسیر اشتباه شرکت

گاهی تغییر مسیر شغلی به شدت لازم و ضروری است و ادامه دادن شغل قبلی صد در صد به ضرر شما خواهد شد. آن زمانی است که شما متوجه شوید در شرکت شما اهداف غیر قانونی دنبال می شود و یا به کل اساسی غیرقانونی دارد. در چنین شرایطی شما هم جزئی از زنجیره ی تکمیل کننده فرآیند غلط آنها هستید. فورا خود را با تغییر مسیر شغلی نجات دهید.

دلایل دیگر تغییر مسیر شغلی

علت های متفاوت دیگری نیز وجود دارد که منجر به تغییر مسیر شغلی می شوند از جمله: رئیس بداخلاق و غیرمنطقی، عدم پرداخت حقوق و دستمزد ماهیانه به حد کافی و یا در زمان منظم، کار کسل کننده و بیهوده، همکارانی که بر علیه شما متحد شده و به شما ضربه می زنند. حسرت داشتن درآمد بیشتر از اندازه کنونی، اضافه شدن مخارج جدید به شما و عدم کفاف درآمدتان برای آن.

بعد از اینکه به طور کاملا شفاف و دقیق، فکرهای خود را کردید و مطمئن شدید که تغییر مسیر شغلی برای شما یک ضرورت است؛ اقداماتی را که به شما پیشنهاد می دهیم انتخاب و به آن عمل کنید.

سوالاتی که قبل از تغییر مسیر شغلی باید بپرسیم؟

اقداماتی که در مسیر تغییر شغلی باید انجام دهید

شما می توانید از طریق تغییر دادن نوع پروژه هایی که روی آن کار می کنید یا تغییر تیم کاری تان، استعفا دادن، تغییر کامل نوع شغل و یا درخواست ارتقاء شغلی، تغییرتان را آغاز کنید. هر چند، اغلب افراد تصور می کنند که تغییر مسیر شغلی کار راحتی نیست و شجاعتی ویژه می خواهد. در حالی که اینطور نیست و اگر در موقعیتی نامناسب قرار گرفته اید باید هر چه سریع تر اقدام به تغییر مسیر شغلی خود کنید وگرنه فرصت را از دست می دهید و با گذر زمان انگیزه خود را نیز از دست خواهید داد.

1- خود را بشناسید

بعد از تصمیم گیری قطعی برای تغییر مسیر شغلی، باید به طور منطقی و به دور از بزرگ نمایی قوت ها و یا نادیده گرفتن ضعف هایتان، به درستی خودتان را تجزیه و تحلیل کنید. اهداف تان را به یاد بیاورید و آنها را یادداشت کنید. حتی رویاها و آرزوهایتان را. سپس نقاط مثبت خود و توانایی ها و تجربه ها و موفقیت هایتان را بنویسید. این کار در ابتدا به شما قوت می دهد و انگیزه تان برای ادامه راه را بیشتر می کند. سبک زندگی و تفکرتان را بکاوید، خصوصیات بارز شخصیت تان را بشمارید. و دلایل نارضایتی خود از موقعیتی که در آن بودید را واضح کنید. برای استفاده بهتر از نقاط مثبت خود برنامه ریزی کنید و سپس برای حل کردن و از بین بردن نقاط ضعف خود اقدام کنید.

2- مشورت بگیرید

برای پیدا کردن مسیر شغلی بهتر از آنچه تا کنون تجربه کرده اید، تطبیق دادن توانایی ها و انگیزه هایتان با یک شغل، کار هر کسی نیست. با رجوع به یک مشاور و یا انجام دادن تست هایی شبیه لنگرهای مسیر شغلی شین می توانید علاوه بر شناخت روحیه شغلی تان، بفهمید که برای چه موقعیت هایی مناسب تر هستید. مطالعه کنید، فیلم های مستند کارآفرینی را ببینید. از تجربیات دیگران استفاده کنید و امید داشته باشید که به مسیر درستی برسید.

3- خلاق باشید

در این موقعیت به خودتان و سلامتی و تغذیه تان اهمیت دهید تا سرحال تر و خوشحال تر باشید، انرژی بیشتری کسب کنید تا همت کارهای بزرگ را پیدا کنید. آنچه را که از مطالعه و مشورت و… جمع آوری کرده اید با توانمندی ها و رویاهایتان ترکیب کنید. خیال پردازی کنید. با تکنولوژی جدید همراه شوید و دست به ابتکار عمل بزنید. دست به اختراع یک راه جدید و متفاوت بزنید. در عین حال همواره سعی کنید از تعادل خارج نشوید.

سوالاتی که قبل از تغییر مسیر شغلی باید بپرسیم؟

4- جلب همکاری و حمایت

بعد از آنکه از راه های مختلف، درست بودن مسیر شغلی جدیدتان را مورد ارزیابی قرار دادید و از آن مطمئن شدید، برای به واقعیت رساندن آن از دیگران دعوت به همکاری و سرمایه گذاری کنید. آنها را از سود دهی و امنیت ایده تان مطمئن کنید و از توانمندی هایشان برای شغلی که انتخاب کرده اید استفاده کنید.

5- فرصت های جدید را از دست ندهید

این فرصت ها در یک تغییر مسیر شغلی می تواند شامل آشنایی با افراد جدید، تحولات و یا قوانین جدید در اقتصاد کشور و یا حتی ثبت نام در یک دوره مهارتی باشد. باید سعی کنید ارتباطات جدیدی بگیرید و مدام از اخبار و وقایع مطلع باشید. حتی گاهی می توانید در شغل جدیدتان از مهارت های شغل قبلی استفاده کنید. مثلا ممکن است در شرکت شما اتفاقی افتاده باشد که به تجربه قبلی شما نیاز باشد تا بتوان آن را حل کرد. این یک فرصت عالی برای شما است تا توانایی های قبلی خودتان را عرضه کنید.

وقتی به هدف خودتان رسیدید و با موفقیت از تغییر مسیر شغلی بیرون آمدید، در موقعیت جدید هم سعی کنید خلاقیت و انرژی تان از دست نرود.

اهداف تان را به روز رسانی کنید و با تحقق آنها به دنبال اهداف دیگر باشید. هر روز برای خودتان بهانه های جدیدی برای پیشرفت داشته باشید. هیچ وقت دست از کار و تلاش نکشید. در مورد آنچه که درباره خودتان کشف کرده اید با دقت نگاه کنید. در مورد فرصت های تازه رویا پردازی کنید و اهداف تان را به هدف های کوچک قابل لمس تقسیم کنید تا پله پله به اهدافتان برسید. با امید و انگیزه ی کافی برای حرکت رو به جلو، برنامه ریزی کنید و اجازه ندهید اشتیاق بیش از حدتان برای پیشرفت شما را از تمرکز و برنامه ریزی دور کند.

این فرآیندی است که شاید در زندگی شما چندین بار اتفاق بیفتد و بخواهید که به تغییر مسیر شغلی فکر کنید. مدیریت زندگی شما در دستان خودتان است. شما لایق آن هستید که در جایگاه شغلی تان، هم به رضایت و هم به اهداف بلندمدت تان دست بیابید.

 

با همراهی پیشروان کسب و کار ؛ کشتی بادبانی کسب و کار خود را در تلاطم امواج بازار با انگیزه و لذت تا مقصد مطلوب رهبری کنید.

12 نکته طلایی برای ایجاد محیط کار آرام و بدون تنش

چگونه محیط کار آرام و پرانرژی برای خودمان ایجاد کنیم؟ (12 نکته طلایی)

داشتن یک محیط کار آرام باعث می شود کارکنان با تمرکز و آرامش بیشتری کار کنند و در نتیجه بازده کاری آنها بالاتر برود. همچین ایجاد یک محیط کار آرام باعث می شود قوه ی ابتکار کارکنان تان تقویت شود و راه حل های کاربردی تری بیابند. در موقعیت های حیاتی و حساس که تنش زا هستند، تصمیمات بهتری بگیرند و لحظاتی را که در محل کارند با شادی و آرامش طی کنند.

اما در دنیای امروز که آهنگ حرکت به سمت تغییرات و پیچیدگی ها و پیشرفت های دیجیتالی و تکنولوژی سرعت زیادی گرفته است، اغلب مشاغل از محیط کار آرام فاصله گرفته اند. یکی دیگر از این عوامل، زمان محدود است که یکی از عناصر مهم رقابتی است. از دست ندادن تغییرات روز افزون دنیا در کنار انجام چندین کار بصورت همزمان و ضرب العجل هایی که گاه به صوت ناخواسته ایجاد می شود، همه و همه باعث می شوند که به نظر برسد رسیدن به یک محیط کار آرام سخت ترین کار دنیا باشد. برای چگونگی مقابله با عواملی که از ایجاد یک محیط کار آرام جلوگیری می کنند می توان راه حل های زیر را به کار برد:

12 نکته طلایی برای ایجاد محیط کار آرام و بدون تنش

1- روزتان را با آرامش شروع کنید

برای اجتناب از چیزهایی که ممکن است منجر به استرس شما شود مثل دیر رسیدن به سرویس، آماده کردن کودکان برای مدرسه، انجام دادن کارهای خانه و یا گیر کردن در ترافیک، زمان بیدار شدن خود و رسیدگی به کارها را طوری تنظیم کنید که کمی زودتر خیالتان راحت شود. در نتیجه با نگرشی مثبت و آرامش بیشتر خیال از خانه خارج شوید. روحیه مثبت شما در یک محیط کار آرام به دیگران نیز منتقل خواهد شد.

12 نکته طلایی برای ایجاد محیط کار آرام و بدون تنش

2- من ایده آل تان را بنویسید

دست به کار نوشتن شوید و  تمام خصوصیاتی که شما را به «من رویایی تان» تبدیل می کند را بنویسید. درباره ی آدمی که واقعا دوست دارید باشید بنویسید. درباره اینکه در شرایطی که تحت فشار هستید چگونه آرامشتان را حفظ می کنید بنویسید. سپس هر روز صبح این نوشته تان را مرور کنید و در طول روز سعی کنید به آن فکر کنید و اجازه دهید به بخش ثابتی از وجودتان تبدیل شود. آرام آرام این خصوصیات در رفتار شما رخنه کرده و با گذشت زمان به من رویایی تان نزدیک خواهید شد.

3- فضای کارتان را متناسب تر کنید

فضای  فیزیکی محل کار از قبیل صندلی، ارتفاع میز، محل قرار گرفتن و چینش وسایلی مانند رایانه و کمدها و … در ایجاد و یا ازبین بردن محیط کار آرام برای شما بسیار موثر است. مهیا کردن وسایل ضروری و راحت در اتاق شما، شغلتان را به امری لذت بخش تبدیل خواهد کرد.

4- ابهام کاری تان را رفع کنید

ابهام داشتن در وظایفتان باعث می شود مدام دچار استرس شوید که با چه درخواستی روبه رو خواهید شد و یا اکنون وقت انجام چه کاری است. چه تصمیمی باید بگیرید و یا از چه چیزی اجتناب کنید.

دانستن به میزان کافی در مورد کارتان و انتظارات دیگران از شما باعث می شود الزامات کاری برایتان روشن شود و به هنگام کار، محیط کار آرام و بهتری را تجربه کنید؛ چرا که به راحتی می توانید وظایف و زمانتان را سازماندهی کنید.

5- برنامه ریزی لازمه داشتن محیط کار آرام است

هرگز برنامه ریزی را فراموش نکنید. پس از اینکه به حد کافی به وظایفتان اشراف پیدا کردید، با طراحی یک برنامه ی کاربردی، کارهایتان را سازماندهی کنید تا هم از تحت فشار بودن حاصل از در هم بودن کارها و هم از دقیقه نودی بودن و هرج و مرج و تنش رها شوید.

با برنامه ریزی می توانید کارها و اهداف بزرگ را به اهداف کوچکتر و در دسترس تر تبدیل کنید و با آرامش، بدون خسته شدن و از دست دادن انرژی به آنها دست پیدا کنید. در نتیجه کارهایتان به تعویق نمی افتند و محیط کار آرام و لذت بخش تری را تجربه خواهید کرد.

6- با رئیس تان ارتباط خوبی داشته باشید

با مدیر یا کارفرمای خود ارتباط درست و همدلانه ای برقرار کنید، اهل مذاکره و گفت وگو با او باشید، اجازه ندهید هیچ ابهام و یا سوال و احیانا دلخوری ای بین تان باقی بماند، بلافاصله نسبت به رفع آن و روشن کردن ابهامات اقدام کنید.

بدانید که او نیز مثل شما خانواده ای دارد و در فضای شخصی خودش مثل شما دغدغه هایی دارد. مثلا او را وقتی در خانه است یا مثلا به فرزندش رسیدگی می کند تصور کنید؛ در این صورت او را از خود دور نمی بینید و برایتان شخص تهدید آمیزی نخواهد بود. اینگونه همیشه بر کارتان تسلط خواهید داشت و در محیط کارتان آرامش بیشتری حاکم خواهد بود.

7- کار تیمی انجام دهید

برای حفظ سلامت فکری و آرامش در محل کار و در حین انجام کار، یکی از بهترین پیشنهادها محول کردن بعضی کارها به دیگران در قالب یک تیم کاری است. در تیم کاری به دلیل تقسیم وظایف و محدود بودن وظیفه ی هر کسی، بیشترین دقت و تمرکز صرف انجام کارها خواهد شد. ضمنا برخی وظایف که دیگران تخصص بیشتری در آن دارند و یا قابل واگذاری و انجام توسط دیگران است، باعث می شود شما بتوانید با انرژی و وقت بیشتری به امور خود برسید.

علاوه بر این در یک تیم، به همان مقدار که به انجام شدن کارها می توان رسیدگی کرد، به ارتباط خوب و تآثیرات آن بر دیگران هم بیندیشید. این نحوه ارتباطات در محیط کاری، باعث از بین رفتن سوءتفاهمات و ایجاد یک جو دوستانه می شود که منجر به ایجاد یک محیط کار آرام خواهد شد.

8- استراحت کنید

چرخه کارآمدی و بازدهی مغز انسان، به گونه ای است که بعد از هر 90 دقیقه فعالیت، به چند دقیقه استراحت و آرامش نیاز دارد. یک استراحت سه تا هفت دقیقه ای که تمرکز و انرژی شما را بازگرداند، کافی است تا بتوانید مجددا به فعالیت خود باز گردید. عدم استراحت و پیوسته کاری، خستگی به همراه داشته و خلق و خوی شما را تحت تآثیر قرار می دهد. برای داشتن یک محیط کار آرام حتما این کار را انجام دهید.

بعد از اتمام یک کار و قبل از آغاز کار دیگر هم چند دقیقه ای استراحت کنید، همین چند دقیقه می تواند آمادگی شما را برای کار بعدی مهیا کند. بین دو جلسه ملاقات حداقل 15 دقیقه فاصله بگذارید تا هم از فشار عصبی خود بکاهید و هم کیفیت حضور شما در ملاقات بعدی بالا برود.

شما می توانید در دقایق استراحتتان، لحظات و تجربیات خوشی را که داشته اید به یاد بیاورید و با مرور آنها خود را آرام کنید. نوشیدنی های ارامش بخش مانند چای یا قهوه بنوشید و یا دقایقی چشمانتان را ببندید و سکوت کنید.

12 نکته طلایی برای ایجاد محیط کار آرام و بدون تنش

9- در مواقع لزوم با قاطعیت نه بگویید!

به انتظارات و خواسته های دیگران، که غیر منطقی بوده و شما اغلب به خاطر رودربایستی یا عدم داشتن اعتماد به نفس کافی به آنها جواب مثبت داده اید، نه بگویید. این  خواسته ها علی رغم اینکه وظیفه شما نیست و مسئولیتی در قبال آن ندارید می تواند شما را از وظایف خودتان باز دارد و یا موجب اختلال در آنها شود و نهایتا شما را در استرس قرار دهد.

در شرایط موجه هیچ گاه در گفتن «نه» تآمل نکنید و به فکر آرامش درونی خود و محیط کار آرام تان باشید!

10- تامل کنید

در شرایط بحرانی و یا موقعیت هایی که فشار عصبی و یا کاری زیاد می شود، ابتدا حتما اندکی درنگ کنید و با چشمانی باز و هوشیارانه به همه چیز نگاه کنید، وضعیت را به خوبی بسنجید تا بفهمید دقیقا در کجا قرار گرفته اید؟ چه راه حل هایی در دسترس شما وجود دارد؟ کدام راه حل برایتان منفعت بیشتری را در عین کمترین ضرر به همراه خواهد داشت؟ از چه کسانی می توانید درخواست کمک کنید؟

در چنین مواقعی افراد با تجربه در چنین شرایطی را شناسایی کرده و حتما از آنها مشورت بخواهید. چه بسا همین تامل اندک شما را از اینکه موقعیتتان را بدتر کنید نجات داده و به سلامت از آن عبور کنید. پیش آمدن بحران ها و یا تنش ها گاهی اجتناب نا پذیرند و این تامل و آرامش شما است که می تواند شما را در یک محیط کار آرام و بدون دردسر قرار دهد.

11- از حواشی اجتناب کنید

برخی افراد در محیط کارشان مدام دنبال حواشی اند و اغلب به درگیری ها و اختلافات دامن می زنند. این افراد را بشناسید و تا جایی که می توانید از آنها دوری کنید و صرفا یک رابطه ی رسمی با آنها داشته باشید. درگیر شدن در شایعت و منازعات، تعادل هیجانی شما را بر هم می زند. شما را درگیر برخی عواطف زود گذری می کند که ممکن است منجر به بروز رفتار نادرستی از شما شود و نهایتا اعتبار شما در محیط کاری خدشه دار شود. ضمنا فراموش نکنید که هیچ گاه عقاید مذهبی و یا سیاسی خود را با حالتی پرخاشگرانه ابراز نکنید. که مبادا منجر به جبهه گیری علیه شما بشود.

12- مثبت اندیش باشید

پیدا کردن جنبه های مثبت در هر امری، کار راحتی نیست. اما اگر همیشه سعی کنید به دنبال آنها باشید، ذهن شما به کار می افتد و تبدیل به بک عادت در شما می شود. پیش آمدن موقعیت هایی که منجر به ناراحتی و آزار شما بشود غیر قابل کنترل است. اما این شمایید که برای حفظ آرامشتان باید به دنبال جنبه های روشن آن بگردید و به خودتان این فرصت را بدهید که بتوانید بهترین نتیجه را از شرایط پیش آمده بگیرید.

با همراهی پیشروان کسب و کار ؛ کشتی بادبانی کسب و کار خود را در تلاطم امواج بازار با انگیزه و لذت تا مقصد مطلوب رهبری کنید.

هدف کسب و کار

روش موثر برنامه ریزی کسب و کار برای دستیابی به موفقیت

مقدمه

برنامه ریزی مؤثر برای کسب و کار می‌تواند کلید موفقیت شما در دنیای پررقابت امروز باشد. یک برنامه کسب و کار مناسب می‌تواند به شما در تأمین مالی، اولویت‌بندی اقدامات و ارزیابی فرصت‌ها کمک کند. برنامه ریزی کسب و کار شاید کمی وقت‌گیر باشد اما اگر به‌خوبی انجام شود، در بلندمدت باعث صرفه‌جویی در وقت و هزینه شما خواهد شد. برنامه ریزی در هر کسب و کاری کاملا ضروری است اما خیلی از صاحبان مشاغل نیازی به انجام آن نمی‌بینند و تنها فعالیت‌های روتین خود را دنبال می‌کنند.

هدف کسب و کار

همچنین اگر به دنبال سرمایه‌گذار برای گسترش کسب و کار خود هستید به یاد داشته باشید که داشتن برنامه کسب و کار بسیار مهم است و یک برنامه کاملا روشن و مستند، می‌تواند گویای همه چیز باشد و سرمایه‌گذار را برای سرمایه‌گذاری قانع کند. برنامه ریزی کسب و کار یک ابزار استراتژیک بسیار مهم برای کارآفرینان است. یک برنامه خوب نه تنها به کارآفرینان کمک می‌کند تا روی مراحل خاص لازم برای موفقیت ایده‌های خوب تمرکز کنند، بلکه به آن‌ها کمک می‌کند تا به اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت خود نیز دست پیدا کنند. به همین علت در این مطلب قصد داریم نکات مهم و کاربردی در این زمینه را با شما خوانندگان سایت کامپرو در میان بگذاریم.

سه قانون اولیه برای برنامه ریزی کسب و کار

برای برنامه ریزی کسب و کار به شکل صحیح و مناسب، باید قوانینی را رعایت کنید که در ادامه این بخش به تشریح این قوانین پرداخته می‌شود.

قانون اول: مختصر و مفید باشد

برنامه کسب و کار باید کوتاه، شفاف و موثر باشد، یعنی موارد اساسی و کلیدی کسب و کار را در بگیرد. باید مختصر باشد تا خواندن آن برای اشخاص دیگر مثل سرمایه‌گذاران بالقوه یا حتی خود شما وقت‌گیر و کسالت‌آور نباشد. برنامه کسب و کار با گذشت زمان، احتیاج به ویرایش و مرور دارد و زمانی که برنامه پیچیده و طولانی باشد، ویرایش و تجدیدنظر در آن یک کار پر دردسر است.

قانون دوم: مخاطب خود را بشناسید

برنامه ریزی کسب و کار خود را به زبانی بنویسید که متناسب با درک مخاطبان آن باشد. به‌عنوان مثال اگر شرکت شما در حال پیشرفت در یک زمینه علمی پیچیده است، اما سرمایه‌گذاران بالقوه شما افرادی عالم یا دانشمند نیستند، از کاربرد اصطلاحاتی که با آن آشنا نیستند، خودداری کنید. برنامه را با استفاده از اصطلاحاتی که برای همه و از جمله کارکنان کسب و کار شما قابل درک است، بنویسید.

قانون سوم: مرعوب نشوید

شاید در ابتدا تصور کنید که نوشتن برنامه کسب و کار یک کار دشوار است که از پس آن برنخواهید آمد، ولی اینطور نیست. شما بهتر از هر شخصی کسب و کار خود را می‌شناسید و مشکلات بخش‌های مختلف آن و نیاز به پیشرفت آن را درک می‌کنید. نوشتن برنامه کسب و کار آنقدرها هم که فکر می‌کنید چالش برانگیز و ترسناک نیست و لازم نیست یک برنامه کاری تخصصی کامل و تفصیلی ایجاد کنید. کافی است بخش‌های مختلف کسب و کار خود مثل بخش بازاریابی، بخش اجرایی و بخش منابع انسانی و چندین بخش اصلی را در نظر بگیرید و با استفاده از دو اصل بالا، یک برنامه ساده حتی در حد یک صفحه برای اهداف و رفع مشکلات موجود در هر یک از این بخش‌ها بنویسید.

شش بخش مرسوم در برنامه ریزی کسب و کار

به یاد داشته باشید، برنامه ریزی کسب و کار ابزاری است که به شما در ایجاد یک کسب و کار بهتر کمک می‌کند و فقط یک تکلیف پیش روی شما نیست. حال که با قوانین اولیه برای نوشتن یک برنامه کسب و کار آشنا شدید، در این بخش به معرفی بخش‌هایی که باید در برنامه ریزی کسب و کار وجود داشته باشند، خواهیم پرداخت.

بخش اول: خلاصه اجرایی

خلاصه اجرایی مانند مقدمه کتاب است و در ابتدای برنامه کسب و کار می‌آید و مروری بر کلیات کسب و کار و برنامه‌های شما است. در حالت ایده‌آل این خلاصه اجرایی فقط یک صفحه است و شرکت شما را معرفی می‌کند و کارهایی که می‌خواهید انجام دهید را به طور کلی توضیح می‌دهد. از لحاظ ساختاری، خلاصه اجرایی اولین فصل برنامه ریزی کسب و کار شما را تشکیل می‌دهد، اما توصیه می‌شود خلاصه اجرایی را پس از نوشتن کل برنامه کسب و کار بنویسید و سپس آن را به ابتدای برنامه خود اضافه کنید.

حالت ایده‌آل یک خلاصه اجرایی این است که نکات برجسته برنامه کسب و کار شما را در برگیرد. معمولا سرمایه‌گذاران هنگام ارزیابی کسب و کار شما، فقط خلاصه اجرایی را درخواست می‌کنند. اگر از آنچه که در خلاصه اجرایی یک صفحه‌ای آمده است، خوششان بیاید، درخواست یک برنامه کامل را از شما خواهند کرد. همین‌طور که می‌بینید خلاصه اجرایی یک مؤلفه مهم در برنامه ریزی کسب و کار است، پس بهتر است نکات کلیدی را در آن بگنجانید.

بخش دوم: ذکر فرصت‌ها

در این بخش به این سؤالات پاسخ داده می‌شود: چه چیزی را می‌فروشید؟ چگونه مواد اولیه برای تأمین نیاز خود را تأمین می‌کنید؟ بازار هدف شما کدام است؟ رقبای شما چه کسانی هستند؟ و…

فصل فرصت‌ها در برنامه کسب و کار شما، یک بخش زنده و پویا است. شما در این بخش می‌توانید از برنامه کاری خود صحبت کنید و مشخص کنید که چگونه می‌توانید خود را از رقبا متمایز کنید و چگونه می‌خواهید فروش خود را افزایش دهید. این بخش بعد از خلاصه اجرایی قرار دارد. پس افرادی که آن را مطالعه می‌کنند، در بخش قبلی اطلاعات اولیه را در مورد کسب و کار شما به دست آورده‌اند. این بخش از برنامه کسب و کار جزییات بیشتری را در خود جای می‌دهد و به سؤالاتی پاسخ می‌دهد که در خلاصه اجرایی نیامده است.

بخش سوم: روند اجرایی

چگونه می‌خواهید از فرصت‌های خود استفاده کنید؟ در این بخش از برنامه ریزی کسب و کار باید برنامه بازاریابی و فروش، عملیات اجرایی و ارزیابی‌های شما از زمان رسیدن به موفقیت پوشش داده شوند. در این بخش به موقعیت‌یابی یا جایگاه‌یابی کسب و کار یکی از ارکان برنامه بازاریابی است، پرداخته می‌شود. هنگامی‌که بدانید موقعیت کلی شما در بازار چیست، می‌توانید به سمت قیمت‌گذاری حرکت کنید. قیمت محصولات یا خدمات شما، یک پیام بسیار قوی را از برند شما به مصرف‌کنندگان می‌فرستد و می‌تواند ابزاری مهم برای ارتباط شما با مصرف‌کنندگان باشد.

بخش چهارم: نمای کلی شرکت و تیم کسب و کار

سرمایه‌گذاران علاوه بر ایده‌های عالی، به دنبال تیم‌های عالی نیز هستند. از این بخش از برنامه کسب و کار برای توصیف تیم فعلی خود و افرادی که در ادامه کار باید استخدام شوند، استفاده کنید. برخی از سرمایه‌گذاران ترجیح می‌دهند روی ایده‌های متوسطی که پشت آن یک تیم بزرگ و قوی قرار داشته باشد، سرمایه‌گذاری کنند. در برخی از موارد صاحبان یک استارت آپ با اشتباه در انتخاب افراد تیم خود، شانس جذب سرمایه‌گذار را از دست می‌دهند. در یک تیم خوب و موفق به انواع پست‌های شغلی و مهارت‌ها نیاز است. معرفی کسب و کار نیز به گزافه‌گویی احتیاج ندارد و فقط کافی است بیانیه مأموریت، مروری بر ساختار، مالکیت قانونی شرکت و محل کسب و کار آورده شود.

بخش پنجم: برنامه مالی

برنامه ریزی کسب و کار بدون پیش‌بینی مالی امکان‌پذیر نیست. معمولا صاحبان کسب و کار برای نوشتن این قسمت دلهره دارند، اما نوشتن این بخش واقعا رعب‌آور نیست. گاهی لازم است برای نگارش این بخش از برنامه کسب و کار، از یک متخصص برنامه ریزی کسب و کار کمک بگیرید. یک برنامه مالی معمولی، پیش‌بینی فروش و درآمد ماهانه را برای یک سال ارائه می‌کند و این پیش‌بینی‌ها را برای سه تا پنج سال دیگر نیز انجام می‌دهد.

بخش ششم: پیوست برنامه

اگر برای تصاویر محصولات یا اطلاعات اضافی مانند توضیح کلمات پیچیده به فضای اضافی احتیاج دارید از بخش ضمایم برای توضیح جزییات برنامه کسب و کار خود استفاده کنید. البته وجود این بخش ضروری نیست و زمانی از این بخش در برنامه ریزی کسب و کار استفاده می‌شود که اصطلاحات و تعریف‌ها زیاد باشند و بهتر باشد که در بخش پیوست یا همان ضمیمه آورده شوند. مثلا اگر مجوزی مثل حق اختراع دارید، می‌توانید عکس آن مجوز را در بخش پیوست بیاورید.

نتیجه‌گیری

هر کسب و کاری اعم از بزرگ و کوچک نیازمند برنامه ریزی کسب و کار و تهیه یک برنامه مدون است. در حقیقت کسب و کار شما مانند یک کشتی بادبانی است که از یک مبدأ حرکت کرده و باید در دل اقیانوس بازار به پیش برود و به یک مقصد برسد. اگر شما برنامه مشخصی برای این کار نداشته باشید، قطعا کشتی کسب و کار شما در دل اقیانوس متلاطم سرگردان می‌شود. پس این مورد را جدی بگیرید و همین امروز یک برنامه کسب و کار خوب تهیه کنید. فراموش نکنید که تنها برنامه‌ریزی کافی نیست و اقدام عملی بعد از آن لازمه موفق‌شدن یک برنامه است.

بایدها و نبایدهای موفقیت کاری

بایدها و نبایدهای موفقیت کاری که باید بدانید

بعد از فارغ التحصیلی و پیدا کردن یک شغل، مهمترین دغدغه در فرآیند ادامه ی کار، موفقیت در آن است. موفقیت ممکن است از نگاه افراد مختلف متفاوت باشد و هر کسی بسته به نوع نگاه و اهدافش در زندگی، موفقیت را به انواع مختلفی تعریف کند. در هر حال در دنیای رقابتی امروز، موفقیت کاری که حتی ضامن بقای شما در حرفه تان خواهد بود از اموری است که اهمیت بسیاری پیدا کرده است.

به طور کلی اولین چیزی که انتظار می رود از آن آگاهی داشته باشید، آشنایی با مهارت ها و اصول و دستورالعمل های محیط کار است. مهارت ها می تواند حاصل اندوخته شما از رشته ی تحصیلی و یا مطالعات و تجربیاتتان باشد. بهتر است آنها را هر روز تقویت کنید و به روز باشید.

برای موفقیت کاری به دنبال استفاده از ابزارها و تکنولوژی های جدید باشید تا به کمک آن بتوانید کار بیشتری را در زمان کمتری انجام داده و مسیر موفقیت کاری خود را هموار کنید. تقویت کردن مهارت های ارتباطی با دیگران، مذاکره، راهنمایی افراد تازه کار  و پرورش روابط میان فردی و قبول مسئولیت های پروژه ای منجر به عملکرد بهتر شما و نهایتا قرار گرفتن در لیست پیشنهادی برای مدیریت در آینده خواهد بود.

گاهی پیدا کردن راهکارهای جدید و یا افزودن یک مورد به رفتارها آنقدر موثر نیست که حذف کردن برخی رفتارها و عادت ها می تواند شما را در کسب موفقیت کاری کمک کند. از جمله رفتارهایی که انتظار می رود حتما آنها را ترک کنید می توان 8 صفت را نام برد:

نباید های موفقیت کاری

1- بهانه گیری و فرافکنی

فرد موفق به جای اتهام زدن به بقیه در موقعیت های شکست یا عدم موفقیت کاری ، به واکاوی رفتار و عملکرد خود می پردازد و خود را می سنجد. او خود را مسئول می بیند و به دنبال اصلاح رفتار خود است، نه مقصر جلوه دادن دیگران.

 2- کمالگرایی

واقع بین بودن و در نظر گرفتن ظرفیت ها باعث می شود نقص های احتمالی را بهتر تحمل کنید و به خاطر داشتن تصویری بی نقص از همه چیز، آرامش بیشتری برای رسیدن به اهداف معقول و قابل دستیابی به دست آورد. کمالگرایی بیش از حد نه تنها باعث موفقیت کاری نمی شود، بلکه گاهی باعث هدر رفتن زمان و انرژی می شود که می شد آنها را صرف اهداف جزئی و در دسترس نمود.

3- ترس

برای ریسک کردن و برداشتن قدم های بزرگ، مهمترین مانع ترس خواهد بود. ترس باعث می شود شما در جهت رشد و موفقیت کاری خود دست به اقدامات بزرگ نزنید. سعی کنید بر ترس و احتیاط بیش از حد خود فائق آیید.

4- کنترل کردن همه چیز

قطعا برای کنترل کردن همه چیز، به وقت و انرژی و گاهی افراد زیادی نیاز است تا نتیجه مورد نظر حاصل شود. صرف نظر از ناراحتی ها و خستگی و استرس هایی که می تواند به بار آورد. پس اندکی بی خیال بودن به جای کنترل گر بودن می تواند به موفقیت کاری شما کمک کند.

5- تفکر ایستا

اینکه همیشه به هر چیزی از یک زاویه نگاه کنید و آنها را فقط از یک دریچه ثابت پردازش کنید شما را از موفقیت کاری محروم خواهد کرد. چه بسا یک نگاه و تحلیل و طرز فکر جدید که بتواند بحرانی را برای شما حل کند و یا منجر به تحولی عظیم در موقعیت تان گردد.

6- تکیه به شانس

موفقیت نیازمند زمان، تلاش و برنامه ریزی است. تکیه کردن به شانس و این باور غلط که بقیه یک شبه و شانسی به موفقیت کاری رسیده اند فکری بیهوده است.

7- منفی بافی

افراد منفی نگر فقط نیمه خالی لیوان را می بینند و با صحبت های منفی و تفکر های منفی شان انرژی و روحیه خود و دیگران را تلف کرده و از بین می برند. در حالی که تفکر و تلقین های مثبت می تواند اعتماد به نفس، انرژی و توانایی مقابله با بحران ها و موقعیت های سخت را تقویت کند.

8- ناتوانی در نه گفتن

راحتی در ابراز نظر و اعلام مخالفت با درخواست ها و نظرات دیگران باعث می شود شما از موفقیت های خودتان باز بمانید. بیشتر دنباله رو دیگران باشید و حتی گاهی وظایف دیگران را نیز بنا به درخواستشان انجام دهید.

بایدها و نبایدهای موفقیت کاری

باید های موفقیت کاری

موفقیت کاری مستلزم رعایت برخی نکات است که عمل به آنها پیشرفت شغلی تان را میسر می کند. از جمله این موارد هشت راه حل زیر است که مختصرا آنها را معرفی می کنیم:

1- ابتکار و نوآوری داشتن

کارفرمایان در دنیای رقابتی کسب و کارهای کنونی عموما به دنبال افرادی اندکه ایده های تازه مطرح کنند. قدرت و جسارت بیان و اجرای ابتکارات را داشته باشند تا از این طریق راه حل های جدید را به کار ببندند و فرصت های تازه برای شرکت ایجاد کنند.

2- مشخص کردن اهداف

هر فردی برای رسیدن به اهداف شرکتی که در آن مشغول است و یا اهداف فردی خودش در حال کار کردن است، نه صرفا دست یافتن به مبلغی به عنوان حقوق. تدوین اهداف بلند مدت و سپس تعیین اهداف کوتاه مدتی که در راستای رسیدن به همان اهداف بلند مدت اند شما را در مسیری قرار می دهد که به آهستگی ولی با مداومت به سمت تحقق اهداف تان گام بر می دارید. راهی که سر انجام شما را به مقصد عالی اهداف کلان و مطلوب تان خواهد رساند.

3- پیش بینی کردن نیازها

نیازهای کاری برای پیشرفت و موفقیت کاری و نیز نیازهایی که به بهبود کارتان منجر می شود را پیش بینی کنید تا برای انجام به موقع و موثر کارها پیش از اینکه از شما خواسته شود فکر کرده باشید. با این کار به همکاران و مدیران تان نشان دهید که ذهنیت و نگرش کامل و مثبتی داشته و کارمند زرنگ و فعالی هستید.

بایدها و نبایدهای موفقیت کاری

4- خودکنترلی و خودارزیابی

هیچ راه حلی بهتر از خود ارزیابی نمی تواند شما را نسبت به نقاط ضعف و قوت و نیز سرعت و میزان پیشرفت و موفقیت در کارتان آگاه کند. شما می توانید اهداف تان را یادداشت کنید و برای رسیدن به آنها راهکارهایی را تعریف کنید. به طوری که بتوانید هر روز و هرهفته عملکرد خود را بسنجید و موقعیت تان را در رسیدن به اهدافتان ارزیابی کنید. نقاط ضعف را پیدا کرده و آنها را رفع کنید و نقاط مثبت را در جهت رسیدن به موفقیت کاری تقویت و تثبیت نمایید.

5- آماده به یادگیری

پیشرفت سریع تکنولوژی و تغییرات بسیار در همه جنبه های زندگی های امروزی ما را بر آن می دارد که روحیه ای انعطاف پذیر داشته باشیم. پس برای موفقیت شغلی باید چیزهایی را که نمی دانیم بیشتر از دانسته هایمان بدانیم تا بخواهیم هر روز مشتاق یادگیری باشیم. به مدیران خود نشان دهید که قابلیت بهبود و اصلاح و پیشرفت خود را دارید، به همه چیز توجه می کنید و همیشه مشتاق یادگیری چیزهای جدید هستید.

6- مقاومت و پشتکار

لاجرم در هر مسیری شکست ها و یا کند شدن هایی وجود دارد که اجتناب ناپذیرند. با این حال افراد موفق کسانی اند که از چنین شرایطی با بهترین عملکرد عبور کنند و شرایط را از سر بگذرانند تا دوباره در مسیر موفقیت و کامیابی قرار بگیرند. شکست ها تجربیاتی را برای شما به بار می آورند که در طی سال ها به گنجینه ای منحصر به فرد برایتان باقی خواهند ماند.

7- باور داشتن به خود و ایده های خود

اگر کسی نسبت به خودش و یا ایده های خودش احساس خوبی نداشته باشد به مرور زمان دچار بی انگیزگی می شود. در حالی که یک فرد موفق باید نسبت به کاری که می کند و یا ایده ای که دارد چنان علاقه داشته باشد که حتی بتواند دیگران را نیز به آن علاقه مند کند. این باور داشتن می تواند دلیل حضور شما را در موقعیتی که قرار گرفته اید، هر روز برایتان توجیه کند.

8- تشکیل یک تیم منسجم

پیدا کردن اعضای مناسب و حرفه ای و در عین حال متعهد و کاری که بتوانید کارها را بر اساس تخصص آنها بینشان تقسیم کنید، علاوه بر بالا بردن کیفیت کاری می تواند همه ی اعضای تیم را در رشد دادن مهارت ها و نشان دادن استعدادهایشان و نهایتا در رسیدن به موفقیت کاری یاری کند.

نهایتا توصیه می شود موفقیت کاری را ابتدائا در درون خود جستجو کنید.موانع و راهکارهای آن را به خوبی تشخیص دهید و به آنها عمل نمایید و در ادامه محیط خود را برای هموار کردن این هدف محیا نمایید. هر روز برای اقدام به این کار بهترین روز برای آغاز است.

با همراهی پیشروان کسب و کار ؛ کشتی بادبانی کسب و کار خود را در تلاطم امواج بازار با انگیزه و لذت تا مقصد مطلوب رهبری کنید.

نکاتی در زمینه مدیریت کسب و کار به شیوه صحیح و اصولی

مقدمه

کسب و کار به طور کلی و در تعاریف کتابی به معنای ارائه کالا یا خدمات به طور مستقیم یا غیرمستقیم در ازای دریافت پول برای کسب سود است، به گون ه­ای که ریسک سرمایه­گذاری بر روی زمان، ایده‌ها و تامین مالی را نیز شامل می­شود. هیچ کسب و کاری اعم از این­که جزء مشاغل خرد محسوب شود یا کسب و کاری در مقیاس بزرگ باشد، آفلاین باشد یا آنلاین باشد، بدون مدیریت کسب و کار به شکل صحیح و کنترل مواردی مثل زمان، منابع انسانی و یا منابع مالی و بودجه و سایر مواردی مثل استفاده از تکنولوژی­ها، ایده های نوین و خلاق و در نهایت وجود هماهنگی و توازن بین تمامی ‌موارد ذکر شده، موفق نخواهد شد.

به یاد داشته باشید که برای هر کسب و کاری، “مشتری پادشاه است”. مدیریت کسب و کار در جهت صحیح به معنای جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان قبلی و ارائه بهترین کالاها و خدمات مطابق با خواسته‌ها و نیازهای مشتریان و کسب حداکثر سود از این فعالیت‌ها است.

مدیریت کسب و کار حرفه ای

 

اگر بتوانید یک کسب و کار را به خوبی مدیریت کنید، از پس هر کاری بر خواهید آمد“.

ریچارد برانسون

مهمترین نکات برای مدیریت کسب و کار

در مورد مشاغل خرد، مدیریت کسب و کار وظیفه کشف ایده های عالی برای تولید محصولات یا ارائه خدمات مطابق با نیاز بازار و رشد و توسعه کسب و کار را بر عهده دارد. مشاغل در مقیاس بزرگ، چیزهای بیشتری دارند که باید از آنها مراقبت کنند و برای مثال باید مواردی نظیر مدیریت منابع انسانی، بازاریابی و تبلیغات گسترده، تولید محتوا، جذب سرمایه‌گذار و سایر امور پیچیده را به طور همزمان انجام دهند.

چه کسب و کار خرد باشد و چه بزرگ، وظیفه کلی مدیریت کسب و کار این است که به بخش‌های مختلف نظارت داشته باشد، آن‌ها را سر و سامان دهد و یک هماهنگی کلی بین آن‌ها ایجاد نماید. در حقیقت مدیریت کسب و کار بی شباهت به اداره یک کشتی توسط یک ناخدای ماهر نیست که باید حواسش به تمام شرایط باشد تا کشتی را به سلامت از درون امواج متلاطم عبود دهد و به مقصد نهایی برساند.

1- ارتباطات مؤثر

ارتباطات، کلید اصلی مدیریت کسب و کار به شیوه صحیح و اصولی است. برای دستیابی به بهترین نتیجه، برقراری ارتباط مناسب ضروری است. ارتباط موثر با مخاطبین کسب و کار به معنای ارائه یک پیام شفاف و صادقانه است که باعث ایجاد حس اعتماد، مسئولیت پذیری و تعلق خاطر در مشتریان یا کارمندان می‌شود و در نتیجه سودآوری یک کسب و کار را افزایش خواهد داد.

2- اجرای جلسات طوفان فکری به صورت دوره­ای (ایده­پردازی گروهی)

طوفان فکری فعالیت جدیدی در مدیریت کسب و کارهای نوین است که شامل ایده‌گرفتن از همه کارکنان یک کسب و کار و مشاوره با آن‌ها است. این فرآیند در سطوح مختلف و به صورت تیم­های کوچک اجرا می‌شود و در نهایت ایده‌ها با مدیران سطح بالا مورد بحث قرار می‌گیرد. در مورد مشاغل کوچک، مدیر می‌تواند جلسه‌ای را با همه کارمندان خود ترتیب داده و به ایده‌پردازی در مورد یک وضعیت خاص بپردازند.

بهترین نکته در مورد طوفان فکری این است که شما می‌توانید بدون اینکه مورد قضاوت یا سؤال قرار بگیرید نظر خود را بیان کنید. این امر منجر به ایجاد ایده‌های نوآورانه جدید توسط همه کارمندان می­شود، خواه کارمندان با تجربه باشند و خواه استعدادهای تازه کار باشند و به هر یک از آنها احساس اعتماد به نفس و تعلق خاطر می‌بخشد. طوفان فکری به تمامی کارکنان یک کسب و کار انگیزه می­دهد تا در جهت بهینه سازی عملکرد، بیشترین تلاش ممکن را داشته باشند. تکنیک‌های نوین مدیریت کسب و کار بسیار زیاد هستند و طوفان فکری یکی از بهترین آن‌ها است که برای جمع آوری ایده‌ها به کار می‌رود.

3- فراهم کردن محیطی پویا

از کسب و کاری که ایستا و بدون تحرک باشد و با ماهیت متغیر جهان همگام نباشد، نمی‌توان انتظار پیشرفت داشت و یقینا این کسب و کار، قادر به حفظ موقعیت و سهم خود در بازار نخواهد بود. سازگاری با آخرین تغییرات دنیای کسب و کار شما را قادر می‌سازد که راه را ادامه دهید و از پس مطالبات و نیازهای مشتریان خود برآیید. این کار نه تنها مطابق با خواسته‌ها و نیازهای مشتریان شما است، بلکه نیاز اساسی هر کسب و کاری است که با تکنولوژی­های به روز دنیا، همگام شود. ما در دنیایی مدرن زندگی می‌کنیم. بنابراین، به روز کردن  خود با جهان اطرف، همیشه بهترین راه­کار موفقیت است.

تغییر تنها چیزی است که هیچ وقت تغییر نمی‌کند“.

بنابراین، برای مدیریت صحیح کسب و کار ضروری است که تغییراتی را در فناوری‌ها، خطوط تولید و الگوی تقاضای مشتریان یا هر فاکتور دیگری که ممکن است به نحوی در کسب و کار شما تأثیر بگذارد، اعمال کنید. هر کسب و کاری، خواه بزرگ یا کوچک، باید انعطاف‌پذیر و پویا باشد تا بتواند به شکل مؤثری مدیریت شود.

4- واگذاری اختیار و مسئولیت­

یک کسب و کار فقط زمانی می‌تواند موفق باشد که یک کادر با صلاحیت و مسئولیت‌پذیر داشته باشد. لازم است که بین “اختیار” و “مسئولیت­” توازن وجود داشته باشد. در صورتی که شخص دارای اختیارات، مسئولیت‌ها را به طور سازنده تفویض نکند، باعث ایجاد خلل در کل سیستم مدیریت کسب و کار می­شود. زیرا اختیار، مستلزم پذیرش مسئولیت­های بزرگ است.

تفویض اختیار به اشخاصی که مسئولیتی را به آنها واگذار می­کنید، برای مدیریت کسب و کار بسیار ضروری است. زیرا این امر، قدرت تصمیم­گیری در شرایط حساس را به آنها می­دهید تا به جای اتلاف وقت جهت اخذ مجوز از مدیران ارشد، خودشان تصمیم‌های لازم را بگیرند. از طرفی، آزادی عمل و اعتماد به نفس را در تصمیم گیری به این کارکنان خواهید داد و در نهایت آن‌ها به کارمندان شایسته­تری تبدیل می­شوند.

5- برنامه­ ریزی مؤثر

برنامه‌ریزی، هنر آینده‌نگری و هدف محوری در مدیریت کسب و کار است. برای یک مالک و مدیر کسب و کار بسیار مهم است که حداقل دو الی سه برنامه جایگزین باکیفیت برای ادامه کسب و کار خود داشته باشد، به طوری که اگر هر کدام از طرح­ها مطابق انتظار عمل نکرد و نیاز به تغییر استراتژی کسب و کار بود، نقشه و برنامه جایگزین آماده وجود داشته باشد تا بهترین نتیجه حاصل شود.

شما ابتدا باید یک استراتژی عالی را انتخاب کنید. بدین منظور باید هم بر روی نتایج مثبت و هم منفی یک برنامه بالقوه متمرکز شوید. به عنوان مدیر کسب و کار همیشه باید به خاطر داشته باشید که در ابتدا آمادگی برای شکست مهم است تا انتظار برای موفقیت، زیرا بیشتر کسب و کارهای کوچک و متوسط که در مراحل اولیه قرار دارند، شانس محدودی برای موفق‌شدن آنی دارند.

6- تقویت کار گروهی

یک تیم، طبق تعریف متشکل از گروهی از افراد، با پیشینه، سطح تجربه، وضعیت دانش و سطوح فکری متفاوت است. اصطلاحا یک در کنار یک می­شود یازده، بنابراین، یک تیم کارآمد می‌تواند واقعا مثمر ثمر و سازنده باشد. در صورتی­ که اعضای یک تیم با هم به سمت یک هدف مشخص گام بردارند، به احتمال فراوان، بهترین نتیجه ممکن را خواهند گرفت. این امر تنها در صورتی امکان‌پذیر است که همکاری، تفاهم، جریان کامل ارتباطات و جو مثبتی در بین اعضای یک تیم وجود داشته باشد.

کاملا طبیعی است که وجود ایده‌های مختلف و مخالف ممکن است باعث ایجاد تنش­هایی در هر تیم شود، ولی ویژگی یک تیم قدرتمند و پویا این است که دارای انسجام و یکپارچگی باشد و در مدیریت کسب و کار باید به هدایت صحیح تیم کاری توجه ویژه‌ای شود.

نتیجه‌گیری

مدیریت کسب و کار یکی از مهمترین مباحثی است که هر کسب و کاری با آن سر و کار دارد و قلب تپنده آن است. آموزش در این مورد بسیار مهم و موثر است و یک مدیر متعهد باید برای در این باره آموزش ببینند و هر روز خود را با روش‌ها و دانش روز مجهز کند. کسب و کارها در سالهای اخیر و با ورود به عصر دیجیتال دستخوش تغییرات فراوانی شده‌اند و مدیریت کسب و کار هم تابع این تغییر و تحولات جهانی بوده است و مدیرانی موفق خواهند بود که همواره در حال یادگیری و تطبیق خود با شرایط جدید باشند.

کسب و کار بی‌شباهت به یک کشتی بادبانی نیست که دل به اقیانوس متلاطم زده است و در معرض ریسک‌ها و مخاطرات فروانی قرار دارد. این کشتی باید یک کاپیتان شایسته داشته باشد تا آن را هدایت کند .و به شکل صحیح از دریای طوفانی عبود دهد. به عنوان مدیر کسب و کار، این وظیفه شماست که کشتی بادبانی کسب و کار خود را در دریای پر جوش و خروش کسب و کارهای امروزی به درستی هدایت کنید و با سرعت به سمت موفقیت پیش بروید.

پس کشتی بادبانی کسب و کار خود را در تلاطم امواج به ساحل مطلوب هدایت کنید.

متخصصین ما می توانند شما را در مسیر خود همراهی کنند

12 نکته کلیدی برای ایجاد یک تیم موفق

12 نکته کلیدی برای ایجاد یک تیم موفق

افراد در هر محیط کاری در مورد ایجاد یک تیم موفق صحبت میکنند. اما کمتر کسی میداند که چطور میتوان تجربه ی کار تیمی  و یک تیم موفق را به وجود آورد یا چگونه میتوان یک تیم موفق ایجاد کرد.

متعلق بودن و عضو بودن در یک تیم  موفق  احساس رضایت بخش تر نتیجه حس کردن یک چیز بزرگتر در خودتان است و این مطلب ارتباط بسیار زیادی از درک و تعبیر شما از رسالت و اهداف سازمان تان دارد. دراین مطلب به بررسی ویژگی های تیم موفق و اهداف تیم موفق و همچنین روابط بین افراد در یک تیم موفق می پردازیم.

مشارکت در موفقیت تیم

در یک محیط تیمی موفق شما در موفقیت کلی سازمان سهیم هستید. شما با سایر اعضای سازمان جهت ایجاد این نتایج همکاری می کنید. حتی اگر شما یک وظیفه شغلی خاص و ویژه دارید و به یک دپارتمان خاص تعلق دارید، در راستای رسیدن به اهداف کلی سازمان با سایر اعضا در ارتباط هستید عملکرد شما بر ارائه تصویری بزرگتر و بهتر از سازمان نقش دارد.

نیاز است که شما بین این حس کلی کار گروهی و وظیفه پیشرفت یک تیم غیر همدل که برای تحقق یک هدف خاص تشکیل شده تفاوت قایل شوید. چون افراد اهداف ایجاد تیم را اشتباه میگیرند و به همین دلیل بسیاری از سمینارها و جلسات و فعالیت هایی که برای ساخت تیم محسوب می شود، نوعی شکست است .

انواع تیم سازی

با این که همه کسب و کارها تلاش خود را برای بهبود شرایط فردی و گروهی تیم خود انجام می دهند و تلاش میکنند تا فروش خدمات خود را افزایش دهند، با این حال تعداد کمی از آن ها از نتایج تلاش تیم خود راضی اند و می توانند یک تیم موفق ایجاد کنند.

اگر تلاش های شما برای بهبود عملکرد تیم شما موفق نبوده است، چک لیست زیر میتواند به شما بگوید که چرا ایجاد یک تیم موفق که کار های تیمی متمرکز و موفق ایجاد میکند نیازمند توجه به همه ی موارد زیر است.

12 نکته کلیدی برای ایجاد یک تیم موفق

12 نکته کلیدی برای ایجاد یک تیم موفق

1- تیم موفق و انتظارات واضح از تیم

آیا رهبر اجرایی تیم انتظارات خود را به وضوح برای نحوه عملکرد تیم و نتایج مورد انتظار مرتبط کرده است؟ آیا اعضای تیم می دانند که دلیل تشکیل گروه چه بوده است؟ آیا سازمان  حمایت خود از گروه را با منابع مالی با پول و زمان نشان می دهد و از کار تیمی حمایت لازم را می کند؟ آیا کار تیم از نظر زمان و توجه و علاقه مندی از طرف رهبران اجرایی مورد توجه قرار گرفته است؟

در یک تیم موفق تمامی انتظارات باید کاملا واضح باشد.

2- جایگاه متن و بیانیه مشترک در تیم موفق

در تیم موفق مدیران و رهبران درک می کنند که آیا اعضای تیم از دلیل و علت حضور خود در تیم آگاه هستند؟ چگونه استراتژی استفاده از تیم های مختلف برای پیش برد اهداف تجاری سازمان ها کمک کننده است؟ آیا اعضای تیم می توانند اهمیت حضور خود در تیم را برای تحقق اهداف سازمان تعریف کنند؟ آیا تیم می داند که کار و عملکرد آنها در چارچوب اهداف و اصول و چشم اندازها و ارزش ها سازمان است؟

در یک تیم موفق جایگاه همه افراد بر اساس اصول مشخصی تعیین شده است.

3- تیم موفق و جایگاه تعهد در آن

آیا اعضای تیم از صمیم قلب تمایل به شرکت در گروه را دارند؟ آیا اعضای تیم احساس میکند که تا چه حد رسالت و ماموریت تیم مهم است؟ آیا اعضای تیم نسبت به انجام ماموریت های تیم و نتایج آن متعهد هستند؟ آیا افراد حاضر در تیم خدمات ارایه شده توسط خود را برای سازمان و شغلشان ارزشمند می دانند؟ آیا اعضای تیم  انتظار دارند که مهارت های آنها در تیم رشد و پیشرفت ایجاد کند؟ آیا اعضای تیم از موقعیت های مختلفی که در تیم ایجاد می شود هیجان زده و به چالش کشیده می شوند؟

در یک تیم موفق همه ی اعضا به وظایف و اهداف متعهدند.

 

4- تیم موفق و صلاحیت تیم

آیا تیم احساس میکند که افراد متناسبی در آن حضور دارند؟ به عنوان مثال در بهبود پروژه و فرایند های در حال اجرا آیا هر مرحله از انجام فرایند برای گروه به نمایش گذاشته می شود؟ آیا تیم حس میکند که اعضای عضو در آن مهارت و دانش و اطلاعات کافی برای پرداختن به موضوعاتی که گروه برای آن تشکیل شده را دارند؟ اگر اینگونه نیست؟ آیا گروه به کمک های مورد نیاز خود دسترسی دارد؟ آیا تیم احساس میکند که از منابع و استراتژی ها و پشتیبانی لازم در جهت انجام ماموریت های خود برخوردار است؟

در یک تیم موفق همه ی افراد از صلاحیت کافی برخوردارند.

12 نکته کلیدی برای ایجاد یک تیم موفق

5- تیم موفق و منشور تیم

آیا تیم مسئولیت وظایفی که به او متحمل شده را بر عهده میگیرد و رسالت ها و چشم انداز و استراتژی های خود برای انجام این ماموریت را طراحی کرده است؟ آیا تیم اهداف خود را تعریف و تبیین کرده است و به اعضا ابلاغ نموده است؟ نتایج و همچنین مشارکت هایی که قابل پیش بینی هستند و جدول زمانی و فرایند انجام ماموریت ها را اندازه گیری و بررسی میکند؟ آیا تیم رهبری یا گروه هماهنگ کننده دیگر از آن چیزی که گروه طراحی کرده پشتیبانی میکند؟

در یک تیم موفق منشور تیم بسیار مورد احترام است.

6- تیم موفق و کنترل تیم

آیا تیم دارای قابلیت و توانایی لازم به برای به دست آوردن مالکیت هر آنچه در منشور خود آمده است؟ آیا اعضای تیم مرزهای منشور و رسالت های تیم را به خوبی درک کرده اند؟ اعضای تیم تا چه اندازه مجازند که به جستجوی راه حل بپردازند ؟

آیا محدودیت های احتمالی به عنوان مثال منابع مالی و مالی و زمانی در ابتدای کار و پروژه و قبل از اینکه تیم با مشکلات و موانع کار روبه رو شود برای اعضا تعریف شده است؟ آیا ارتباط و مسئولیت گزارش دهی تیم توسط همه ی اعضای سازمان قابل درک و فهم است؟

آیا سازمان صلاحیت اعضای تیم را برای بین توصیه ها برای اجرای یک طرح تعریف نموده است؟ آیا فرایند بررسی تعریف شده ای وجود دارد؟ آیا تیم و سازمان همواره میتواند هم جهت و  هم سو با هم فعالیت نمایند؟ آیا اعضای گروه یکدیگر را برای زمان پروژه و تعهدات و نتایج حاصله پاسخگو میدانند؟ آیا سازمان برنامه ای برای افزایش فرصت های خود مدیریتی اعضای تیم فراهم نموده است؟

در یک تیم موفق  همه شرایط و افراد تحت کنترل و نظارتند.

 

7-تیم موفق و همکاری تیمی

آیا  اعضای تیم فرایند تیم و گروه را درک می کنند؟ آیا اعضای تیم مراحل پیشرفت گروه را درک می کنند؟ آیا اعضای تیم به گونه موثری به صورت بین فردی همکاری می کنند؟ آیا تمامی اعضای تیم نقش و مسئولیت اعضای دیگر و رهبران و ضابطان گروه را درک می کنند؟

آیا تیم توانایی حل مسئله و بهبود فرایند ها و تبیین اهداف  به صورت مشترک را دارد؟ آیا قوانین رفتاری خاصی به جهت حل اختلافات و تصمیم گیری در مورد هنجار های گروهی را و مدیریت جلسه ها در تیم وجود دارد؟ آیا اعضای تیم برای تحقق یافتن منشور تیم همکاری های لازم را انجام می دهند؟ آیا تیم برای تحقق و دستیابی نتایج و برنامه های خود از استراتژی مناسبی استفاده می کنند؟

در یک تیم موفق همکاری بین اعضا مثال زدنی است.

8-تیم موفق و ارتباطی صمیمی بین اعضا

آیا اعضای تیم نسبت به وظایف و اولویت بندی آشنا هستند؟ آیا روش مناسب و ویژه ای به جهت دریافت بازخورد در تیم وجود دارد؟ آیا اعضا میتوان بازخوردی صادقانه دریافت نمایند؟ آیا سازمان به ارایه ی اطلاعات مهم تجاری به طور منظم می پردازد؟ آیا تیم ها زمینه حضور خود را درک می کنند؟  آیا اعضای تیم صادقانه و آشکار با هم ارتباط برقرار می کنند؟ آیا اعضای تیم نظرات متفاوتی را اراِیه می دهند و درگیری هاو چالش های ایجاد شده به خوبی پاسخ داده می شود؟

در یک تیم موفق رابطه ی بین اعضای تیم دوستانه و صمیمی است.

9- تیم موفق و نوآوری و خلاقیت

آیا سازمان به تغییر علاقه مند است؟ آیا سازمان ارزش تفکر خلاق و نوآوری و راه حل های بی نظیر  و ایده های جدید را دارد؟ آیا به افرادی که ریسک های معقولی برا پیشرفت انجام می دهند تشویق و پاداشی داده می شود یا اینکه به افرادی که همواره در ثبات هستند و در جا میزنند پاداش و تشویق می دهند؟ آیا فرصت لازم و آموزش های مناسب از طریق کتاب و فیلم و سفرهای میدانی را در جهت ایجاد تفکرات جدید در افراد ارایه می دهند؟

در تیم موفق خلاقیت همواره مورد توجه است.

10- تیم موفق و پیامدهای تیم

آیا اعضای مختلف تیم نسبت به نتایج و دستاوردهای گروه احساس مسئولیت می کنند؟ آیا جوایز و پاداش هایی هنگام موفقیت تیم ها ارائه می شود؟ آیا ریسک های عاقلانه در سازمان مورد تشویق و احترام قرار میگیرد؟ آیا اعضای تیم از تنبیه و انتقام ترس دارند؟ یا اعضای تیم به جای حل مسائل و مشکلات وقت خود را صرف انگشت نگاری می نمایند؟

آیا سازمان توانایی طراحی سیستمی را دارد که پاداش های فردی و تیمی را تشخیص دهد؟ آیا سازمان قصد دارد که افزایش سود را با تیم و همکارانش در میان بگذارد؟ آیا شرکت کنندگان و مشارکت کنندگان می توانند تاثیر خود را در افزایش موفقیت های سازمان مشاهده کنند؟

در تیم موفق همواره اعضا مورد تشویق و حمایت قرار می گیرند.

11- تیم موفق و هماهنگی تیمی

آیا تیم ها تحت یک رهبری در جهت کمک به سایر اعضای تیم مرکزی هماهنگ می شوند؟ آیا منابع و اولویت ها  به بخش های مختلف تخصیص داده می شود؟ آیا تیم ها مفهوم مشتری داخلی را درک می کنند؟ آیا تیم ها دارای بخش های مشترک با هم هستند و با هم به صورت موثر کار می کنند؟ آیا سازمان در حال فاصله گرفتن از روش های سنتی دپارتمان وجهت گیری به سمت مشتری مداری است؟

در تیم موفق اعضا بصورت هماهنگ و همدل همکاری می کنند.

12- تیم موفق و تغییر فرهنگ تیم

آیا سازمان توانایی تشخیص این مسئله که تیم محوری و مشارکت و فرهنگ سازی در زمان آینده متفاوت با سازمان های سنتی و سلسله مراتب است را دارد؟ آیا سازمان قصد تغییر در فرایند هایی همچون پاداش و استخدام و مدیریت سنتی و ارزیابی و ایجاد انگیزه و مدیریت فردی تغییری ایجاد نماید؟ آیا سازمان قصد دارد که ریسک های معقول انجام دهد؟ آیا سازمان تشخیص میدهد که اگر حمایت خود را از تیم ها بیشتر نماید در نتیجه باز خورد آن در تیم نیز بیشتر می شود؟

حضور در یک تیم موفق به بهبود توانایی و افزایش بهره وری سیستم کمک می کند.

با همراهی پیشروان کسب و کار ؛ کشتی بادبانی کسب و کار خود را در تلاطم امواج بازار با انگیزه و لذت تا مقصد مطلوب رهبری کنید.

موفیت در کار چیست؟ چگونه می توان در کار موفق شد؟

موفقیت در کار چیست؟ چگونه می توان در کار موفق شد؟

موفقیت در کار خواسته هر فردی در هر شغلی است. تمامی مردم دوست دارند با موفقیت در کار به مقام و جایگاه قابل توجهی در سازمان یا محیط کار برسند.

حال این سوال مطرح میشود که موفقیت در کار چیست؟ دلایل اهمیت موفقیت در کار برای برخی افراد چیست؟ با ما در این مقاله همراه باشید تا به سوالات شما در زمینه ی موفقیت در کار پاسخ داده شود.

سعی کنید بیشتر ازاینکه فردی موفق باشید یک انسان ارزشمند باشید.

آلبرت انیشتن

چه چیزی موفقیت در کار را تعیین میکند؟ چه چیزی سبب می شود یک حرفه موفق باشد؟

به عبارت دیگر فقط تعداد افراد معدودی هستند که همیشه در رده های بالای حرفه های موفق قرار دارند. در حالی که بقیه افراد که افراد زیادی هم هستند تنها توانسته اند باقی بمانند و تعداد زیادی نیز شکست خورده اند. به عبارت دیگر موفقیت در کار نصیب هر کسی نمی شود.

این سوالات بیش از دو دهه در قلب و ذهن من قرار داشت. بیایید با اولین سوال شروع کنیم.

تعریف معمول از موفقیت اساسا حول محور دو فرضیه ی اصلی است.

  • اول : قهرمان محیط کار کسی است که تمام مراحل را با پیشرفت گذرانده و به بالا صعود کرده است.
  • دوم: رسیدن به بهترین پیشرفت پس از پیشرفت قبلی – بنابراین تنها چیزی که اهمیت دارد این طرز تفکر است که ما را به سمت صعود بی وقفه از نردبان کار و شغلی سوق می دهد و نیازمند استقامت جسمی و روحی است تا در نهایت بتوانیم به مقام قهرمان کاری یا شغلی برسیم.

آیا این مفاهیم واقعا اثر دارد؟

بیایید فرض اول را به چالش بکشیم.

قهرمان چه کسی است؟

به نظر من قهرمان مرد میان سالی است که شغل و سپس و هویت خود را از دست می دهد. اما این قدرت را دارد که رویا پردازی کند و از ابتدا شروع کند.

قهرمان مادر تنهایی است که هیچگاه تسلیم نمی شود. چون می خواهد که فرزندانش آینده بهتری داشته باشند.

قهرمان زن جوانی است که با نرخ بیکاری گسترده ای مواجهه می شود، اما به تلاشش ادامه میدهد تا وقتی که بتواند کاری پیدا کند، تحصیلاتش را به پایان برساند و یا اینکه بتواند کسب و کار خودش را راه بیندازد.

قهرمان کارگر شیفت شبی است که 30 سال ساعت 5 صبح سوار یک اتوبوس تکراری می شود.

خانم خدمتکاری که قبل از ساعت 8 صبح تا بعد از ساعت 8 شب با عزت و شرافت کار می کند تا ما دفتری مرتب و تمیز داشته باشیم.

مهاجری که از جایی دور دست آمده و معلم و یا وکیل بوده و هر آنچه را که به دست می آورد برای خانواده اش می فرستد.

قهرمان، مردان و زنان متدین و با اعتقادی هستند که به افراد محروم و فراموش شده و ناتوان کمک می کنند.

قهرمان، پزشکان معلمان و قاضیان و پرستاران و افسران پلیسی هستند که به افراد جامعه خود کمک می کنند.

قهرمان، دستگاه های اجرایی هستند که فساد و تقلب لابیگری و کلاهبرداری های کثیف و توطئه را از افرادی که منتظر فرصت هستند قبول نمی کنند.

قهرمان، روزنامه نگاران یا هنرمندانی هستند که از هنر و دانش خود استفاده می کنند تا داستان ها و حقیقت ها را به ما بگویند و فساد را افشا نمایند و به عموم مردم کمک کنند و به منافع عمومی یاری می رسانند و باعث کاهش رنج می شوند و به ما جرات و شجاعت می بخشند.

قهرمان کسی است که برای حفظ محیط زیست ما تلاش میکند.

زمان آن رسیده است که نظرات قدیمی خود را در مورد قهرمان های شغلی و شرکتی عوض کنیم

قهرمان شدن یک فرایند عجیب و غر یب و جادویی نیست که مختص افراد معدودی باشد. بلکه چیزی است که در صورت تلاش برای پیشرفت خود و تلاش برای بهتر شدن درون همه ی ما وجود دارد و برای همه ی ما امکان پذیر است .

موفیت در کار چیست؟ چگونه می توان در کار موفق شد؟

حال فرضیه ی دوم را به چالش می کشیم:

آیا تنها صعود و ترقی  از نردبان شغلی و شرکتی اهمیت دارد؟

ما باید این سوال را جایگزین کنیم که «چگونه می توانم به صدر برسم و یا چه چیزی واقعا اهمیت دارد؟»

موفقیت در کار و موفقیت حرفه ای را چگونه ارزیابی می کنید و چه کسی این ارزیابی و سنجش را انجام می دهد؟

در اولین روز کاری ام در سرمایه گذاری بانکی در نیویورک: در اوایل دهه ی 90 با شخصی ملاقات کردم که نامش را به من نگفت و تنها با مقامش  به من معرفی شد  «من یک مدیر عامل هست»

او ادعا کرد که باید حداقل تا سه سال به معاون رییس جمهور ارتقا پیدا کنم. چون فقط شغلی سریع شغلی موفق محسوب می شود. چند سال گذشت تا متوجه شدم که در آن روز دو اشتباه کردم.

اول من اعتقاد زیادی به مدیر عامل داشتم. و دوم حتی هرگز سوالی مطرح نکردم که آیا راه های دیگری برای موفقیت در کار و تعریف شغل موفق  وجود دارد یا نه؟

زمان حرکت از ایده موفقیت در کار به صورت تعریف شده توسط یک سازمان به معنای مهم تعریف شده توسط ماست.

موفقیت در کار همواره غایت نهایی همه ی کارمندان و کار فرمایان در هر سازمان است.

  • صعود بی وقفه از نردبان شغلی از یک رده به رده بعدی به سه دلیل زیر موثر نیست.
  • برای موفقیت در کار اگر ما فقط برای کسانی که به صدر سلسله مراتب رسیده اند ارزش و احترام قایل شویم در واقع با این تعریف ما 99% دیگر را حذف می کنیم و یک تضاد و تفاوت بی رحمانه ایجاد می نماییم.

ما افراد ناامیدی ایجاد میکنیم که ناراحت و بدون انگیزه می شوند که اغلب به اشتباه باور دارند که فقط کسانی که در صدر سازمان یا سلسله مراتب قرار دارند واقعاً پیروزند.

  • با در نظر گرفتن مشاغل به عنوان یک مسابقه ما وارد یک شرایط همیشگی نزاع و مبارزه خواهیم شد. «ما در برابر همه»

موفیت در کار چیست؟ چگونه می توان در کار موفق شد؟

به عنوان مثال در مورد سیستم های تشویقی فکر کنید: من بسیاری از آنها را دیده ام که برخی از آنها بر روی نتایج عملکرد فردی متمرکز شده اند. اما هرگز مبتنی بر اشتراک همکاری و احساس مشترک هدف داشتن نیستند.

من معتقدم که استرس تنها به مقدار کاری که ما داریم و به حجم کاری مربوط نمی شود. بلکه به کیفیت ضعیف روابط ما با همکاران مان در ارتباط است.

  • در نهایت .همه ی ما در پایان شرکت درمسابقه ی موش ها  همچنان موش خواهیم بود. اما ما آنقدر مشغول تلاش برای پیروزی و خود بینی هستیم که از آن غافل می شویم.

اگر موفقیت در کار بصورت کار شرکتی تنها راهی است که شما با آن می توانید هویت خود را تعریف کنید. باید بدانید که این هویت انتخابی با تمام پیامدهای عاطفی و اجتماعی ناشی از آن از بین خواهد رفت.

بنابراین چگونه میتوانیم موفقیت در کار را تعریف کنیم؟

من صدها نفر و مشاغل آنها را مشاهده و دنبال کرده ام. من علاوه بر اینکه می خواهم با شما این موضوع را به اشتراک بگذارم که موفقیت در کار و موفقیت شغلی چیست. بلکه به شما بگویم که چگونه می توانیم موفقیت در کار را با توجه به معیارهای خودمان موفقیت در کار را بسنجیم و بر آن نظارت کنیم نه آنهایی که توسط سایرین تعریف شده است.

در یک سری 10 پست بر اساس 25 سال تجربه ابزار های عملی برای تجدید نظر کردن در مورد موفقیت در کار و خود مبحث کار را ارائه خواهم کرد. من اعتقاد دارم که همه ی ما غالبا آنچه را که مهم است از دست می دهیم.

هدف و مقصد اوج و نهایت کار دور از ذهن نیست. بلکه سفر به زندگی کار ماست و معنایی که برای آن اختصاص می دهیم.  موفقیت در کار چیزی است که با تغییر نگرش و تلاش برای پیشرفت و ترقی قابل دسترس است.

 

با همراهی پیشروان کسب و کار ؛ کشتی بادبانی کسب و کار خود را در تلاطم امواج بازار با انگیزه و لذت تا مقصد مطلوب رهبری کنید.

تعیین هدف کسب و کار چه اهمیتی در پیشبرد کسب و کار دارد؟

مقدمه

اگر صاحب کسب و کار هستید باید بدانید که اهداف قدرتمند هستند زیرا هدف کسب و کار توانایی آن را دارد که توجه و تلاش شما را برای دستیابی به نتایج متمرکز کند. معمولا یکی از نتایج مطلوب که اکثر مالکین کسب و کار به دنبال آن هستند، سودآوری است. سودآوری نیز بدون افزایش فروش و مدیریت صحیح هزینه‌ها اتفاق نمی‌افتد. هم‌چنین کارمندان شما نیز مایل هستند بدانند که مدیریت از آن‌ها چه انتظاری دارد و هدف اصلی کسب و کار چیست.

نباید فراموش کرد که مغز انسان، توانایی‌های شگفت‌انگیزی برای حل مسئله دارد و تعیین اهداف مغز را به سمت یافتن راه‌حل هدایت می‌کند. در حقیقت کسب و کار شما بسیار شبیه به یک کشتی بادبانی است که در میان اقیانوس که همان بازار کار شما است به راه افتاده است و شما باید آن را به سمت ساحل مقصد که همان هدف کسب و کار است، هدایت کنید.

چرا تعیین هدف کسب و کار مهم است؟

اگر صاحب مشاغل تجاری هستید، مهم است که برای تعیین هدف خود و در صورت لزوم تغییر نگرش و بازنگری در کل کسب و کارتان وقت بگذارید. زمانی که شما اهداف واضح و مشخصی داشته باشید، می‌توانید:

  • اول: به رشد کسب و کار خود کمک کنید.
  • دوم: در کوتاه مدت یا بلندمدت به اهداف خود برسید.
  • سوم: کار تیمی و همکاری را در کسب و کارتان بهبود بخشید.

اگر صاحب یک کسب و کار قدیمی هستید، شروع هر سال جدید فرصتی عالی است که مدتی از کارهای اجرایی و عملیاتی فاصله بگیرید و مسیری که طی شده است و مسیر آینده را بررسی کنید. این بررسی می‌تواند به شما در ارزیابی اثربخشی استراتژی‌‌هایی که در سال قبل اتخاذ کرده‌اید، کمک کند. همچنین می‌تواند به شما در تعیین هدف برای سال آینده نیز کمک کند. اهداف شما باید قسمتی از برنامه کسب و کارتان باشد و همان مقصد نهایی در کسب و کار شما خواهند بود.

مسئولیت صاحب کسب و کار برای تعیین هدف

قبل از اینکه هدف خود را مشخص کنید، باید بدانید که در چه زمینه‌هایی باید کسب و کار خود را بهبود بخشید تا در این امر موفق باشید. برای دانستن این امر باید به ارزیابی کسب و کار خود بپردازید. در ادامه مطلب برخی از روش‌های علمی و موثر برای آشنایی بیشتر شما با فرآیند تعیین اهداف آمده است.

تجزیه و تحلیل نقاط ضعف و قدرت (تحلیل SOWT)

این نوع تجزیه و تحلیل ، ابزاری فوق‌العاده ساده اما در عین حال قدرتمند است که به شما کمک می‌کند استراتژی کسب و کار خود را ارزیابی کنید و آن را در راستای یک هدف کسب و کار یا اهداف مختلف توسعه دهید.

نقاط قوت و ضعف در هر کسب و کاری، جزو عوامل داخلی هستند و با شناسایی آن‌ها می‌توان، نقاط ضعف را کاهش داد یا برطرف کرد و بر نقاط قوت تمرکز کرد و تغییرات لازم را انجام داد. چون این عوامل داخلی هستند، توسط خود شما به عنوان مالک کسب و کار قابل تغییر و کنترل هستند.

فرصت‌ها و تهدیدها نیز عوامل خارجی هستند، مواردی که خارج از محدوده کنترل شرکت شما و در کل بازار  اتفاق می‌افتند و می‌توان از فرصت‌ها به نفع کسب و کار استفاده کرد و از آن در برابر تهدیدها، محافظت کرد. چون این عوامل خارجی هستند قابل‌تغییر نیستند اما می‌توان تمهیدات لازم را برای استفاده از فرصت‌ها و حفظ کسب و کار در برابر تهدیدها اتخاذ کرد.

معیارسنجی (Benchmarking)

شما باید در مورد سایر کسب و کارهای مشابه کسب و کار خود تحقیق کنید و میانگین درآمدها و هزینه‌های رقبا را با درآمدها و هزینه خود مقایسه کنید. این تحقیق می‌تواند به ارزیابی عملکرد کسب و کار شما کمک کند. دیکشنری کسب و کار فرآیند معیارسنجی را این‌گونه تعریف کرده است: «سنجش کیفیت خط‌مشی‌ها، محصولات، برنامه‌ها و استراتژی‌های یک کسب و کار و مقایسه آن‌ها با استانداردهای موجود یا مقایسه با میانگین این موارد در کسب و کارهای مشابه.

برخی از اهداف معیارسنجی عبارت‌اند از:

  • پیشرفت‌ها و بهبودها چگونه و در چه بخشی از کسب و کار باید انجام شوند تا به هدف خود برسیم
  • تجزیه و تحلیل اینکه کسب و کارهای دیگر چگونه به سطح عملکرد بالا رسیده‌اند
  • استفاده از اطلاعات به‌دست آمده جهت بهبود عملکرد کسب و کار خود

تحقیقات بازار (Market research)

تحقیقات بازار فرآیندی سیستماتیک برای جمع‌آوری اطلاعات در مورد بازارهای کسب و کار شما، مصرف‌کنندگان و رقبا  است و پس از به دست آوردن این اطلاعات، به تجزیه و تحلیل و تفسیر اطلاعات موجود پرداخته می‌شود. تحقیقات بازار پایه و اساس عملکرد هر شرکت موفق است و می‌تواند برای اهداف مختلفی از آن استفاده کرد. انجام تحقیقات بازار به صاحبان کسب و کار کمک می‌کند تا تصمیمات آگاهانه‌ای بگیرند و حدس و گمان خود را بر اساس واقعیت‌ها بنا کنند. کسب و کارها در مراحل مختلف رشد، به دلایل مختلف تحقیقات بازار را انجام می‌دهند و در نهایت هدف خود را بر مبنای اطلاعات به دست‌آمده از تحقیقات بازار مشخص می‌کنند.

تعیین هدف کسب و کار چگونه انجام شود؟

هدف یکی از عوامل اساسی موفقیت هر کسب و کاری است. در سال‌های اخیر تعیین هدف با استفاده از چارچوبی موسوم به سیستم هدفگذاری اسمارت (SMART) انجام می‌شود. تعیین هدف کسب و کار به روش اسمارت به این معنی است که باید ایده‌های خود را روشن کنید، تلاش خود را متمرکز نمایید، از زمان و منابع خود به‌طور مؤثر استفاده کنید و شانس خود را برای دستیابی به آنچه که در کسب و کار می‌خواهید افزایش دهید. آیا می‌دانید SMART مخفف چیست؟

S (Specific) – واضح و مشخص

یعنی هدف باید روشن و مشخص باشد و آن را از پیش تعیین کرده باشید. شما باید اهداف را با نیازهای خود تطبیق دهید و همگام سازید. این نوع تعیین هدف کسب و کار بسیار ارزشمند است. اینکه همه افراد می‌خواهند در کسب و کار خود موفق باشند، تنها یک هدف کلی است، اما به صورت یک هدف خاص، شفاف و مشخص نیست. اهداف نباید گنگ و مبهم باشند، زیرا گنگ بودن هدف، موجب سردرگمی می‌شود.

M (Measurable) – قابل اندازه‌گیری

یعنی هدف کسب و کار باید قابل اندازه‌گیری باشد. یک هدف قابل اندازه‌گیری به شما این امکان را می‌دهد بدانید چه زمانی به هدف خود می‌رسید، یعنی آنچه را که می‌خواهید به‌عنوان نتیجه نهایی به دست آورید را تشخیص می‌دهید. پس شرط قابل اندازه‌گیری‌بودن هدف به صاحب کسب و کار این اطمینان را می‌دهد که می‌توانند فاصله خود با رسیدن به هدف را بسنجد و تشخیص دهد که چه زمانی به هدف خود می‌رسد.

A (Achievable) – دست‌یافتنی

یعنی هدف باید قابل دستیابی باشد. مقصود از ایجاد هدف این است که خود را به چالش بکشید تا انگیزه لازم ایجاد شود. اگر هدف خود را بیش از حد بلندپروازانه در نظر بگیرید، باعث استرس شما خواهد شد و شانس دستیابی به هدف کاهش می‌یابد. به همین ترتیب اگر تعیین هدف خیلی آسان انتخاب شود، شما را از فشار به خود و انجام کارهای بیشتر باز می‌دارد. تعیین هدف منطقی بسیار مهم است. هنگام تعیین هدف باید منابع در دسترس مانند منابع مالی، زمان و دیگر منابع را نیز در نظر داشت. یعنی هدف بایدواقع‌بینانه باشد. هدفی را در کسب و کار خود تعیین نکنید که بیشتر شبیه رؤیا باشد تا واقعیت.

R (Relevant)

یعنی هدف کسب و کار باید مناسب و مرتبط با فرآیند کاری شما باشد. هدفی که تعیین می‌کنید باید شما را به سمت مسیری که می‌خواهید کسب و کارتان برود، هدایت کند. به عنوان مثال می‌توان به اهدافی مثل افزایش سود، اشتغال بیشتر کارکنان، تولید یک محصول نوآورانه مورد نیاز جامعه و یا افزایش آگاهی عمومی از برند اشاره کرد.

T (Timely)

یعنی هدف باید بازه زمانی مشخص داشته باشد. تعیین زمان برای رسیدن به هدف یکی از شروط لازم است. برای مثال اگر هدف شما طراحی یک محصول نوآورانه است، باید زمان رسیدن به این هدف را مشخص کنید زیرا اگر زمان زیادی صرف این کار شود، ممکن است زمانی به این هدف برسید که آن محصول دیگر یک محصول نوآورانه و جدید در بازار نباشد. در یک کلام برای تکمیل هدف خود یک مهلت واقعی تعیین کنید.

چگونه بدانم به هدف کسب و کار خود رسیده‌ام؟

پس از اینکه هدف کسب و کار خود را تعیین کردید، باید بدانید نحوه دستیابی به آن چگونه است. در آنچه می‌توانید به دست آورید واقع‌بین باشید و بهتر است اهداف بزرگ را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کنید و رسیدن به هر یک از این بخش‌های کوچک را نشانه‌ای از موفقیت خود تلقی کنید. هنگام برنامه‌ریزی برای دستیابی به هدف، بازه زمانی، مسئولیت‌ها، منابع، اقدامات و نتیجه مطلوب را بسنجید.

سیستمی در کسب و کار خود قرار دهید تا به شما در سنجش اهداف کمک کند و شما را در مسیر درست نگه دارد. شما می‌توانید یک چک لیست ساده تهیه کنید یا از اندازه‌گیری نرم‌افزاری با توجه به نوع کسب و کار خود استفاده کنید. به خاطر داشته باشید هر بار که به یکی از اهداف خود رسیدید، به خود و کارمندانتان پاداش دهید.

نتیجه‌گیری

در هر کسب و کاری برای رسیدن به نتیجه مطلوب و موفق بودن، تعیین هدف بسیار مهم است. قبل از اینکه هدف را تعیین کنید، لازم است ابتدا ارزیابی‌های داخلی و خارجی مانند تحقیقات بازار انجام شود تا در تعیین هدف اشتباه نکنید و هدف را به شکل غیرواقع بینانه تعیین نکنید. تعیین هدف کسب و کار باید از چارچوب اسمارت پیروی کند که در این مقاله به آن پرداختیم. عدم تعیین هدف، حتی در کسب و کارهای کوچک نیز موجب شکست می‌شود و در عین حال زیاده‌روی کردن در تعیین اهداف مختلف کار درستی نیست و ممکن است رسیدن به هدف را غیرممکن سازد.

 

با همراهی پیشروان کسب و کار ؛ کشتی بادبانی کسب و کار خود را در تلاطم امواج بازار با انگیزه و لذت تا مقصد مطلوب رهبری کنید.

رهبران موفق چه ویژگی هایی دارند؟ چگونه می توان یک رهبر موفق شد؟

رهبران موفق چه ویژگی هایی دارند؟ چگونه می توان یک رهبر موفق شد؟

تعریف یک رهبر موفق چیست؟ وقتی شما برخی افراد را به عنوان رهبران  موفق در نظر می گیرید چه ویژگی هایی در نوع شخصیتش  رفتار ها و تعاملشان با دیگران وجود دارد؟ چرا شما با آنها راحت هستید، به گونه ای که آنها می توانند شما را به سمت هدف نهایی و مشترکی که در ذهن دارند سوق دهند؟

چگونه یک رهبر موفق باشیم؟

برای اینکه یک رهبر موفق باشید، شما در ابتدا به این نیاز دارید که بدانید چطور میشود به معنای واقعی یک رهبر موفق شد.؟ سپس باید زمان کافی برای افزایش مهارت های رهبری اختصاص دهید تا بتوانید ارزش ها و رسالت ها و اهداف سازمانی خود را منعکس کنید.

وقتی زمان خود را برای پیدا کردن تعریفی از موفقیت صرف میکنید. آنگاه در می بابید که تا چه حد به شما شباهت دارد و آن ویژگی های شخصیتی را در تیپ رهبری که دوست دارید شبیه آن شوید میگنجانید.

من به این اعتقاد دارم که موفقیت شما اجتناب ناپذیر و حتمی است.

اگرچه ممکن است  تعریف هرکس از موفقیت متفاوت باشد. من در زمان مربیگری خودم متوجه شدم که رهبران موفق اغلب در موارد زیر با هم اشتراک دارند.

5 ویژگی رهبران موفق

1- رهبران موفق با مثال رهبری می کنند

برای رهبری کردن به طور موفقیت آمیز باید به دقت در مورد اقداماتی که قصد دارید در شرکت یا سازمان خود انجام دهید فکر کنید. این کاری است که رهبران موفق انجام می دهند.  تشخیص دهید که دیگران به شما نگاه می کنند و رفتارها و عکس العمل های شما در حال مشاهده شدن توسط دیگران است.

رهبران موفق چه ویژگی هایی دارند؟ چگونه می توان یک رهبر موفق شد؟

به عنوان یک رهبر از ماموریت و رسالت های شرکت یا سازمان خود آگاه باشید و زمانی که در حال تصمیم گیری یا حرکتی هستید مثل یک رهبر هدایت کنید.

به عنوان مثال برای یک بار در هفته،در کنار و پا به پای کارمندانتان خدمت کنید و وقت را با آنها بگذرانید. این نکته مهم است که تشخیص دهید که یک رهبر نباید انتظار داشته باشد که کارمندان یا هیأت مدیره شما به بیانیه رسالت شرکت اعتقاد داشته باشند، در حالیکه  شما به عنوان یک رهبر در کنار آنها نباشید و آنها را هدایت نکنید.

2- رهبران موفق دید روشنی دارند

 رهبران موفق نمی توانند تصمیمات عجولانه ای بگیرند. رهبران موفق عکس العمل کمی در برابر تغییر شرایط از خود نشان می دهند.

شما باید یک گام به عقب برگردید و یک تصویر روشن از پروژه ها و اهداف شرکتتان داشته باشید.

برای این منظور یک برنامه ی عملیاتی منطقی ایجاد کنید که توسط کارمندان و تیم کاری شما قابل اجرا باشد و آنها را در این مسیر هدایت کند.

در تجربه ای که من کسب کردم، اکثر رهبران موفق و تاثیرگذار به راحتی به افراد  نمی گویند که چه کار کنید. بلکه رهبران موفق به تیم خود آموزش می دهند که چگونه وظایفی که به آنها محول شده را انجام دهند.

اگر بخشی از تیم شما با شکست مواجه شد، ابتکار عمل را به دست بگیرید و سعی کنید بفهمید که این شکست چرا رخ داده است. بعد از آن به دنبال راهکار باشید و به اعضا نشان دهید که چگونه می توانند موفق شوند.

بله، شکست بخشی از فرایند موفقیت است. چیزی که در این میان برای شما  مهم است این است که اگر شکست اتفاق افتاد قوی بمانید. فراموش نکنید اغلب کارمندان، فقط به اندازه ی رهبرشان قوی هستند!

رهبران موفق با صحبت و تبادل نظرات مشکلات را حل میکنند.

 3- رهبران موفق نقاط قوت تیم و گروه خود را در آغوش گرفته و می پذیرند

من همچنین متوجه شدم که رهبران موفق بر نقاط قوت تیم شان تمرکز میکنند بنابراین می توانند هرگونه خلل و شکافی در حوزه هابی مختلف را از طریق کارمندان مختلف برطرف نمایند. رهبران موفق به دقت به نقاط قوت همه تیم واقفند.

رهبران موفق چه ویژگی هایی دارند؟ چگونه می توان یک رهبر موفق شد؟

دنیایی را تصور کنید که در آن شرکت ها به جای انتقاد کردن از نقاط ضعفشان فقط بر نقاط قوت هر کارمند تمرکز کنند. از نگاه من اغلب کارمندان واقعیت را ترجیح میدهند یعنی توجه به نقاط قوت در کنار نقاط ضعف. و این همان دلیلی است که بیان میکند که شما باید به تیم خود توجه نمایید و نقاط ضعف و نقاط قوت همه اعضا  تیم خود را توامان در نظر بگیرید. و به عنوان یک امتیاز مثبت وقتی که کارمندان بر ارائه نقاط قوت خود در شرکت تمرکز می کنند . احتمالا در نقش خودشان رضایت بیشتری خواهند داشت.

اکثرا از من پرسیده میشود که رهبران موفق چگونه می تواند نقاط ضعف و قوت تیم خود را ارزیابی نماید؟

من پیشنهاد میکنم که با کارمندان خود یک مصاحبه و یا مکالمه داشته باشید. یا از طریق ارسال یک نظر سنجی از آنها سوال کنید که کدام نقاط قوت در خوشان را باور دارند و وارد شغلشان کرده اند؟ همچنین از آنها سوال کنید که در  کدام قسمت از زمینه های شغلی به چالش کشیده شده اندو چه چیزی می تواند کنترل و مدیریت چالش ها را آسانتر کند؟

بعد از به دست آوردن این نظریات از یک کارمند به سراغ بقیه کارمند ها بروید و ارزیایی نقاط ضعف و قوت را از سایر کارمندانتان آغاز کنید. به این طریق می توانید هر خلل و نقصی را ببینید و آنها را با توجه به نقاط قوت مختلفی که اعضای تیم تان دارند پر کنید.

4- رهبران موفق انگیزه دارند

من به این مسئله اعتقاد دارم که انگیزه می تواند برای دیگران الهام بخش باشد.

آیا تا به حال رهبری را دیده اید که چنان علاقه مند و مشتاق به یک ایده به ظاهر مسخره شرکتش بوده و نهایتا با همان انگیزه توانسته دیگران را نسبت به عملی کردن آن ایده مشتاق کند؟

در تجربه من زمانی که یک رهبر موفق انگیزه خود را برای یک ایده یا پروژه با دیگران به اشتراک می گذارد، کارکنان هم می توانید این انگیزه و اشتیاق را احساس کنند و آن را درک کنند. درنتیجه احتمالا با شوق، انرژی و انگیزه ی بیشتری از آن پروژه استقبال خواهند کرد.

اما اگر یک رهبر از کاری که می خواهند انجام دهند هیجان زده نباشد، این احساس در بین اعضای گروه دو طرفه خواهد بود.

اشتیاق و انگیزه ای که شما نشان میدهید کلید موفقیت دیگران است .چند راه حل که یک رهبر میتواند از طریق آن انگیزه و اشتیاق خود را به تیم های خود نشان دهد عبارتند از:

  • این موضوع را که چرا هدایت تیم را بر عهده گرفته اید با آنها به اشتراک بگذارید و بیان کنید که شما دوست دارید موفقیت آنها را در این موقعیت ببینید.
  • با تیم خود ارتباط برقرار نمایید تا متوجه شوید که چه چیزی در ارتباط با شغل شان برایشان لذت بخش است.
  • اشتیاق خود را با تن صدایی مثبت و تماس مستقیم چشم با اعضای تیم به اشتراک بگذارید و به تیم تان بگویید که واقعا از پروژه مواظبت خواهید کرد .

رهبران موفق چه ویژگی هایی دارند؟ چگونه می توان یک رهبر موفق شد؟

5- رهبران موفق شجاعت دارند

یک رهبر موفق باید شجاعت و شهامت تصمیم گیری های سخت در شرایط زمانی دشوار را داشته باشد. به خاطر می آورم که در رکود اقتصادی گذشته اگرمن چند انتخاب کوچک را انجام نمیدادم شرکتم بسته می شد. در آن زمان من مشغول تجارت املاک بودم و بازار به طور کامل دچار رکود بود. من مجبور بودم تا شجاع باشم و تصمیم هایی بگیریم که به نفع شرکت باشد.

مهمترین درسی که من در آن شرایط آموختم این بود که نه تنها  باور داشتم که شرکتم نجات پیدا خواهد کرد، بلکه باید به کارمندان و مدیر هایم هم نشان میدادم که این شجاعت را داشتم که مطمئن باشم که ما این کار را انجام می دهیم. آن ها به این طریق میتواستند در شجاعت با من سهمیم باشند.

رهبران موفق می توانند با داشتن مکالمه هایی با تیم خود و بازخورد تشویق حتی اگر منفی باشد و پذیرفتن تغییرات سیاست درهای باز، برای نظرات و ایده های تیم شجاعت بیشتری داشته باشند.

اطمینان حاصل کنید که کارکنان تان متوجه شده اند که آنها برای صحبت کردن و بیان نظراتشان عواقب منفی نخواهند داشت. چرا که موفقیت یک رهبر ارتباط بسیار مستقیمی با موفقیت کسانی دارد که تحت رهبری و هدایت او هستند.

من معتقدم که رهبری با انگیزه، شجاعت، شهامت، فداکاری، درستی و صداقت همواره کلید موفقیت یک رهبر و سازمان و ارگان تحت هدایت میباشد.

رهبران موفق با داشتن اعتماد به نفسی بالا،چشم اندازی روشن و انگیزه ای روز افزون توانسته اند این نکات مثبت را به اطرافیان خود به خوبی منتقل کنند.

رهبران موفق از نقاب زدن بر روی صورت شان خودداری می نمایند و همیشه با خود واقعی خود در برابر کارمندان شان ظاهر می شوند. به همین دلیل است که رهبران موفق همیشه حس اعتماد به کارکنان را می دهند و می توانند همانند یک دوست همراه آنها باشند.

رهبران موفق همواره به دنبال خلاقیت در کار خود هستند. آنها به طور مداوم در برابر چالش های بزرگ و کوچک با راه حل های خلاقانه ظاهر می شوند. و این نکته ای است که آنها را در هر موقعیتی موفق میکند.

اگر دوست دارید همانند رهبران موفق در تیم یا شرکت و سازمان خود مدیریت کنید، باید زمان زیادی را صرف مطالعه و تحقیق روش ها و شخصیت و رفتار رهبران موفق کرده و آن ویژگی ها را در خود بارور کنید.

 

با همراهی پیشروان کسب و کار ؛ کشتی بادبانی کسب و کار خود را در تلاطم امواج بازار با انگیزه و لذت تا مقصد مطلوب رهبری کنید.